گروه فرهنگي: «حکایت امروز برخی از اهالی فرهنگ و هنر انقلاب این است. میان آن طرفیها متهمند به بنیادگرایی، هنر سفارشی و انقلابی بودن و بین ظاهرگرایان این طرف متهم به بی بصیرتی، روشنفکرمأبی و ضد انقلاب بودن! سخت است با دو طرف درگیر بودن و خود را نباختن!»
مهدی نورمحمدزاده
1-خودم ندیدهام، اما رفیقی تعریف ميکرد که در چاپهاي جدید کتاب «نورالدین پسر ایران»، روایت يك روحاني که قصد داشت نورالدین را پس از دهها ماه حضور در جبهه و چندین بار مجروحیت، به خدمت سربازی اعزام کند، حذف شده است. ظاهرا این قسمت کتاب که شاید به عنوان هتک حرمت مقام روحانیت تفسیر و تاویل شده(!)، از دست حضرات ممیزان کتاب در رفته بود! «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است!» حکایت همین کارهاست!!
2-رمان «سال گرگ» جواد افهمی در چهارمین جشنواره داستان انقلاب رتبه سوم بخش رمان را از آن خود کرد. دبیر این جشنواره مرحوم «امیرحسین فردی» و نیز داوران نهایی جشنواره همه از نویسندگانی هستند که ادبیات انقلاب به همت قلم ایشان متولد و معرفی شده است. حتی مرحوم فردی را همه رسانهها و بزرگان فرهنگی با عنوان «امیر ادبیات انقلاب» ميشناسند و ميشناسانند. با این همه رمان «سال گرگ» که با موضوع انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق نوشته شده، بیش از یک سال است که در ممیزی کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گیر افتاده است! و حتی به قول خود جواد افهمی ظاهرا رد شده است! احتمالا به تشخیص حضرات ممیزان کتاب این رمان با آرمانهای انقلاب اسلامی هم جهت نیست و زاویه پیدا کرده است!! پس احتمالا مرحوم «امیرحسین فردی» که همه عمرش را برای ادبیات انقلاب صرف کرد و این کتاب را شایسته تقدیر و تکریم شناخت هم، با انقلاب زاویه پیدا کرده بود!!
3-«رضا امیرخانی» بی شک پدیده ادبیات داستانی انقلاب است! آنها که کتابهایش را خوانده اند خوب ميدانند که او از چه افقی به انقلاب و آرمانهایش نگاه ميکند. امیرخانی بیش از آنکه وابسته واقعیات ناگزیر «جمهوری اسلامی» باشد، دلبسته آرمانهای حقیقی «انقلاب اسلامی» است! برای همین هم «نفحات نفت»اش ابایی ندارد از به هم ریختن تصورات و توهمات برخی انقلابیون ظاهرگرا! برای آنهایی که «جمهوری اسلامی» و «انقلاب اسلامی» را یک مفهوم و موجودیت واحد ميدانند، امیرخانی نویسنده قابل اعتمادی نبوده و نخواهد بود! همچنان که آوینی، حاتمی کیا و... نبودهاند!
حتی شهرت و وجهه آرمانگرای امیرخانی هم نتوانست حضرات ممیزان کتاب را در حذف یک فصل از کتاب نفیس «نفحات نفت» دچار شک و تردید کند!!
4-هفته پیش «سیدعلی شجاعی» از نیستان، زنگ زده بود برای اعلام موارد اصلاحیه ارشاد برای کتابم. حضرات ممیزان کتاب بعد از قریب یک سال، شش مورد اصلاحی برای مجموعه «بحران عروسکی» تشخیص دادهاند، که وقتی شجاعی عزیز، اولیاش را گفت بی خیال بقیه موارد شدم! از هفت داستان کوتاه متصل به هم، داستان پنجم را به کل حذف کردهاند! که این یعنی داستانهای ششم و هفتم هم خود به خود حذف شده اند!! (به خاطر پیوستگی موضوع و شخصیت داستانها) و چند مورد حذف و اصلاح هم برای بقیه داستانها! به سید گفتم فکر نکنم انتشار چنین کتاب مثله شده هیچ بار معنایی و هنری برای مخاطب داشته باشد! سید هم قبول کرد و قرار شد فعلا بی خیال انتشار این کتاب شویم!!
5-زمان جنگ بعضی رزمندههاي خط شکن که از بقیه جلو ميزدند، بین خط خودی و خط دشمن گیر ميافتادند. هم توپ خانه خودی روی سرشان آتش ميریخت و هم توپ خانه دشمن! نیروهای هر دو طرف آنها را به نیت دشمن ميزدند و لت و پار ميکردند. تازه وقتی آبها از آسیاب ميافتاد و کار از کار ميگذشت، خیلیها ميفهمیدند که رزمندههاي خط شکن را هدف گرفته اند نه دشمن را! حکایت امروز برخی از اهالی فرهنگ و هنر انقلاب هم همین است. میان آن طرفیها متهمند به بنیادگرایی، هنر سفارشی و انقلابی بودن و بین ظاهرگرایان این طرف متهم به بی بصیرتی، روشنفکرمأبی و ضد انقلاب بودن! سخت است با دو طرف درگیر بودن و خود را نباختن! سخت است هنرمند بودن و مومن ماندن! و سخت تر است انقلابی بودن و مستقل ماندن! آن هم در روزگاری که اوج احساس تکلیف انقلابیون انتخابات باشد و چسباندن پوسترهای رنگی این و آن، روی اعلامیههاي مجالس ترحیم!!
6-خیلی وقتها که چنین حوادثی برایم پیش ميآید ناامید ميشوم، تصمیم ميگیرم قید کارهای فرهنگی و هنری را برای همیشه بزنم و بچسبم به کار و درس و مشقم! اما نميتوانم... بعضی تصویرها و صداها سراغم ميآیند و خواب و بیداری ام را به هم ميریزند! تصویر لبهاي ترکیده و چاک چاک نوجوان پانزده سالهای که چند روز تشنه و گرسنه زیر آتش دشمن گیر افتاده بود و مجبور شده بود ...خودش را بخورد تا از تشنگی هلاک نشود.
یا صدای فرماندهی که پشت بی سیم از مناظر زیبا و رویایی آن طرف آب ميگفت... و صدای فرماندهی دیگر که او را به بازگشت از خط فرا ميخواند... و صدای امواج خون رنگ دجله و صدای «فش فش» بی سیمی که برای همیشه زیر آب ميرفت... و صدای سکوت! سکوت! سکوت!... که این صدای آخری بدجوری مرا ميترساند!!
لطفا هنگام درج سخنان سید محمد خاتمی ارسال نظر را تا خبر وجود دارد نبندید
تا حضرات بدانند ملت چی می خواهند هر چند که خود را به خواب زده اند! (159730)