رسول مهدینژاد
خطر آلودگی اطّلاعاتی و پارانویایی در جهان امروز، کمتر از آلودگی ویروس کرونا نیست!
آلودگی اطّلاعاتی (Information Pollution) ، بیماری ارتباطاتی است که در آن، فرد در اثر دریافت انبوهی از اطّلاعات درست و غلط، ادارک و تجزیه و تحلیلش نسبت به پیامهای مختلف، مخدوش میشود و قدرت تصمیمگیری صحیح و عقلانی را از دست میدهد؛ در واقع، شبیه فردی میشود که از هر میوه و غذایی خورده و دچار سوءهاضمه شده است و معده و مغزش، توان تجزیه و تحلیل این همه، ورودی (اطلّاعات) را یکجا ندارد!
جنون و شیفتگی اطّلاعاتی (Infomania) نیز، ویژگی شخصیتی است که یک فرد، دیوانهوار به جستجو و کسب اطّلاعات میپردازد و به صحّت و سقم آنها، نمیپردازد؛ در این بین، اگر همهی اطّلاعات جستجوشده، درست باشند، خوب است و موجب ارتقای دانایی فرد میشود و اگر آلوده به اطّلاعات غلط باشند، آلودگی اطّلاعاتی فرد را تشدید خواهند کرد. یکی از واقعیتهای عصر کنونی، فضای مجازی است و افراد زیادی هم در این فضا، حضور دارند؛ فضای مجازی، ذهنیّتها و افکار مجازی را شکل میدهد؛ و شکلگیری افکارعمومی مبتنی بر مجاز، یکی از واقعیتهای عصر ماست؛ بسیاری از اظهارنظرها و گفتمانهای اجتماعی جوامع، برآمده از اطّلاعات فضای مجازی است و در مواقعی هم، چه بسا به عنوان یافتهی علمی و سند و فکت ارائه میشوند که از پایه و اساس، غلطاند؛ چون اغلب کسانی که به آلودگی اطّلاعاتی فضای مجازی، مبتلا میشوند در نبود سواد رسانهای لازم از بیماری ارتباطاتی خود، غافل هستند.
سابق بر این، تعداد شومنها، محدود به فضای محدود تئاتر، سینما و تلویزیون بود و تعدادشان هم از عدد انگشتان دست، بیشتر نمیشدند و شومنهای سابق، هنرمندانی خلّاق بودند و قابل احترام؛ که هدفشان، اجرای نمایش و برنامه برای مخاطبانشان بود. اگر فارغ از معنی لغوی شومن، معنی مصطلح و اجتماعی ظاهرسازی و ریاکاری را از آن به عاریت بگیریم، شومن، کسی است که رفتارهای نمایشیاش در جامعه بر رفتارهای عقلانیاش، سبقت میگیرد و هدفش، نمایاندن خود به دیگران به هر قیمیتی است؛ با این تعریف به مدد فضای مجازی و به خصوص اینستاگرام، جمعیت قریب به 8 میلیارد نفری روی کرهی زمین، قدرت شومن شدن را دارند. پیش از قدرتیابی فضای مجازی، رسانههای بومی و محلی از قبیل روزنامهها، تلویزیون و... هم با تکیهی غلط بر شهرتمحوری در پیامدهیها و اخبارشان به تثبت و ارتقای جایگاه اجتماعی شومنها، کمک میکردند و کارایی و بهرهوری در جامعه در حاشیه قرار میگرفت! از اواخر دههی 70 شمسی با شیوع وبلاگنویسی و از اواخر دههی90 هم با شیوع اینستاگرام، این عارضه در بین اغلب مسئولان و کاربران ایرانی هم، تشدید شد و کاراییها و بهرهوریهای فردی، پشت نقاب شهرت، تبلیغ و شومنیها ماندند و برای کشف آنها باید با سواد رسانهای این نقابها را کنار زد.
در این بلبشوی شهرت و رسانهها، کرونا، تبعیض طبقاتی همیشگی را بار دیگر به تصویر کشید و دیدیم که چه شومنهایی که کرونا گرفتند و با عزّت و احترام و با مشایعت هوادارانشان، دفن شدند و چه فرودستانی هم که غریبانه و در سکوت خبری در قبور مشخص و متّحدالشکل کروناییها آرمیدند و بازماندگانشان هم، اجازهی برگزاری مراسمترحیم هم نیافتند؛ انگار که دستورالعملها و پروتکلهای بهداشتی برای این اقشار و طبقات اجتماعی، لازمالاجرا بود و برای سایر طبقات اجتماعی شومن خیر! متأسفانه در دنیای کنونی، هر چه شومنتر باشی، پلههایترقّی پست و مقام و منصب را سریعتر خواهی پیمود و هنگام مرگ هم با عزّت، دفن در خاک! گویی، شومن، فرد مشهوری است که قوانین و دستورالعملها در مورد او، تبدیل به تبصره میشوند و تخفیف مییابند. رسانهها با شهرتگرایی خودشان در ایجاد این طبقات اجتماعی کاذب، مقصرند و شریک جرم!
