حمزه فیضیپور
هرچه بیرونست از ذاتش نیابد سودمند
قول با کردار زیبا لایق و زیباستی
گفتن نیکو به نیکویی نه چون کردن بود
نام حلوا بر زبان بردن نه چون حلواستی (میرفندرسکی)
شاید در اولین نگاه و با کمی تامل خواننده متن اینگونه قضاوت نماید که چند بیتِ فوق، هیچ نسبتی با موضوع ندارد. به نظر نگارنده این قضاوت در اولین نگاه صحیح به نظر میرسد. اما برای وسواس بیشتر در تاملی به تطابق عنوان "متن " با ابیات آورده شده بهتر دیدم این دوبیت ازمولانای دل؛ «مولوی» را اضافه کنم تا با تمسک به ابیاتی زیبا، به متنِ در ارتباط با موضوع بپردازم :
مه تابان به جز ازخوبی وناز
چه نماید چه پسندد چه کند
آفتاب ار ندهد تابش و نور،
پس بدین نادره گنبد چه کند!
وقتی که معنای لغوی دو واژه " عالی نسب " و " عالی جناب " را در فرهنگ لغت دهخدا و معین از طریق اینترنت جستجو کردم به نظرم آمد که تفاوت ِ معنایی عمیق بین این دو اصطلاح دیده میشود:
در لغت نامه دهخدا عالی جناب. [ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب) لقبی است (احتراماً) که وزیران و بزرگان را بدان خطاب کنند. به عبارتی این واژه را به عنوانی احترامآمیز در خطاب به کسانی به کار میبرند که مقام و رتبۀ بلند دارند. واژه "عالی نسب " منسوب به کسی یا شخصی است که نَسَبی عالی دارد، شخصی که با این واژه مورد خطاب قرار میگیرد " گوهر ذاتی او" مورد توجه قرار میگیرد: والا تبار. آنچه که ریشه تفاوت است جایگاه اعتباری و تکوینیِ واژگان مطرح شده است. به بیان دیگر " اسمها " با " مسمی " همراه هستند. یعنی در اوین نگاه اینگونه به نظر میرسد که بین اسم یا نام خانوادگی یک شخص و " شخصیتش " (اذکار، اقوال و اعمالش) یک همراهی و همپوششی وجود دارد. در دو اصطلاحِ مطرح شده در عنوان این متن، به طور کامل و گویا همپوششی خاصی وجود دارد. حساسیتها، نگرانیها و مشکلات کنونی جامعه ما سبب شد تا این عنوان به نگارش درآید و همراه با بیان تفاوتها؛ شخصیت اصلی متن که شخص حقیقی و حقوقی است و دوازدهمین سالگرد رحلتش را پشت سر گذاششتهایم به عنوان یک الگو باز تعریف شود؛ الگویی که نامش با مسمی است: میر مصطفی «عالی نسب» البته از آن دسته عالی جنابانی (نقش مشاور نخست وزیرو مقامهای دیگر که ذکر خواهد شد) بود که با عالی جنابانِ قرق کرده در سمتها و عناوین دولتی چه در گذشته و چه در زمان حال تفاوت بسیار دارد. اما اینکه چرا نگارنده این شخصیت را انتخاب کرده تا بر مبنای آن بگوید مدیریت درجامعه فعلی و مشکل دار ما نیازمند " عالی نسبها " ست. چند عامل یا واقعیت سب نگارش این متن شد:
