گروه مقالات: سیاست و مباحث سیاسی در کوچه، خیابان، دانشگاه، محل کار و حتی خانه جزیی از زندگی ما ایرانیها شده است. این در حالیست که دنیای مدرن به سمت یکپارچگی و حذف مرزها و کاهش اختلافها قدم برداشته است.
عطا افشاريان
سیاست و مبانی آن، به مفهوم عام، بحث و جدل در رابطه با اشخاص و موضع گیریهای حتی غلط، در جامعه ایرانی نهادینه شده است و حاصلی جز تصمیمگیریهای احساسی و حتی دشمنی نداشته است. دانشگاهها و دانشجویان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بجای تفکر، تحقیق و تدبر در امور همراه با مطالعه، به سیاسیکاری مبتلا شدهاند تا سیاستورزی.
عدم وجود نهادهای اجتماعی که افراد با عضویت در آنها و انجام کار گروهی، ضمن رشد شخصیت خود، به تواناییها و استعدادهای خود نیز آشنا گردند، سبب گردیده است که جامعه و رشد سیاسی در آن نه بر مبنای استعداد افراد و روشهای گروهی بلکه تنها بر مبنای موقعیتها، ارتباطات و بدون برنامهریزی گروهی باشد. نتیجه چنین رویهای، جامعهاي است که هر فردی در آن اجازه اظهار نظر و کارشناسی در مورد تمام مسایل را به خود خواهد داد و بافت اجتماعی کشور انسجام لازم را نخواهد داشت.
ایجاد نهادهای مردمی، فعالیت گروهی و حزبی و برگزاری میتینگها و جشنها و حتی میهمانیهای به سبک ایرانی-اسلامی ميتواند به ارتقا روابط اجتماعی، شکلگیری گروهها، شخصیتسازی افراد و گروهها، تخلیه روانی، رشد فردی و اجتماعی، جامعه پذیری، رشد روابط و ایجاد محبت فردی و بهداشت روانی منجر گردد. متاسفانه باید گفت که در حال حاضر سیاست در افراد جامعه به بحث و جدل بدون دانش لازم و خارج از بحثهای علمی و کارشناسی دانشگاهی تبدیل شده است و در حد رسانه ملی و چند سایت خبری محدود مانده است.
احزاب و گروهها خارج از محدوده انتخابات برنامه دیگری ندارند و اصولا حزب جایگاه و تعریف مشخصی میان اکثریت مردم ندارد. حرکت و رشد در دنیای امروزی چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ فرهنگی و سیاسی جز با سازمانها و گروههای مردم نهاد امکان پذیر نخواهد بود زیرا ضمن اینکه ساختار اجتماعی را شکل ميدهد، گفتگو و پیامرسانی به دنیای مدرن را نیز راحت تر مينماید.
در صورت وجود احزاب و گروهها، هر فرد در جامعه ميداند که برای حرکت سیاسی نمودن باید عضوی از یک حزب باشد و بحثهای سیاسی، برنامه ریزی شده و با هدف دنبال شوند، مانند فردی که بخواهد پزشک شود مسلما این فرد ميداند که برای رسیدن به هدف باید یک مسیر مشخص را طی کند و میزان موفقیت او به میزان تلاش او در تحصیلات بستگی دارد.
با فقدان گروهها و احزاب با برنامه مدون، دانشگاهها و دانشجویان دچار سیاست زدگی ميگردند و نتیجه آن تنشها و تشنجهایی خواهد بود که در دانشگاههای کشور اتفاق ميافتد، در حالیکه خروجی اصلی دانشگاهها که باید تولید محتوا و علم و رفع مشکلات کشور در حوزه مرتبط باشد عملا در حد مطلوبی نیست.
مقوله حکومت در دنیای امروزی دچار تحولات ساختاری شده است و نهادها نقش موثری در تنظیم روابط اجتماعی، ساختار سیاسی و هدایت فکر و اندیشه مردم دارند. پس دولت جدید باید به فکر ایجاد ساختار اجتماعی و آموزش جامعه پذیری نسل جدید باشد، تا ثبات سیاسی و اقتصادی و امنیت اجتماعی در کشور حاکم گردد. مسلما در چنین ساختاری که به دور از کدورتها، حسادتها و بر مبنای عقلانیت و رشد منظم باشد، شهروندان راه تعالی را طی خواهند نمود، قومیت و عقاید مذهبی سبب بروز تنشهای اجتماعی نخواهد شد.