گروه فرهنگي: در اصل 15 و 19 قانون اساسی به حق قومیتها در تحصیل به زبان مادری اشاره شده است. 34 سال پس از تصویب قانون اساسی سرانجام دولت یازدهم تصمیم گرفت این اصلها جزو اولویتها قرار بگیرد و اجرا شود. اما فرهنگستان زبان و ادب فارسی در جلسه چند روز پیش خود با اجرای طرح آموزش به زبان مادری در مدارس مخالفت کرد. از دلایلی که برای این مخالفت عنوان شده « از بین بردن انسجام ملی »است.
دکتر میرجلال الدین کزازی، استاد نامدار ادبیات فارسی در این خصوص به سايت تدبیر میگوید: «پاسداشت زبانها و گویشها به معنی نادیده گرفتن زبان پارسی و کنار نهادن آن نیست.»
این استاد ادبیات تاکید میکند: «اگر در دبستان و دبیرستان درسی برای آموختن دانشورانه این زبانها و گویشها که نوآموز و دانش آموز پیشتر آنها را از مادر و خانواده خود آموختهاند، گنجانیده شود، گزندی به زبان فارسی نمیرساند.»
به نظر شما جای دادن آموزش زبان مادری در مقاطع تحصیلی در کشور امکان پذیراست؟
زبان مادری چنان که از نام آن بر میآید زبانی است که کودک باید آن را از مادر بیاموزد. آموزش زبان مادری در کنار زبان فراگیر میهنی به هیچ وجه با هم ناسازگاری ندارد که بخواهیم یکی را برگزینیم و دیگری را فرو گذاریم. اما اگر کودک زبان مادری را از مادر و در خانه نیاموزد، در دبستان ، دبیرستان و دانشگاه هم نمیتواند آن را آن چنان که بایدآموزش ببیند. اگر در این آموزشها تنها زبان مادری را بیاموزد از آموختن زبان ملی و فراگیر که باعث پیوند در میان همه تیرههای ایرانی است باز میماند.
این سخن به معنای این نیست که زبانها و گویشهای بومی بیارزش هستند ، این زبانها و گویشها گنجینههایی بسیار گران بها هستند. یادگارهایی هستند که از ایران کهن و نیاکان ما به جا مانده است. اگر ما بخواهیم زبان فارسی را هم بیاموزیم چارهای نداریم جز اینکه گویشها و زبانهای بومی را بیشتر شناخته و در آنها پژوهش کنیم ، زیرا این زبانها و گویشها مانند "نیا" برای زبان پارسی و زبان پارسی به "نواده" آنها میماند. بهترین کار این است که در دانشگاهها و طرحهای پژوهشی دانشگاهی به زبانها و گویشهای بومی یا زبان مادری بپردازیم. هنگامی که جوانان ایرانی زبان پارسی را به عنوان زبان فراگیر در دبستان ودبیرستان آموختهاند و زبان مادری را هم در کودکی در خانواده؛ از این آگاهی و توان دوگانه میتوانند بهره ببرند که هم زبان پارسی را بهتر بشناسند و هم در گویشها و زبانهای بومی خود پژوهش کنند و زیباییها، نقصهاو کارکردهای گونهگون آنها را بشناسند و به دیگران بشناسانند.
یکی از پدیدههای بسیار زیانبار فرهنگی که در این سالها در ایران گسترش یافته این است که کودکان کمتر بخت آن را دارند که زبان بومی و مادری را در خانواده بیاموزند زیرا خانوادهها میکوشند به کودکان خود زبان پارسی را آموزش دهند یا در خانواده با یکدیگر به پارسی سخن میگویند.این رفتار و روش است که به زبانها و گویشهای بومی گزندی گران میرساند. باید بکوشیم و به همه ایرانیان بیاموزیم این زبانها و گویشها بسیارارزشمنداست. اگر واژهای در هر کدام از این زبانها بمیرد، ایرانی آگاه و خویشتنشناس و ایران دوست در مرگ آن واژه به سوگ خواهد نشست ، زیرا با مرگ آن واژه بخشی از تاریخ و فرهنگ پیشین ایرانی خواهد مرد.