یک) شخصیتهای فرازمانی و فرامکانیِ شناخته شده و تاثیرگذار را نمیتوان در گوشهای از یک محدوده زمانی محصور نمود دلیل این که " میرِ عالی نسب " به عنوان یک شخصیت فرازمانی و فرا مکانی معرفی میشود این است که هم در داخل کشور به عنوان یک شخصیت خلاق، مبتکر (مخترع پنج اثر در صنعت، مثل سماورسازی و کارخانه کارتنسازی) کوشا، وطن پرست به معنای واقعی کلمه (به تعبیر نویسنده کتاب جامعه شناسی نخبه کشی: علی رضا قلی) و وطن دوستی که حتی از یک سالی به بعد برای لباسهای خود پارچه خارجی مصرف نکرد و بسیار در این زمینه جدی بود. همچنین در دورهای که ایشان مصرف دخانیات داشت، غیر ایرانی مصرف نمیکرد. (نقل از محمد رضا بهشتی، سایت جماران) و تحول آفرین شناخته میشود که در بدترین شرایط؛ حساسترین سمتها را با مسوولیت پذیری کم نظیر در ادوارمختلف تاریخی این سرزمین با جان و دل پذیرفته و با جان و دل " عاشقانه " نقش آفرینی کرده است: « با آغاز به کار دولت ملی میر مصطفی عالینسب فعالیتهای عادی خود را متوقف ساخت و در کسوت یکی از اعضای مؤثر شورای 25 نفره مشاوران اقتصادی دولت دکتر مصدق شروع به فعالیت نمود. این شورا در جهت پیشبرد اهداف نهضت ملی بیدریغ و داوطلبانه به د کتر مصدق کمک میکرد. در راستای تحقق خواستههای صریح نخستوزیر دولت ملی، شورای مشاوران اقتصادی دکتر مصدق مسئول پیدا کردن صنعتگرانی شدند که بتوانند محصولاتی نفت سوز تولید کنند تا هم خلأ ناشی از تحریم دولت انگلستان به ویژه در زمینه محصولات کمپانی والور منتفی گردد و هم تقاضا برای نفت در درون اقتصاد ملی تضمین شود. از آنجا که مصرف چای در میان ایرانیان گسترش خارقالعادهای یافته بود در کنار اجاقهای خوراکپزی و بخاری نفتی که این آخری در ایام خاصی از سال متقاضیان زیادی داشت، تولید سماور نفتی و اجاقهای نفتی خوراکپزی بهترین گزینهها محسوب میشد (نقل از فرشاد مومنی، رییس موسسه دین واقتصاد) . استاد اقتصاد توسعه در دانشگاه علامه طباطبایی تهران اشارهای دارد به اینکه؛ " یکی از جذابترین و در عین حال مهمترین اسرار تاریخ اقتصادی معاصر ایران، نحوه ورود مرحوم میر مصطفی عالینسب به صنعت کارتنسازی بود. ایشان خود میفرمودند که به محض پیروزی کودتاچیان در سال 1332، واکنش شخصی من متوقف ساختن فعالیت تولیدی صنایع عالینسب بود. از آنجا که هنگام به بار نشستن تلاشهای کارخانه عالی نسب و عرضه سماور و چراغ خوراکپزی عالینسب موجی از شادمانی در میان ایرانیان تحریم شده پدیدار شده بود و شخص مرحوم دکتر محمد مصدق اشکریزان فرمان داده بود که دو عدد از سمارهای عالینسب به صورت نمادین و شبانهروزی در مدخل کاخ نخستوزیری روشن باشد که این کاخ در این زمان در محل فعلی کاخ گلستان مستقر بود". از زمان شهادت شهید رجایی تا پایان جنگ تحمیلی که مرحوم عالینسب سر از پا نشناخته، بی مزد و منت در خدمت انقلاب اسلامی قرار داشت، ایشان به طور همزمان، هم مشاورت اقتصادی رؤسای جمهور و هم نخست وزیرانشان را برعهده داشتند. ضمن آنکه در دوران نخستوزیری هشت سال دفاع مقدس، عضویت در شورای عالی کشاورزی و شورای عالی صنایع و دهها مسئولیت کوچک و بزرگ دیگر نیز به مسئولیتهای قبلی ایشان افزوده شد. تعبیری که یک بار در هنگام مسافرت نخستوزیر بهترکیه در ملاقات با تورگوت اوزال نخستوزیر و سپس رئیس جمهور وقتترکیه، هنگام معرفی مرحوم عالینسب به کار برده بودند بهاندازه کافی برای