به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۲۰:۲۶
 
۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۱۸ ساعت ۰۸:۲۷
کد مطلب : ۳۴۷۷۴

سخني با كنشگران‌سياسي،فرهنگي قومي

گروه مقالات: اين مقاله گذري است به فعاليت كنشگران سياسي، فرهنگي عرب خوزستان طي بيش از سه دهه از انقلاب اسلامي و هدف از آن بررسي بستر و فراز و نشيب فعاليت كنشگران در عرصه داخلي است.
سخني با كنشگران‌سياسي،فرهنگي قومي
جاسم شديدزاده *

تبعا پرداختن به موضوع فوق در يك مقاله و با رويكرد ژورناليستي بسيار سخت است اما سعي بر آن است كه به طور خلاصه و گذرا به اين مهم پرداخته شود. همان‌طور كه مي‌دانيم عرب‌هاي خوزستان تا قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي داراي فعاليت‌هاي چشمگير سياسي، فرهنگي به طور منسجم و برخاسته از همكاري جمعي با پشتوانه توده‌اي نداشته‌اند. اما به طور جسته گريخته بعضي از نخبگان آنها جذب احزاب و سازمان‌هاي مبارز عليه رژيم پهلوي همكاري داشته‌اند و بعضي ديگر تحت تاثير حوادث جهان عرب در دهه‌هاي 60 و هفتاد ميلادي با رويكرد ناصري و بعضي جذب گروه‌هاي برون مرزي شده و فعاليت مي‌‌‌كردند.

با پيروزي انقلاب اسلامي و گشايش فضاي سياسي اين كنشگران افق جديد را كه حاكي از بازگشت به ارزش‌هاي ديني و انساني، آزادگي، عدالت اجتماعي، رفع تبعيض، توسعه سياسي، اقتصادي، كرامت انساني بود با تمام توان وارد عرصه‌هاي مختلف سياسي، فرهنگي در قالب عضويت در نهادهاي انقلاب، احزاب و سازمان‌هاي سياسي شدند. در همين حال گروه‌هاي مخالف انقلاب در گوشه و كنار كشور دست به اقدامات تخريبي و ايذايي زده و در صدد خاموش كردن شعله‌هاي پرفروز انقلاب برآمدند خوزستان نيز از جمله مناطقي بود كه اين گروه‌ها تحت عناويني چون خودمختاري، احياي حقوق از دست رفته خلق عرب و... دست به اقدامات تخريبي از جمله بمب‌گذاري خطوط انتقال نفت، حمله به مراكز دولتي و تحريك عواطف و احساسات قومي زدند كه اين تحريكات با عدم حمايت توده مردم عرب خوزستان مواجه شد و در مدتي كوتاه رو به افول گذاشته و خاموش شد، البته بيشتر اين تحركات از طرف گروه‌هايي گرايشات عمدتا چپ ماركسيست و پشتيباني رژيم سابق عراق صورت مي‌گرفت.

مركز الثقافي‌الاسلامي

در همين حال عده‌اي از جوانان انقلابي مسلمان عرب در اهواز در پي اقدامات مخالفان انقلاب اسلامي و گروه‌هاي تندرو كه معتقد بودند انقلاب اسلامي ظرفيت به ثمر رساندن مطالبات خلق‌هاي ايران را ندارد و در حقيقت اين انقلاب، انقلاب خرده بورژوازي ملي ايران و در جهت سرمايه‌داري جهاني است. اقدام به تشكيل مركز الثقافي‌الاسلامي نمودند.

اين گروه از جوانان عرب معتقد بودند كه انقلاب اسلامي با توجه به حضور همه جانبه مردم از همه قشرها خصوصا حركت توده‌هاي فقير و با عنايت به ارزش‌هاي والاي ديني توان و ظرفيت كامل را جهت برآورد خواست قشرهاي مختلف از جمله مطالبات قوم عرب دارد و در اين راستا فعاليت‌هاي چشمگيري را در جهت بسط و گسترش اين ديدگاه در قالب فعاليت‌هاي فرهنگي و سياسي و همچنين حضور در هيات‌هاي 7 نفره تقسيم اراضي فئودال‌ها و تشكيل شوراهاي روستايي نمودند.

