۶۸
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۶ ساعت ۱۷:۵۹
کد مطلب : ۴۰۹۵۵
زندگی خانواده اهوازی در کنار خیابان!
گروه جامعه: کیانپارس، کوروش، زیتون، شهرک نفت... هر خانه‌ای در این شهر یک آدرس دارد؛ بعضی‌ها سرراست، بعضی‌ها کروکی لازم. بعضی‌ها بالای شهر، بعضی‌ها پایین شهر اما در میان تمام آدرس‌های این شهر، آدرس خانه زهرا خانم چیز دیگری‌ست: روی زمین خدا، زیر سقفی از گل‌های کاغذی، رو به روی دستشویی عمومی باغ معین. در اين گوشه از شهر گرم؛ زني هست كه خانمانش را كنار ديوار چيده است. زنی بی پناه که به دلیل مشکلات مالی و نداشتن اجاره خانه در خیابان روزگار می گذراند.
گرم است. از آن روزهای به قول معروف، خرماپزان اهواز. از شر گرما به بساط زهرا خانم پناه می‌برم و می‌گویم: مهمون نمی‌خوای حاج خانوم؟ جوابش را خوب نمی‌شنوم، آخر صورتش را پوشانده است و فقط چشم‌های آبی‌اش نمایان مانده. زمزمه‌اش را به معنای دعوت می‌گیرم و کنارش می‌نشینم. گل‌های کاغذی بالای سرش سایه‌ای برای پناه بردن ندارند اما حداقل بساطش را بهاری کرده‌اند.
نگاهی به وسایلش می‌اندازم. پتو ، ظرف، کلمن، حشره‌کش و بشکه آب دور تا دورش پخش شده‌اند؛ حتی فلاسك قرمزش را هم دم دستش نگذاشته، تنها چیزی را که کنارش نگه می‌دارد رادیوی کوچک سیاه رنگش است. می‌پرسم: روزها را با همین رادیو سر میکنی؟ کوتاه جواب می‌دهد: آره دیگه...
از آن زن‌های مسنی نیست که دنبال دو گوش شنوا هستند تا داستان زندگیشان را از سیر تا پیاز روی دایره بریزند. آرام است و کم‌گو. می‌روم سر اصل مطلب، این که بازی روزگار چه کرده است که پیاده‌رو خانه‌اش شده است و سقفش آسمان.
زهرا خانم 50 و خورده‌ای ساله که خورده‌اش را یا یادش نمی‌آید یا به رسم زنانگی گفتنش را صلاح نمی‌بیند، 4 ماه است که زندگیش را روی یک پتو پهن کرده است و نام بی‌خانمان را یدک می‌کشد. همسرش را 12 سال پیش از دست داده است، او مانده و پسرش. تا 4 ماه پیش در کوت‌عبدالله خانه‌ای داشت اما صاحبخانه اجاره را بالا می‌برد و او که توانایی پرداخت ندارد، مجبور به تخلیه خانه میشود.
حالا روزها پسرش که تنها 7 کلاس سواد دارد، کارتن می‌فروشد و او تکیه داده بر دیوار رادیو گوش می‌کند. روزهای سختی را گذارنده است. گرما، سرما، پشه و جانور، چاقوکش‌های نیمه شب‌ها...
تعریف می‌کند: گرما را میشود تحمل کرد، باران که می‌بارد سخت است. باران قبل از عید را یادت هست؟ که مثل سیل می‌بارید؟ شب‌ها روی پتوهای خیس می‌خوابیدیم. از فامیل‌هایش می‌پرسم. زبانش به نفرین روزگار می‌چرخد و می‌گوید: همه وضعم را می‌دانند اما کمکی نمی‌کنند.
می‌پرسم: پس از ترس چه کسی صورتت را از عکاس پوشانده‌ای؟ ابتدا سکوت می‌کند و بعد زیر لب جواب می‌دهد: هنوز آبرویم را دوست دارم. بیشتر از این که از وضع زندگیش ناراحت باشد، دلش از آدم‌ها گرفته است. به دیواری که بر آن تکیه داده اشاره می‌کند و می‌گوید: این تالار هر شب کلی از غذاهایش را دور می‌ریزد ، نمی‌دانم چه میشود اگر همین غذا را به ما بدهند.
رادیویش را نشانم می‌دهد، باتری‌هایش خراب شده‌اند .تعریف می‌کند: چند روز پیش به یک جوان پول دادم برایم باتری بخرد، رفت و دیگر پیدایش نشد... از وسایلم هم زیاد دزدی میکنند، تا به حال چند تا گاز پیک‌نیک دزدیده‌اند.
