علی نوروزی *
برخلاف گذشته دور که مهاجرت به کشورهای خارجی تقریبا مختص قشر مرفه و متمول جامعه بود، در سنوات اخیر بسیاری از اقشار متوسط و ضعیف جامعه نیز در تکاپوی جلای وطن هستند. بحرانهای اقتصادی و شرایط اجتماعی داخل ایران، تسهیل شرایط بین المللی، گسترش شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و بالتبع تبادل سریع اطلاعات مهاجرتی و. . . میل ایرانیان به مهاجرت به کشورهای خارجی به ویژه اروپا و آمریکا را به طور چشمگیری تقویت نموده است. اگرچه آمار دقیقی از جامعه ایرانیان خارج نشین در دسترس نیست لکن آمارهای غیررسمی جمعیت این هموطنان را بالغ بر ۷ میلیون نفر اعلام میدارد.
ر عین حال اغلب سایتها، نشریات و رسانهها، فضای مجازی، تبلیغات سطح شهر و... سرشار است از آگهیهای مربوط به اخذ ویزای اقامت در کشورهای خارجی از طریق خرید ملک، ثبت شرکت سرمایه گذاری و...در حالیکه جهانیان بر جذب حداکثری سرمایه خارجی و تقویت اقتصاد داخلی تمرکز دارند، شوربختانه هموطنان ما در سایه بیاعتنایی مسئولان و مشکلات مختلف داخلی، برای انتقال ثروت خود به کشورهای خارجی از همدیگر سبفت میجویند و دولتمردان ما تقریباً کمترین واکنشی برای کنترل و پیشگیری از این معضل ملی نشان نمی دهند.
عوامل متعدد مهاجرت، آمار مهاجرین، کشورهای مقصد مهاجرین و. . . هر یک بحثهای مفصلی میطلبد که از حوصله این مختصر خارج است. آنچه نگارنده را به نگاشتن این سطور واداشت، ضرورت احساس مسئولیت حاکمیت ایران در برابر مهاجرین ایرانی است. آمار رو به رشد ایرانیان که هر روزه تحت عناوین دانشجویی، سرمایهگذاری، کاری، پناهندگی و. . .ترک وطن میکنند به حد نگران کنندهای رسیده است و در عین حال مسئولین کشور نسبت به خروج این سرمایههای انسانی از کشور بی اعتنا هستند که همان خسرو بزرگی است. پر واضح است که مهاجرت هموطنان به خارج از کشور، وابسته به متغیرهای متعدد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی است و قطعاً مستلزم دفع عوامل دافعه از چهره کشور و ارتقای جذابیتهای زندگی در داخل کشور است. به عبارت سادهتر یک ایرانی که قصد مهاجرت دارد زمانی از تصمیم خود عدول مینماید و ماندن در ایران را بر مهاجرت به جهان مدرن، مرفه، آزاد و پر زرق و برق خارج ترجیح خواهد داد که ایران در همه زمینههای مذکور به استانداردهای اروپایی نزدیک شود یا حداقل نسبت به وضعیت فعلی تا حد چشمگیری ارتقا یابد.
دستیابی به این رویای شیرین محال نیست اما به قول لسان الغیب حافظ «آری شود ولیک به خون جگر شود.» مادامی که این آرزو محقق نشده است و تفاوت و تغییر بنیادین در کشور دیده نشود قطعا در بر همین پاشنه خواهد چرخید و حتی میل ایرانیان به مهاجرت آهنگ تندتری خواهد گرفت. در آن صورت نتیجه منطقی این تحلیل آن است که تا چند سال آینده جمعیت ایرانیان مقیم خارج از کشور به ۱۰ میلیون نفر نزدیک خواهد شد! حال سوال اساسی آن است که وظیفه حاکمیت در قبال این پدیده بسیار مهم سیاسی اجتماعی و درعینحال ملی چیست؟ طبیعتا دولت (در معنای حاکمیت) از حیث تصمیمات داخلی برای کنترل یا پیشگیری از مهاجرت، امکان انتخاب رویکردهای مختلفی دارد اما نسبت به جامعه عظیم ایرانیان خارج از کشور آنچه مهم و حیاتی به نظر میرسد، ضرورت اقدامات مدبرانه و دقیق دولت در راستای برقراری ارتباط و سازماندهی این بخش از ملت ایران است.
به عبارت دیگر همانگونه که نمیتوان یکی از استانهای کشور را نادیده انگاشت، نمیتوان بخش بزرگی از هموطنان را که جمعیت آنها از جمعیت برخی کشورهای همسایه نیز بیشتر است، بصرف اقامت در آنسوی مرزها نادیده گرفت. وانگهی پرداختن به امور ایرانیان خارج نشین، نه فقط برای حاکمیت یک وظیفه است بلکه در واقع امر یک فرصت است؛ زیرا حضور پرشمار هموطنان در کشورهای خاصی از جهان یک ظرفیت و پتانسیل قوی ایجاد نموده است که کشور ما میتواند از این ظرفیت بهرهها جوید. در جهانی که کشورها برای گسترش نفوذ خود در یک کشور یا منطقه خاص هزینهها و ریسکهای مختلفی را متحمل میشوند اقامت انبوه هموطنان در کشورهای میزبان قطعاً یکی از بهترین و موثرترین مولفههای گسترش ارتباط ایران با کشور مذکور است.