به نظر شما مفیداست مانند زبان انگلیسی که در مدارس آموزش داده میشود، زبان مادری هر منطقه هم دریک کتاب آموزش داده شود؟
این روش بسیار میتواند سودمند باشد. آن چه من گفتم بر این پایه بود که زبان بومی و گویش بومی به جای زبان پارسی آموخته شود. اما این که درسی هم در دبستان یا دبیرستان به زبان مادری گنجانیده شود بسیار سودمند است به ویژه در زبانها و گویشهای بومی که دارای «دبیره» یا خط هستند. نوآموز یا دانش آموز که این گویش یا زبان را در خانواده یا از خویشان و نزدیکان یا به هر شیوه دیگر آموخته است به یاری آن درس میتواند با نگاهی دانشورانه هم به آن بازگردد. این شیوه به نظر من مفید و سودمند خواهدبود.
استفاده از زبان مادری ممکن است باعث ایجاد اختلاف شود؟ فرهنگستان زان و ادب پارسی اعلام کرده با اموزش زبان مادری مخالف است زیرا انسجام ملی را از بین میبرد.
پاسخ من به این پرسش این است: این شیوه اندیشیدن از بیخ و بن بیهوده و نادرست است. زیرا گویشها و زبانهای بومی هم مانند زبان پارسی بسیار ارزشمند و گران قدر است. باید به هر شیوهای که میتوان آنها را پاسداشت و این گونه نیست که پرداختن به یکی برابر با فرو نهادن دیگری باشد.ایرانیان هزاران سال پیش از تیرههای گوناگون ساخته شدهاند، پارهای از آنها گویش و زبانی ویژه خود دارند ، براساس این زبان است که با هم پیوند میگیرند و گفتوگو میکنند،اگراین زبان فراگیراز میان برود آن پیوند از میان خواهدرفت،ازاین روی پرداختن به زبان پارسی به هیچ وجه به معنای آن نیست که زبانها و گویشهای بومی بیارزش هستند ونباید به آنها پرداخت. پیشتر هم گفتم برای اینکه زبان پارسی را به نیکی بشناسیم باید زبانها و گویشهای بومی را شناخته باشیم زیرا گذشته و پیشینه زبان فارسی را در آنها میتوان یافت.
اما اعضای فرهنگستان زبان با آموزش زبان بومی و مادری هر منطقه مخالفت کردهاند و تاکید دارند که آموزش زبان مادری لازم نیست.
من دیدگاه خود را در این مورد گفتم. بر آنم که گویشها و زبانهای بومی باید پاسداشته شود ، به ویژه در این روزگار که با خطر نابودی روبرو هستند . اما پاسداشت این زبانها و گویشها به معنی نادیده گرفتن زبان پارسی و کنار نهادن آن نیست. اگر در دبستان و دبیرستان درسی برای آموختن دانشورانه این زبانها و گویشها که نوآموز و دانش آموز پیشتر آنها را از مادر و خانواده خود آموختهاند، گنجانیده شود گزندی به زبان فارسی نمیرساند. اینکار فوایدی دارد که از آن جمله میتوان گفت: باعث میشود که گویشهاوزبانها نیرو یابند و در نوآموز و دانشآموز انگیزه پرداختن به این گویشها و زبانها را به وجود خواهدآورد. اینها موجب میشوند تا اندک اندک یک فاجعه فرهنگی که مدتی است رخ میدهداز بین برود. آن فاجعه فرهنگی هم این است که خانوادههاآگاهانه یا ناآگاهانه میکوشند کودک را از زبان مادری خود بیبهره کنند. در خانوادهها به این گویش و زبان سخن گفته نمیشود. ما باید همواره در هر گونه برنامهریزی به این نکته بنیادین بیاندیشیم که هیچ تضادی میان زبان فارسی با زبانها و گویشهای بومی نیست.
اگر قرار بر آموزش زبان مادری در مدارس باشد، چگونه باید در زبانهای بومی انسجام ایجاد شود؟
این گونه گونی گویشها و لهجهها همان گنجینهای است که من از آن سخن گفتم. اگر همه این گویشها به یک گویش دگرگون شود هم آن فاجعه رخداده است. همه این گویشهارا باید پاسداشت. شما میتوانید یک گویش را بر گزینید وآن زبان بومی آموخته شود و بدینسان زمینهای به جوانان داده شود تادرآینده بتوانند در گویشهای گونهگون آن زبان پژوهش کنند و بکوشندآنها را از تباهی برهانند. اما این که یک گویش جای گویشهای دیگر را بگیرد نمودی از همان فاجعه خواهد بود.