با شروع جنگ تحميلي مركز الثقافي همه فعاليت‌هاي خود را تعطيل و تمامي امكانات و نيروهاي خود را در قالب سازماندهي روستائيان و مسلح كردن آنها در جهت مقابله با تجاوز گسترده رژيم بعثي عراق قرار داد و اولين هسته‌هاي مقاومت را با عنوان گردان مرزي و شناسايي را تشكيل دادند. اين جوانان جزو اولين گروه‌هاي شناسايي مناطق جنگي پا به پاي گروه شهيد چمران و بعدها سپاه و بسيج حركت نمودند. طي هشت سال جنگ تحميلي اولين اولويت فعالان سياسي، فرهنگي عرب خوزستان جنگ و مساله دفاع از خاك وطن و ارزش‌هاي والاي انقلاب اسلامي بود، البته اين مساله مانع از دور ماندن از صحنه سياسي كشور نبود و حضور آنها در آرايش سياسي و صف‌بندي آن ايام در قالب مسائل روز ملي و استاني حضوري روشن و مشهود بود.

جغرافياي جنگ تحميي و مساله حاشيه‌نشيني

مساله‌اي كه بعدها براي كنشگران سياسي و فرهنگي عرب معضلي پيچيده و سخت شد، موضوع جغرافياي جنگ در خوزستان بود اصولا جنگ در منطقه‌اي وسيع از محل سكونت عرب‌ها يعني غرب رودخانه كارون اتفاق افتاد منطقه‌اي كه دشت‌عباسي استان ايلام و شهرهايي چون شوش، اهواز، سوسنگرد، هويزه، حميديه، خرمشهر، آبادان، شادگان، ماهشهر و بيش از پانصد روستا را شامل مي‌شد. اين مساله باعث مهاجرت دهها هزار نفر به حاشيه شهر اهواز و استان‌هاي مختلف گرديد. شهر اهواز بعد از تهران با بيش از ششصد هزار نفر مهاجر رتبه دوم را دارا است. طبعا امروز مساله حاشيه‌نشيني يكي از مولفه‌هاي امنيت ملي محسوب مي‌گردد و اين موضوع در تحول سياسي، فرهنگي شهرهاي درگير نقش بسزايي دارد.

تبعات منفي مهاجرت ناشي از جنگ

حجم وسيع مهاجرت و طولاني شدن جنگ در درون خود نسل دومي را متولد ساخت كه به علت انس با محيط جديد شهري كه در عين حال كمترين تجانسي با آئين مدنيت را نيز به همراه نداشت و همچنين عدم پذيرش جامعه شهري و نبود راهبرد و استراتژي مشخص از طرف مديريت ملي و استاني درخصوص مساله حاشيه‌نشين ناشي از جنگ و عدم تمايل به بازگشت به مناطق جنگ‌زده به علت كندي بازسازي و وجود ميدان‌هاي مين و همچنين حضور نيروهاي نظامي در بعضي از نقاط مرزي و به علت عدم تعلق عاطفي نسل دومي‌هاي جنگ‌زده با محل سكونت پدري خود باعث گرديد علي‌رغم فشارهاي سخت معيشتي و به علت كم‌سوادي و عدم آشنايي كافي بارندگي شهري اين مجموعه انساني به كارهايي از قبيل دست‌فروشي، اشتغال در شهرداري، كارهاي ساختماني و به طور خلاصه به شغل‌هاي خدماتي روي آورند ولي حاضر به بازگشت به محل سكونت قبلي خود نبودند.

اين پديده نوعي احساس مقبونيت و محروميت را براي اين مهاجران رقم زد از طرفي خود را فاقد امكانات رفاهي، بهداشتي، معيشتي، شغل مناسب مي‌ديدند و از طرف ديگر متن شهر را مالك انواع و اقسام امكانات و خود را نيز در شرايط پيش‌آمده هم مقصر نمي‌دانستند. علاوه بر اين سياست‌هاي غلط مقطعي در استان مانند تخريب مجتمع مسكوني سپيدار و مساله سي‌دي‌ها در منطقه شيلنگ‌آباد كه محل سكونت مهاجرين جنگ تحميلي بود مزيد بر علت شد كه اهواز به عنوان مركز استان در مقطعي فضايي امنيتي را شاهد باشد و دست فعالان سياسي، فرهنگي عرب را در برخورد با اين پديده ببندد و به صورت منفعلانه با موضوع برخورد كنند و از طرفي دست مخالفان انقلاب در خارج مرز جهت مانور بر اين رويدادها باز شد.

عدم انطباق مرزهاي سياسي با مرزهاي قومي و فرهنگي

يكي از موضوعات مهم و مساله‌ساز در ايران عدم انطباق مرزهاي سياسي با مرزهاي قومي و فرهنگي است. مرزهاي كشورمان به گونه‌اي است كه اقوام ترك، عرب، بلوچ و تركمن در دو سوي آن واقع شده‌اند و برخي اين اقوام در دو- سه و حتي چهار كشور گسترش يافته‌اند. امتداد گسترش مرزهاي قومي فراتر از مرزهاي سياسي همواره زمينه‌هايي را براي تاثير و تاثر متقابل اين اقوام از تحولات فرامرزي فراهم ساخته و گاها قدرت‌هاي بزرگ و فرامنطقه‌اي بدينوسيله امنيت كشورها را نيز به مخاطره انداخته است.