به طور معمول اقلیتهای مهاجر در سراسر جهان گرایش خاصی به اختلاط با هموطنان خود در کشور میزبان دارند. ایرانیان مقیم کشورهای مختلف که جمعیتشان از چند هزار نفر تجاوز کند نیز عموما گروهها، انجمنها و مراکز معینی را برای حفظ ارتباط میان خود راهاندازی کردند و عموما مشتاقانه مناسبات و مراسمات خاص ایرانیان را بجا میآورند. به عنوان مثال نویسنده که در کشور آلمان اقامت دارد شاهد آن است که جمعیت حدودا ۴۰۰ هزار نفری ایرانیان و ایرانیتباران مقیم آلمان، انجمن ها، کتابخانهها، مساجد، رستورانها، فروشگاهها و محافل متعددی در شهرهای مهم آلمان دارند. آنها حتی مجلات و نشریات خاصی را برای اطلاع رسانی میان خود به زبان فارسی منتشر میکنند. مراسم و مناسبات ملی از جمله جشنهای نوروزی، سیزده بدر، شب یلدا و غیره را در قالب جمعیتهای بزرگ چند هزارنفری بدون هیچ گونه حمایت یا دخالت دولت ایران برگزار میکنند. این میل طبیعی هموطنان برای حفظ آیین ایرانی و این اشتراکات فرهنگی و ملی که هزاران کیلومتر ورای مرزهای کشور میان هموطنان محفوظ مانده است قطعا با برنامههای مدبرانه دولت قابل تقویت و ارتقا است.
البته پر واضح است از آنجا که عامل و انگیزه اصلی مهاجرت بسیاری از ایرانیان مقیم کشورهای خارجی، مشکلات سیاسی، اجتماعی، دینی و غیره است، لذا ارتباط میان این گروه از مهاجرین ایرانی با حاکمیت آن هم در خارج از کشور قطعا بدون چالش نیست. کاملاً قابل پیش بینی است که احتمالا هیچ یک از طرفین این بحث تمایل به ارتباط یا حمایت طرف مقابل ندارند اما با اندکی سعه صدر و مسامحه منطقی و با استراتژی عاقلانه میتوان با تمرکز بر وصف مشترک تمام مهاجرین ایرانی (که همانا ایرانی بودن آنهاست) اکثر آنها را زیر یک چتر اجتماعی خاص جمع نمود و هویت ایرانی و اشتراکات فرهنگی آنها را در کشور محل اقامت پررنگتر و بازتر کرد. منظور از این مطلب اعمال سیاستها و برنامههای داخلی دولت ایران بر ایرانیان مقیم خارج از کشور نیست چرا که این امر نه مقدور است و نه معقول. مقصود آنست که همانگونه که دولت برای مشارکت دادن ایرانیان خارج نشین در انتخابات و اخذ آرا آنها، صرف ملیت ایرانی آنها را برای رای دادن کافی میداند،توقع آنست که در جهت پشتیبانی و سازماندهی مهاجران ایرانی نیز به حداقل بهانهها و زمینههای ارتباط بسنده نماید و از ظرفیت حضور انبوه هموطنان ایرانی در کشورهای مهم جهان، در راستای مقاصد علمی، دانشگاهی، تجاری، صنعتی، توریسم، دیپلماتیک و. . . بهره گیری کند.
نیل به این مهم میسر نخواهد بود مگر با اندکی تسامح و گشاده رویی نظام سیاسی. زیرا جنس ارتباط دولت با ایرانیان خارجنشین باید متناسب با عرف حاکم بر آن کشور بوده و با نحوه گفتمان و ارتباط دولت با هموطنان داخل کشور متفاوت باشد و الا هرگز توفیقی به دست نخواهد آمد.نمونه بارز این عدم موفقیت آن است که به عنوان مثال دولت ایران با وجود داشتن چندین مرکز اسلامی سفارت و کنسولگری و غیره در کشور آلمان و سایر کشورهای اروپایی تاکنون نتوانسته با میلیونها ایرانی مقیم این کشورها ارتباط موثر و مفیدی برقرار سازد تا جایی که به جرات میتوان گفت درصد بسیار بالایی از هموطنان تا حد امکان حتی حاضر به مراجعه و تماس با این دفاتر و نمایندگیها نیستند و دلیل اصلی این امر نگرش و باریک و سختگیرانه این نمایندگیها در ارتباط با هموطنان میباشد.
نتیجه آنکه، هرگز نمیتوان مهاجرت چندین میلیون نفر از هم میهنان به خارج از کشور را موفقیت و پیروزی دانست اما آنگاه که موضوع به عنوان یک واقعیت تلخ و انکارناپذیر مورد مداقه قرار گیرد در خواهیم یافت که این پدیده شر مطلق هم نیست. به ویژه آنکه بسیاری از ایرانیان در کشور میزبان به موقعیتهای ممتازی دست یافتهاند و بعضا حتی شهرت جهانی کسب کردهاند. علیهذا از هر زاویه به موضوع پرداخته شود نادیده گرفتن بخش بزرگی از ملت ایران که در خارج از میهن به سر میبرند به هیچ روی شایسته نیست. بلکه بایسته است وزارتخارجه با بررسیهای کارشناسی و علمی دقیق، نمایندگیهای سیاسی خود در کشورهای مختلف را مکلف نماید که به فراخور شرایط خاص هر کشور، به طرق مختلف در کشور محل ماموریت خود، امکان سنجی نموده و به بهترین وجه به صورت مستقیم و غیرمستقیم (پشت پرده) هموطنان مقیم حوزه ماموریت خود را ساپورت و ساماندهی نمایند و از پتانسیل حضور پر تعداد ایرانیان در سراسر جهان، فرصتی برای معرفی هویت و فرهنگ ایرانی، تقویت رابطه ایران با کشور میزبان، توسعه روابط تجاری، اقتصادی، توریسم و غیره پدید آورند.
* وکیل دادگستری مقیم کشور آلمان