باقر کاظمی نسب
در دوران دبیرستان یکی از همکلاسیها که از قضا از دانشآموزان زرنگ کلاس هم بود، با شور و حرارت خاصی روخوانی درس فارسی را اینطور به پایان برد: برای حَسَن خَتام. . .! دانشآموز که با اشاره معلم متوجه اشتباهش شد اینطور تصحیح کرد: برای حُسین خَتام. . .! و به معلم گفت اشتباه تایپی بود حُسین بود نه حَسَن، درستش کردم!
چند روز قبل رییس شورای شهر شیراز در یک برنامه زنده تلویزیونی در حال معرفی شیراز زیبا بود که ناخواسته ما را یاد داستان «موزه لوور» مجلس انداخت. ایشان نمونه یکی از محلههای شیراز را در «ونیز سوئیس یا سوئد» به چشم خود دیده بود! قبلا نیز یکی از نمایندگان محترم مجلس که اتفاقاً از اعضا هیات رییسه هم بود هنگام قرائت بیانیهای، عبارت "موزه لوور" را اشتباه تلفظ کرد و پسازآن که تعدادی از نمایندگان اشتباهش را متذکر شدند ایشان با عبارات اشتباه دیگری سعی در تصحیح آن کرد اما سرانجام هم پس از تقلای زیاد و توجیه سطحی، موفق به تلفظ صحیح آن نشد.
این دو موضوع (و مطمئنا موضوعات آتی!) و آن خاطره فقط در ظاهر شبیهاند اما علت ریشهای آنها کاملاً متفاوت است. آن خاطره مربوط به حدود ۲۵ سال قبل و در اوایل دوران دبیرستان بود. در آن زمان به علت وضعیت خاص جنگ، کمبود کتاب و رسانههای امروزی، اینکه یک دانشآموز 15 ساله عبارت «حُسن خِتام» را نشنیده باشد قابلپذیرش بود اما این دو موضوع اخیر یکی مربوط به رئیس شورای شهر یک شهر تاریخی و بزرگ با پشتوانههای ادبی بی نظیری چون سعدی و حافظ است و دیگری مربوط به یکی از نمایندگان مجلس است که دارای مدرک دکتری، عضو هیات علمی دانشگاه و حداقل ۵۰ ساله است. کسی که گفته میشود نایبرییس گروه دوستی پارلمانی ایران و فرانسه است و لااقل انتظار میرود کلیاتی راجع به کشور فرانسه بداند و یا بتواند یک سخنرانی یا مقاله درباره کشور فرانسه ارائه کند. از همه مهمتر اینکه عبارت "موزه لوور" نیز حتی برای افرادی که سواد دانشگاهی ندارند عبارت تاریخی و مشهوری است.
چند روزی فضای مطبوعاتی و رسانهای کشور را رصد کرده تا ببینم اولاً این دو بزرگوار چه توجیهی از اشتباه خود ارائه میکنند و ثانیاً این مسئله چه واکنشهایی را در پی خواهد داشت. متأسفانه همانطور که انتظار میرفت کسی به کُنه مطلب و ریشه مشکل نپرداخت. عدهای با طعنه و تمسخر گویندگان را مورد عتاب قرار دادند و عدهای برعکس جانانه از آنان دفاع کردند. یکی از گویندگان نیز اگرچه بابت اشتباهش عذرخواهی کرد اما عذر بدتر از گناه آورد و مجدداً تقصیر را گردن نویسنده متن انداخت! حتی به فرض اینکه متن اشتباه نوشته شده بود ایشان باید بهراحتی میتوانست آن را اصلاح کند مخصوصاً پسازآن که سایر نمایندگان تلفظ صحیح آن را فریاد زدند.
بنابراین مشکل واقعاً یک اشتباه لفظی یا عدم تمرکز به خاطر مشغله زیاد و خستگی آن روز نبود. متأسفانه مشکل عمیقتر و زخم کاریتر از این حرفها است؛ اما ریشه مشکل کجاست؟ و چرا این روزها اشتباهاتی ازایندست در رسانهها و شبکههای اجتماعی بهوفور یافت میشود و به علت تکرار زیاد و خو گرفتن مردم، چندان عمیق بدان پرداخته نمیشود؟ به اعتقاد نگارنده ضعف کمسوادی و بیسوادی امروزه ناشی از چهار عامل مهم زیر است:
۱. ضعف نظام آموزشوپرورش
۲. ضعف نظام آموزش عالی
۳. ضعف فرهنگ مطالعه عمومی
۴. عدم پذیرش اشتباه و وجود مشکل
میگویند آزمایشی روی قورباغه انجام دادند به این صورت که ابتدا قورباغهای را درون ظرف آب داغ انداختند. مشاهده شد که قورباغه در اثر شوکی که به او وارد شد، از هراس جانش بلافاصله از آب بیرون پرید. آزمایش را تکرار کردند این بار آن را در ظرف آبی با دمای معتدل انداختند و آب را روی شعله گذاشتند و بهتدریج گرم کردند اما برخلاف دفعه قبل، قورباغه متوجه خطر نشد یا کمکم به آن خو گرفت و همین عادت کردن نهایتاً منجر به مرگش شد.
متأسفانه روندی شبیه آزمایش قورباغه را در نظام آموزشی کشور شاهد هستیم. اول اینکه آموزشوپرورش برای کسب رتبههای قبولی بالاتر مسابقهٔ بدفرجامی را بین مدارس شروع کرده است که خروجی آن دانشآموزانی کمسواد یا حتی بیسواد را راهی مقاطع بالاتر میکند. از طرفی تغییرات مدام و بیاساس عناوین دورهها و پایههای تحصیلی، سردرگمی دانشآموزان و معلمان را در پی داشته است.
علت دوم اینکه نظام آموزش عالی نیز در سالهای اخیر جهت تأمین بخشی از هزینههای خود سعی در جذب دانشجوی پولی کرده است که درنهایت به یک نظام غیرانتفاعی بزرگ تبدیل شده است. از طرفی کسانی که پس از اتمام دبیرستان به هر علتی نتوانستند وارد دانشگاه شوند پس از سالها دوری از تحصیلات مقدماتی، هماکنون حین اشتغال برای گرفتن مدرک به دانشگاههای غیرانتفاعی مراجعه میکنند و طبیعی است برای منتفع شدن طرفین نهایت همکاری صورت میگیرد؛ یک بازی برد-برد!
عامل سوم اینکه آمارها نشان داده سرانه مطالعه در کشور بسیار پایین است؛ یعنی علاوه بر اینکه آموزشوپرورش و آموزش عالی گرفتار مدرکگرایی و سطحینگری شدهاند مطالعه عمومی نیز هنوز لنگ میزند. بدیهی است تا مثلث آموزشوپرورش، آموزش عالی و فرهنگ مطالعه عمومی درست نشود این دور باطل ادامه خواهد یافت.
دلیل چهارم و آخر که نهتنها در بحث آموزش بلکه معمولاً در همهجا وجود دارد، عدم پذیرش اشتباه و وجود مشکل است. بهعنوانمثال در این مورد خاص که نماینده مجلس عذرخواهی هم کرد اما باز اشتباه را گردن دیگری انداخت. هرچند که پذیرش اشتباه و وجود نقص خود یکقدم روبهجلو و لازم است اما هنوز کافی نیست. پرواضح است تا اشتباه پذیرفته نشود و مسئله روی میز نیاید راهحلی نیز ارائه نخواهد شد و درنتیجه مسئلهای هم حل نخواهند شد.