حكومت و مديريت بر ملت‌هاي پلي‌ژنيك هر چند ويژگي و توانمندي خاصي مي‌طلبد اما به موضوع گوناگون قومي نمي‌بايست همواره به ديده تهديد نگاه كرد بلكه تنوع قومي و تكثر فرهگي فرصت‌هاي فراواني را نيز فراروي حكومت قرار مي‌دهد كه در صورت شناخت و برنامه‌ريزي براي آن كارايي و اقتدار حكومت‌ها را افزايش مي‌دهد و حوزه تاثير آن را نيز از مرزهاي سياسي فراتر مي‌برد. عدم اعتنا به اين مولفه بسيار مهم چالش‌هاي سنگيني را براي كنشگران مدني اقوام به خصوص كنشگران سياسي، فرهنگي عرب به وجود آورده است. طرفه آنكه امتداد قومي و فرهنگي مردم عرب خوزستان بيش از 20 كشور است و اين موضوع مي‌طلبد كه بسيار دقيق با اين مساله مواجه شد.

طبعا يك كنشگر سياسي، فرهنگي متعلق به اقوام پلي‌ژنيك وقتي با موجي از ابهامات و شبهات نظري و تناقضات عملي در درون مرزهاي سياسي خويش مواجه مي‌شود لاجرم به نزديك‌ترين حوزه‌هاي نظري به خود كه با زمينه‌هاي عاطفي، فرهنگي، سنتي، آداب و رسوم او همخواني داشته باشد، پناه مي‌آورد اين مساله مهم نيز يكي از موضوعاتي است كه كنشگران مدني و مسالمت‌جو عرب را در عمل دچار نوعي پارادوكسيكال مي‌كند و از شفافيت كنشي آنها مي‌كاهد و دست رقيب سياسي را براي توجيه اتهام به آنها باز مي‌گذارد. البته مردم عرب خوزستان چون شيعه مذهب هستند و از حيث مذهب با بخش مركزي ايران همگوني دارند نيروهاي همگرايي در اين قوم بر كشش‌هاي واگرايانه برتري دارد.

اما مولفه فوق با توجه به امكانات وسيع رسانه‌اي كشورهاي متخاصم و قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي مي‌تواند بر وحدت و انسجام ملي به جد تاثيرگذار باشد. تبليغ فرقه ضاله وهابيت كه اخيرا در خوزستان و بعضي از مناطق قومي ديگر كشور شاهد آن هستيم در راستاي فرابودن مرزهاي قومي و فرهنگي از مرزهاي سياسي قابل تحليل است كه البته منازعات منطقه‌اي و نقش بعضي از كشورهاي حوزه خليج‌فارس در تشديد اين پديده شوم از طريق دستگاه رسانه‌اي قابل انكار نيست.

ضرورت عضويت و جذب در احزاب سياسي

يكي ديگر از موضوعات بسيار مهم در تقويت وحدت ملي و احساس تعلق به واحد جغرافيايي سياسي ملي جذب و عضويت در احزاب سراسري است؛ اما با گذري كوتاه به فعاليت سياسي، فرهنگي احزاب در ايران مي‌توان عدم اعتنا به مساله قومي و در بعضي از مقاطع موضع منفي نسبت به مطالبات قومي در برنامه سياسي اين احزاب را به وضوح شاهد بود. در كشوري چون ايران به دليل كثرت اقوام ساكن در آن مي‌توان از دو نوع حزب سراسري سخن راند: احزاب سراسري تشكيل شده به شكل صعودي و احزاب سراسري تشكيل شده به شكل نزولي.

مراد از حزب سراسري صعودي آن حزبي است كه اجتماع و هم‌آيي احزاب معادل و هم‌سوي كه هر كدام حزبي با رنگ و بومي محلي در محدوده خاص سرزميني به شمار مي‌آيند به عنوان مثال اگر روزي احزاب دموكرات اصلاح‌طلب خوزستان، آذربايجان، كردستان و... با حفظ استقلال و تشخص سازماني خود گردهم آمده و تشكيلاتي گسترده‌تر ايجاد نمايند مي‌توان برآيند اين احزاب را حزب به واقع سراسري دموكراتيك اصلاح‌طلب ايران ناميد.