ادامه می‌دهد: شهرداری چند وقت یک بار تهدید می‌کند که باید از اینجا بروم اما جایی برای رفتن ندارم. کرایه‌ها گران است و فامیل. همین‌طور که حرف می‌زنیم پسر جوانی نزدیکمان میشود. خودش را دانشجوی پزشکی معرفی می‌کند و از زهرا خانم می‌پرسد بیماری خاصی دارد یا نه؟ زهرا خانم از دیسک کمرش مینالد و دارو میخواهد. پسر شماره‌اش را روی تکه کاغذی می‌نویسد و از زهرا خانم میخواهد برای معاینه به بیمارستان برود. زهرا خانم کمی دودل است. خم میشود و در گوشم می‌گوید: واقعا دکتر است ؟ نکند بخواهد مسمومم کند!
در چشمان آبی رنگش که خبر از زیبایی دوران جوانیش می‌دهد خیره می‌شوم و فکر می‌کنم، زهرا خانم، آدم‌ها با تو چه کرده‌اند که این گونه سخت اعتماد میکنی؟ روزگار چگونه تو را بازی داده است که گل‌های کاغذی سقفت شده‌اند و گوشه خیابان مشرف به دستشویی عمومی، منزلت؟ اما ناراحت نباش. بی‌خانمانی تو کار بزرگی برای مردم این شهر کرده است. زهرا خانم هیچ می‌دانستی در این 4 ماه که چهره شهرمان را بر هم زده‌ای، شهرداری را به چالش کشیده‌ای؟ زهرا خانم هیچ می‌دانستی وجود تو دلیلی‌ست تا بهزیستی کلاهش را بالاتر بیندازد؟ هیچ می‌دانستی، دزدی‌ها و تهدیدهایی که در این کنج خیابان به جانت میشود، تلنگری‌ست برای پاسگاهی که دو قدم بالاتر از خانه بی‌سقفت قرار دارد؟زهرا خانم ، آبرویت پیش مردم در امان است. آسوده باش
مرجع : ايسنا
صالح 
۲۳۰۱
۱۳۹۳/۰۲/۱۶ ۱۸:۱۳
تمام سهم این خانواده از دنیا... (225238)
۱۳۹۳/۰۲/۱۷ ۱۲:۴۵
اینجا ایران است...
سرزمین پاکان.راستگویان.مردم سالاران و حداقل دم از حکومت دینی می زنیم و از عدالت و دادخواهی می گوییم.این است عدالت در اینجا...
در ضمن مادر ما فقط ابراز تاسف می توانیم بکنیم و دلم می خواهد بگوییم:
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکیست / قیل و قال زغن و بانگ شباویز یکیست. (225563)
سرزمین پاکان.راستگویان.مردم سالاران و حداقل دم از حکومت دینی می زنیم و از عدالت و دادخواهی می گوییم.این است عدالت در اینجا...
در ضمن مادر ما فقط ابراز تاسف می توانیم بکنیم و دلم می خواهد بگوییم:
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکیست / قیل و قال زغن و بانگ شباویز یکیست. (225563)
۱۳۹۳/۰۲/۱۶ ۱۸:۳۶
یعنی یه مرد با غیرت تو این اهواز پیدا نمیشه که بخاط خدا یه اتاقی به این خانواده زجر کشیده بدهد شرمنده دستهای پیر تو مادر هستم که بی بضاعتیم نمیذاره کمکت کنم شرمندتم مادر
از مسئولین کاخ نشین دنیا طلب پر مدعای ما که داعیه پیروی از امام علی (ع) را دارند که بخاری بلند نمیشه (225254)
از مسئولین کاخ نشین دنیا طلب پر مدعای ما که داعیه پیروی از امام علی (ع) را دارند که بخاری بلند نمیشه (225254)
۱۳۹۳/۰۲/۱۶ ۱۸:۴۳
یعنی که مرد با غیرت تو این اهواز پیدا نمیشه که بخاطر خدا یه اتاقی به این خانواده زجر کشیده بدهد شرمنده دستهای تو مادر هستم که بی بضاعتیم نمیذاره دستهای پینه بسته تورا بگیرم شرمندتم مادر
از مسئولین کاخ نشین عافیت طلب ما که داعیه پیروی از امام علی(ع) را دارند که بخاری بلند نمیشه (225261)