معرفی جایگاه و نقش این مرد بزرگ و بیادعا در پیشبرد مسائل اقتصادی کشور گویاست. ایشان در معرفی آقای عالینسب گفته بودند که او شخصی است که تاکنون بارها دولت و ملت ایران را از پرتگاههای برزگ اقتصادی نجات داده است. در زندگی نامه ایشان ثبت شده است که پس از انقلاب مشاور اقتصادی رئیس جمهور و نخست وزیر در دولتهای رجایی، مهدوی کنی، باهنر و آیت الله خامنهای را بر عهده داشت. همچنین عضو شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار، اولین رئیس شورای عالی صادرات غیر نفتی، عضویت در هیأت مؤسس سازمان صنایع ملی، مسئول راهاندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز، از جمله مسوولیتهای مهمی بود که بر عهده گرفت اما شاید نقش او در دوران جنگ تحمیلی به عنوان مشاور دولت برجستهتر از سایر مسوولیتها باشد چراکه در این دوران، اقتصاد تحریم شده ایران با تمام دشواریهای زمان جنگ به گونهای مدیریت شد که مایحتاج اساسی مردم تامین شد و حتی برخی اقدامات توسعهای نظیر ساخت فولاد مبارکه، مس سرچشمه و تولید خودرو پیش رفت. این شخصیت جزء عالی جنابانی نبوده که میز یا سمتی را قرق کرده باشد و با آن ایل و تبارش را خویشاوند سالارانه به کار مشغول نماید، هرجا حضور داشتهاند منشاء اثر بودهاند حتی خارجیها حضور " عالی نسب " را در زمان جنگ عامل ثبات اقتصادی و مانع از تورم و رکود اقتصادی میدانستند
دوم) عالی نسب بر خلاف معنای " عالی جنابان " از حیث شخصیت، منش و مرام قائم به ذات و گوهری نیکوست که جایگاهها و عناوین و القاب دولتی اورا از مردم و ارزشها هرگز جدا نکرد، شخصیتهای سیاسی و اقتصادیی که میرِ عالی نسب را از نزدیک دیدهاند او را مردی مقاوم در برابر " رانت جویان " و " مفت خواران " معرفی کردهاند، در حالیکه برخی عالی جنابان برای رسیدن به «عالی جنابی» بده و بستان داشتهاند و در هر سمتی که قرار گرفتهاند " عالی " بودن ، احترام و منزلت را از آن جایگاه یدک کشیدهاند این در حالی است که " میر عالی نسب " به خاطر گوهر و وجدان نادره و کمیابش در هرجایگاهی که قرار گرفته به آن اعتبار بخشیده است. این شخصیت کم نظیر مورد اعتماد بزرگان و مراجع عصر خویش نیز بوده است؛ خرد، دانش
و تخصصش او را آنقدر معروف و محبوب کرده بود که به نقل از محمدرضا بهشتی آیت الله بروجردی تقلید را در مسائل اقتصادی بر آقای عالی نسب حرام کرده بود که این در سنت حوزوی به معنای آن است در این زمینه فرد مجتهد است و میفهمد چه میگوید.
سوم) برخی عالی جنابان دلمرده و سر سپرده جاه و منزلت هستند و اگر احترامی داشته باشند موقتی است و تا زمانی دوام دارد که عالی جناب باشند و برخوردار از وزارتی و وکالتی! اما «عالی نسبان» با تکیه بر گوهر وجودیشان همیشه هستند ولو آنکه تن را به خاک سپرده باشند. چرا که تا در قید حیات هستند هستی خویش را عاملانه و در کمال خرد و تواضع به مردم تقدیم میدارند.
قیمت گوهر شود پیدا برِ گوهرشناس
قدر ما در پای میزان عمل پیدا شود (مولوی) .