حزب سراسري نزولي نيز آن است كه مركز حزبي راسا و از بالا به پايين مبادرت به ايجاد و گسترش واحدهاي قومي در اين مناطق نموده و اعضاي خود را به طور گزينشي از فعالان سياسي واحد قومي برگزيند. ضرورت ارتباط نيروهاي سياسي اقوام با گروه‌هاي پيشرو و دموكرات جهت انتقال گفتمان مدني و مطالبات قانوني اقوام به بدنه روشنفكري ملي داخلي امري بسيار ضروري و در جهت آشنايي و رفع ابهامات و شبهات تاريخي گريزناپذير است. جامعه روشنفكري دموكرات ملي مي‌تواند سرپل مناسبي جهت ضميمه كردن مطالبات قانوني اقوام جهت گام برداشتن در راستاي دموكراتيك كردن جامعه ايراني قلمداد شود.

عدم لحاظ نمودن مطالبات قانوني اقوام ايراني در برنامه سياسي احزاب و تشكيلات قانوني احيانا باعث گرايش نيروهاي سياسي اقوام، احزاب غيرقانوني و خارج‌نشين گرديده و در نتيجه هر از چند گاهي به دليل نابساماني‌ سياسي، اقتصادي و اجتماعي بستر تحريك را فراهم ساخته و مشكلات سياسي و امنيتي را فراهم مي‌سازند. حوادث پس از پيروزي انقلاب در كردستان، خوزستان، تركمن‌صحرا توسط گروه‌هاي عمدتا با گرايشات چپ ماركسيستي شاهد اين مدعاست. همچنين به طور اخصي حوادث سال‌هاي 84 و اقدامات تروريستي سال 85 در خوزستان نيز در همين راستا ودر غياب احزاب سراسري فعال قانوني داخلي قابل تحليل است.

البته طي دو دهه گذشته گروه‌هاي اصلاح‌طلب و اخيرا دولت تدبير و اميد به اين مهم پي برده و گام‌هايي هر چند كوتاه برداشته‌اند كه اميد است هم دولت به عنوان بسترساز فعاليت‌هاي قانوني و هم بدنه روشنفكري جامعه هم احزاب سياسي به عنوان كنشگر با دركي متناسب با مشكلات داخلي و پيچيدگي‌هاي بين‌المللي در جهت شناخت واقعي اين پديده و تعامل صحيح با آن به دور از تعصبات و رسوبات تاريخي گام‌هاي موثرتري بردارند.

كوتاه سخن اينكه عرصه فعاليت فعالين سياسي، فرهنگي عرب خوزستان عرصه‌اي بس پيچيده و همراه با مخاطره زيادي است كه براي استمرار فعاليت، يك طرف دولت ضرورتا با ترسيم يك راهبرد صحيح و شناخت ظرافت‌هاي اين پديده بستر مناسب را براي فعاليت سياسي، فرهنگي فراهم ساخته و از هزينه فعاليت در اين حوزه بكاهد البته ملاحظات در تعامل با اين پديده بايد قبل از اينكه امنيتي تعريف شود بايد قانوني باشد و از طرف ديگر اين كنشگران به طور روشن و شفاف گفتمان مدني و قانوني خود را تبيين نموده و مرزبندي خويش را با جريانات فرصت‌طلب و خارج‌نشين آشكار سازند.

حوادث سال‌هاي 84 و 85 تجربه‌اي بس دردناك و اسفباري است كه گروه‌هاي ضدانقلابي و سلفي‌هاي تكفيري در لابلاي نيروهاي مدني و قانون‌گرا پنهان شده و مرتكب جنايت‌هاي هولناك تروريستي شدند كه قربانيان آن شهروندان و مردم عادي بودند همچنان در حافظه مردم خوزستان مي‌ماند. اين اقدامات تروريستي باعث شد كه فعاليت قانوني كنشگران سياسي، فرهنگي عرب به حاشيه رانده و توسعه همه جانبه استان خوزستان به تاخير افتاده و سهم مشاركت سياسي و اقتصادي عرب‌ها به شدت كاهش يابد.

باشد كه با تجربه بيش از سه دهه فعاليت و بالندگي نيروهاي سياسي، فرهنگي عرب و همچنين با عنايت به رويكرد دولت تدبير و اميد اين نيروها با انگيزه مضاعف به عنوان يك شريك سياسي حقيقي در تعامل با نيروهاي سياسي ملي و استاني در جهت شكوفايي ظرفيت‌هاي انقلاب اسلامي در بعد ملي و توسعه همه جانبه استان خوزستان حضوري مسوولانه داشته باشند.

* نماينده دوره ششم مجلس