مهدی دادویینژاد
رفتارهای امروز ما ایرانیان در مواجهه با بحران و تلاطمهای اقتصادی و اجتماعی ریشههای تاریخی و اجتماعی گستردهای دارد، نقطه اشتراک رفتار ایرانی در مواجهه با بحرانها و تلاطمها در تاریخ معاصر اما ریشهای یگانه دارد که در زمان بحران ظهور پیدا میکند و میبالد، این نقطه مشترک "رفتار غیر مسئولانه" است که در تمام سطوح به اوج میرسد و جامعه را در سراشیبی سقوط قرار میدهد. از بالاترین عناصر سیاستگذار تا مردم عادی جامعه کاری که «باید» را انجام نمیدهند و دقیقا کاری را انجام میدهند که در نقطه مقابل رفتار مسئولانه است.
به واقع در جامعه ایرانی فهم دقیق و جامعی از مفهوم "جامعه به مثابه یک کشتی" به وجود نیامده است، مهمترین عامل ریشه ندواندن این مفهوم اما حاکمیتها و سیاستگذاران ایرانی هستند که در اکثر موارد تصمیماتشان برای جامعه ایرانی قابل فهم و تبیین نبوده و در اکثر موارد این حاکمیتها با تمام وجود حلقه وصل کننده در فهم این مفهوم را به کلی از بین میبرند.
حلقهای به نام جامعه مدنی، عاملی توازن بخش و موثر در فهم مفاهیم مهم و فرهنگ ساز که حاکمیتها در ایران اصولا در موافع غیر بحرانی کمر همت به نابودی ان میبندند. جامعه مدنی دارای تعاریف متعددی است اما در این نوشتار مراد از جامعه مدنی، فضای حائل میان دولت و خانواده است (مک لین، ایان، فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد) در جوامعی که مفهوم جامعه مدنی در آنها فربه شده است رفتار مسئولانه به شدت در عملکرد مردم و مسئولین به چشم میآید و در مواقع بحرانی همدلی ناشی از عملکرد مثبت جامعه مدنی حیات جامعه را تضمین میکند. بروز بحران در هر جامعهای از توسعه یافتهترین تا توسعه نیافتهترین جوامع امری محتمل است، آنچه رفتاری متفاوت را ناشی میشودترتیباتی است که جامعه مدنی برای شرایط بحرانی به جامعه القا میکند.
جامعه مدنی ضمن جهت دهی به رفتار شهروندانترتیباتی را به وجود میآورد که حاکمیت نسبت به تاثیر سیاستگذاری هایش پاسخگو باشد و نتواند از زیر بار مسئولیتشان شانه خالی کند و از این طریق تا حدود زیادی باعث فروکش کردن فساد در جامعه میشود. با کمال تاسف اما جامعه مدنی امروز ایران پس از انقلاب در بدترین شرایط خود قرار دارد و به شدت تضعیف شده است، شاید تعبیر درستتر این باشد که اگر با ارفاق قائل به حیات برای جامعه مدنی باشیم، حیاتش شکلی نباتی دارد با اثرگذاری نزدیک به صفر.
تفكر غالب سیاسی در ایران به دلایل متعددی سر ناسازگاری با جامعه مدنی ایرانی داشته که شاید یکی از مهمترین دلایل آن تقابل دائم مشروطهگرایی و مطلقگرایی بوده، رشد جامعه مدنی در ایران همیشه نه به عنوان فرصت بلکه به عنوان تهدیدی از نگاه حاکمیتتلقی شده و مورد سرکوب قرار گرفته است.ایران امروز بیش از پیش نیازمند درک عملکرد شگرف جامعه مدنی مطلوب و پویا از سوی سیاستگذاران است، سیاستگذاری که با بسط و توسعه سختافزارهای مورد نیاز جامعه مدنی به عنوان یک همراه میتواند از موهبتهای نرمافزاری آن در مواقع بحرانی استفاده کند، جایگزین کردن روش حل بحران به کمک جامعه مدنی موجب جلوگیری از ایجاد بحران هایی میشود که ریشه در مسئولیت ناپذیری ما ایرانیان دارد، کشتی جامعه ایرانی برای رسیدن به ساحلی امن و مقصدی درست نیازبه تغییر در رویکردهای کشتیبان و کشتی نشینان نسبت به یکدیگر دارد و راه حلی بهتر از قوام بخشی به عملکرد جامعه مدنی برای آن متصور نیست، امری که متاسفانه مغفول مانده و در بسیاری از موارد مورد ظلم قرار گرفته است.