چهارم) جامعه ما سخت نیازمند "عالی نسبان " و پرورش اینگونه شخصیتها هست، هرچند در قلتند و عالی جنابان در کثرت ولی " قلتشان " ماندگارتر و موثرتر است. برخی عالی جنابان زود قالب تهی میکنند، سمتها و عناوین را فرصتی برای تجمیع ثروت و عاملی برای فامیل سالاری میدانند که نمونه اشان بس فراوان است، گرهی از کار مردم نمیگشایند " هیچ "، بر گره مشکلات مردم میافزایند: اختلاسها، سوء استفاده از عناوین در به یغماء بردن امتیازات علی رغم ناکارآمدیشان! ! . عالی نسبان با توسل به اصول در اندیشه «تقدیم افاضل» و «تاخیر اراذل» هستند. آنطور که مولا علی (ع) عمل ضف و یا سقوط دولت و ملتها رادر «تضییع اصول» ، «تمسک به فروع» ، «تقدیم الاراذل» و «تاخیرالافاضل» میدانند شاید برخی عالی جنابان پشت میز نشین حسب عناوین جعلیشان طبیعی است که اهل دانش و مردم باور را از خویش برانند و در اندیشه سپردن سمتها به دوستان و اقوام باشند تا همچنان ارتزاق نمایند، بر عکسِ میرِ عالی نسبها که هرگز منزلتهای دنیوی آنها را نفریفته و به این اندیشه وادار نکرده است که از قدرت به نفع کسان خویش بهره برداری کنند؛ آنطور که از عالی نسب فقید نقل میکنند: " یکبار که یکی از بستگان نزدیکش وارد تجارت موبایل شده بود، ایشان با شدت و حدّت میگفت که این مربوط به ما نیست و با او طوری برخورد کرد که انگار گفت دیگر به دیدن من نیا. برخوردهایی که عرق بالای ایشان به وطن را نشان میداد و این ویژگی در آقای عالی نسب ملموس بود".
پنجم و پایان متن) جمله منتسب به " ویلیام شکسپیر" هست که میگویند: «برای دستیابی به موفقیت سه چیز لازم است: 1) بیشتر از دیگران بدان، 2) بیشتر از دیگران کار کن، 3) کمتر از دیگران توقع داشته باش. منطق این جملات در عالی نسبان کاملا هویداست اما در برخی عالی جنابان چه طور؟ ! . مخترع شدن، مبتکر با "نام شدن" در عرصه صنعت آنهم در شرایط جنگ و تحریم؛ چه در زمان مرحوم مصدق وچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیازمند مجموعه ویژگیهای بوده و هست که " عالی نسبها " فقط از عهده آن بر میآایند. لذا در شرایط کنونی جامعه ما که با شرایط خاص مواجه هستیم . وقت آن رسیده " عالی نسبها " درک شوند و این برخی عالی جنابان که پدر اختلاسند و به ظاهر اخلاص مینمایند و همه چیزشان بر مردم آشکار گشته است : نه درد دارند و نه عالم به درمان درد مردم! از شرم عزلت میرهای عالی نسب درآیند و یکبار در این خاطره تاملی بفرمایند!:
یک بار شهید رجایی، یکی از دوستانش را از کار برکنار کرد. وقتی از او پرسیدند: چرا چنین کردی؟ گفت: این آقا هنوز جا خوش نکرده است، میگوید: خانه سیصد متریام برای خانواده و محافظین کوچک است؛ یکی از خانههای مصادره شده طاغوتیان را به من واگذارید یا بفروشید.
به او گفتم: آقا جان! ما انقلاب نکردیم که خانههای مردم را مصادره و خودمان در آنها سکونت کنیم. ما آمدهایم مشکلات مردم را حل کنیم. اگر قرار باشد مثل آنها (طاغوتیها) زندگی کنیم، مشکلات مردم را فراموش خواهیم کرد.
نتیجه: مدیریت در تمام سطوح در کشور نیازمند بازسازی و کادرسازی از جنس «میرهای عالی نسب» است نه عالی جنابان میز پرست
جان را هر آنکه معرفت آموخت مردم است
دل را هر آنکه نیک نگه داشت پادشاست (پروین اعتصامی)