کارگران، مزدبگیران، حاشیهنشینان و طبقات پایین جامعه، هر چقدر هم جزو طبقات فرودست باشند، چشمانشان رو به بالاست و طبقات کاذب و فرادست را میبینند؛ چشمان بینایی دارند و اوضاع را رصد میکنند؛ هم تبعیضها و شومنها را میبینند و هم آلوده به اطّلاعات مجازیاند؛ در چنین جامعهی طبقاتی هم، خطرات آلودگی اطّلاعاتی، کمتر از آلودگی ویروس کرونا نیست! یکی کرونا را ویروسی سیاسی میخواند؛ آن یکی، ویروسی دستساز؛ یکی واکسن را شفابخش و آن یکی هم قاتل و کشنده؛ یکی داروی سنتی تجویز میدهد و آن یکی، داروی مدرن؛ یکی واکسن را میزند و آن یکی، نمیزند؛ اینجاست که قرائتها دوقطبی و چند قطبی میشوند؛ کرونا هم، هزار چهره و مهارش، روز به روز، مشکل-تر! از تبعیض و بیعدالتی، همه بیزارند.
کافی است کمی رنگ شهرها، زرد و سفید شود؛ همهی توزردیها، نمایان میشود؛ رسانههای میلی، یک روز، همه را تشویق به ماسکزدن و در خانه ماندن میکنند و یک روز هم، ماسکشان را برداشته و حضور در جمعها را تبلیغ میکنند! و ما هم، دورهمیهای خانوادگی و ناخانوادگی، مراسم رسمی و غیررسمی، ضروری و غیرضروری، مستحبی و غیرمستحبی را با رعایت ظاهری دستورالعملهای بهداشتی، برگزار میکنیم؛ سیاست واحد و متمرکزی نداریم؛ چون همه به همدیگر، سوظن داریم؛ اختلاف طبقاتی بین پزشک و بیمار، مسئول و غیرمسئول، سیاستمدار و غیرسیاستمدار، خطیب و مخاطب و همه و همه، زیاد شده است و احساس تبعیض، گوشهای شنوا را کم کرده و بیاعتمادی بین همه، مشهود است؛ صاحبان مراسم مختلف، بازگشایی بازار و رفت و آمد اقتصادی مردم را بهانهای برای بازگشایی مراسم خود، قرار میدهند و سرانجام این همه لجبازیها و بدگمانیها نسبت به همدیگر، افزایش مبتلایان و فوتیهای کرونایی میشود! جهل مرکب در نبود رسانههای دانا و آگاه، آدم میکشد و چه بسا، آرامش همه را هم میگیرد! توهّم توطئهی غیرواقعی، آسیبهایش کمتر از خود توطئهی واقعی نیست که متأسفانه، اکثر اقشار اجتماعی نسبت به هم دارند.
پارانویایی عجیبی، بشر قرن 21 را آزار میدهد؛ از طرفی هم، بدگمانی به مسئولانی که دین و اخلاق و صداقت و عدالت را از سیاست جدا کردهاند و شومنی و دروغ و فریب را سرلوحه قرار دادهاند، پارانویایی اجتماعی را نسبت به خیلی چیزها از جمله، ماسک، واکسن، بهداشت، اشتغال، بورس، مسکن، تورم و... افزایش داده است و یک عدهای، همچنان به درمان بیماران کرونایی، واکسن و خواصّ مثبت و منفی آن، پارانویایی و توهّم توطئه دارند و خودشان هم متوجه نیستند که چرا به این وضع دچار شدهاند؛ اگر متوجه پارانویایی خود میشدند، حتماً درمان میشدند؛ این وسط، فضای مجازی هم با آلودگی اطّلاعاتیاش، استدلال و تجزیه و تحلیلها را مخدوش میسازد و قدرت تصمیمگیری صحیح و عقلانی را از افکارعمومی میگیرد و همه با شکّ وتردید با کرونا، تعامل میکنند.
تداوم این پارانویایی اجتماعی هم مدیون پندار و گفتار و کردار آنانی است که قبل از اختراع ماسک، پشت نقابهایشان، ریاکارانه و شومنوار، رفتار میکردند و حالا هم آلوده به دروغ و بیعدالتیاند و اعتقادات و باورهای اجتماعی را به شکّ وتردید و توهّم میاندازند! در چنین شرایطی، طبیعی است که ظهور، صعود و فرود مداوم نمودار کرونا در بستر آلودگیهای اطّلاعاتی و پارانویایی موجود در جامعه، تکرار شود و مهار این آلودگی ویروسی در جامعه، جز با عقلانیت علمی و مهار آلودگی اطّلاعاتی و پارانویایی امکانپذیر نباشد.