از مسئولین کاخ نشین عافیت طلب ما که داعیه پیروی از امام علی(ع) را دارند که بخاری بلند نمیشه (225261)
۱۳۹۳/۰۲/۱۷ ۰۲:۰۶
آقای پایدار وجدانا حاضری فقط یک شب خونه خودتو با بساط این خانم عوض کنی تا یک شب زیر سقف بخوابه؟
یا نه، حاضری از یک ماه درآمدی که از رانت به دست میاری بگذری و خرج شون بکنی؟
والا قباحت داره این حرف ها! یعنی بدبختی و فلاکت مردم برای شما مهم نیست؟
امیدوارم هر کی برای این خانواده چنین شرایطی رو می پسنده خودش هم از این بدتر نصیبش بشه (225433)
یا نه، حاضری از یک ماه درآمدی که از رانت به دست میاری بگذری و خرج شون بکنی؟
والا قباحت داره این حرف ها! یعنی بدبختی و فلاکت مردم برای شما مهم نیست؟
امیدوارم هر کی برای این خانواده چنین شرایطی رو می پسنده خودش هم از این بدتر نصیبش بشه (225433)
۱۳۹۳/۰۲/۱۶ ۲۰:۱۶
متاسفانه این موارد توی چند سال اخیر به خاطر مدریت در حد جهانی در همه جای کشور زیاد شده...
ولی نمیدونم چرا جدیدا شما تبدیل به سایت استانی خوزستان شدید و ضمن طرفداری شدید از فولاد در بین تمام تیم های کشور و نگرانی جهت افت کشاورزی در خوزستان و بی توجه به افت کشاورزی در کل کشور جدیدا فقط اخبار این استان را با نگاه استانی پوشش میدهید..
بهار دلواپسیم............. (225305)
ولی نمیدونم چرا جدیدا شما تبدیل به سایت استانی خوزستان شدید و ضمن طرفداری شدید از فولاد در بین تمام تیم های کشور و نگرانی جهت افت کشاورزی در خوزستان و بی توجه به افت کشاورزی در کل کشور جدیدا فقط اخبار این استان را با نگاه استانی پوشش میدهید..
بهار دلواپسیم............. (225305)
۱۳۹۳/۰۲/۱۷ ۱۰:۵۰
یعنی فقط توی اهواز اینجوری هست و اونم همین زن و مرد؟؟؟؟؟ توی شهر شما نیست؟؟؟؟؟ بعدشم مرد زیاد هست خواهشاً توهین نکن. توی گرمای 60 درجه تیر و مرداد تشریف بیار تا ببینی چقدر مرد اینجا دارن کار میکنن و صنایع مختلف از جمله نفت و گاز رو میچرخونن تا شمایی که نمیدونم اهل کدوم شهر هستید اینجوری به ما خوزستانی ها توهین کنی.!!!!! (225504)
۱۳۹۳/۰۲/۱۷ ۱۱:۳۳
پایداری بود عراقی اصل هم درآمد ، گل بود به سبزه هم آراسته شد ، متاسفانه در اهواز بعضی در عصر اطلاعات هنوز با تفکرات قبیله ای رای میدهند و این نماینده ها حاصل آن رای هاست هر چند همان رای ها هم بسیار ناچیز بود و اینها با دوپینگ رد صلاحیت افراد لایق به مجلس رفته اند،
ای خدا کشورهای دیگه با سویس همسایه هستند ما با عراقی که صدام فاشیست و نژاد پرست رهبرش بود و منطقه را به خون کشید (225531)
ای خدا کشورهای دیگه با سویس همسایه هستند ما با عراقی که صدام فاشیست و نژاد پرست رهبرش بود و منطقه را به خون کشید (225531)
۱۳۹۳/۰۲/۱۷ ۱۷:۴۹
من هر روز با ماشین از کنار این خانم رد می شوم واقعا دلم می سوزه و ای کاش وضعم طوری باشه که بتونم یک طوری کمکش کنم ولی افسوس که خودم هزاران مشکل دارم ولی حتما یک چادر مسافرتی برایش می یارم/اسلام فقط ساخت مسجد و حسینه نیست ملت کارهای از این قبیل می توانند بزرگتر از ساخت مسجد باشد /یاد حد اقل پیمانکاری که به نگهبان برای پروژه های خود نیاز داره آن استخدام بکنه حداقل کاری که میشه انجام داد (225713)
