به روز شده در ۱۴۰۳/۱۰/۲۲ - ۲۲:۲۳
 
۹
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۳۰ ساعت ۱۵:۲۳
کد مطلب : ۷۰۱۱۴
هنرمند باید به دوران خویش بپردازد

قطب الدین صادقی از عزیز شنگال مي‌گويد

شرکت بیمه‌ای می‌خواست از ما حمایت کند اما شرطش این بود که اسم داعش را از کار حذف کنیم. آنها در قلب تهران از داعش می‌هراسیدند. این در حالی است که پنج‌نهاد با دیدن کار به‌به و چه‌چه کرده‌اند و حرف‌های خوشگل زده‌اند اما قدمی برنداشته‌اند.
قطب الدین صادقی از عزیز شنگال مي‌گويد
پروه فرهنگی-رسانه ها: قطب‌الدین صادقی «عزیزشنگال» را در تئاتر شهر روی صحنه برده؛ نمایشی که هم پرفورمنس و هم مستند است. در آن حرکات بی‌کلام با نشانه‌هایی بارز، قصد دارد جنایات گروه تروریستی داعش را که ویرانگرانه جولان می‌دهد، برملا کند. نمایش، همچون زنان مقاوم کرد در کوبانی در برابر هیولاها قدعلم کرده. راوی یک کودک است. صادقی پیش از این نیز دوران بی‌گناهی و صبراوشتیلا را درباره مظلومان خاورمیانه تولید کرده است. روزنامه شرق با او درباره این نمایش و چندوچونش گفت‌وگو کرده‌ است:

‌ این عزیزشنگال برگرفته از اسم مکان است؟
شنگال نام مکانی در کردستان عراق است اما عزیز نام کودکی شش یا هفت‌ساله است که در زمان هجوم داعش به منطقه شنگال از آنجا تا نزدیکی‌های کوبانی -در سوریه- را پیاده از دل کوه‌ها می‌رود. این طفلک با شکم گرسنه و تشنه این مسیر را می‌آید و به‌دلیل تابش مستقیم خورشید قرینه هر دوچشمش می‌خشکد و کور می‌شود. نمایش به‌دلیل این سکوت دردناک و جانکاه عزیز به شیوه بی‌کلام اجرا می‌شود. در این مسیر همه جنایات داعش و آنچه عزیز دیده است، به نمایش درمی‌آید.

‌ چه اراده‌ای شما را واداشت که از این قهرمان واقعی برای نوشتن نمایش ایده بگیرید؟
واقعیت تلخ و تراژیکی در زندگی این بچه وجود دارد که دل هر انسانی را به درد می‌آورد. سرنوشت دردناکی دارد که شبانه‌روزها در کوه‌ها آواره است و گریه می‌کند و در این مسیر تجاوزات داعش به زنان و دختران و هر اتفاق هولناک دیگری را می‌بیند. من فقط خواسته‌ام جوابی به این‌همه ویرانگری داعش دهم که در این جنایات، اولین قربانیان زنان و کودکان هستند. در این جنگ، مردان هم قربانی می‌شوند، اما به آنها با نام شهید توجه می‌کنند و حتی امکان دارد که از آنها قهرمان و اسطوره بسازند، اما در همه جنگ‌ها، زن‌ها و کودکان نخستین قربانیانی هستند که کمتر موردتوجه واقع می‌شوند. از سوی دیگر، مردان آمادگی لازم و توان جسمی برای جنگیدن را دارند، اما زنان و کودکان اصلا برای چنین خشونت و جنایتی به دنیا نیامده‌اند.

‌چه تعهد و وظیفه‌ای شما را واداشته در برابر این هجمه داعش بنویسید و این نمایش را کار کنید؟
وظیفه بزرگی است که هنرمند به دوران خودش بپردازد. برخی به اشتباه مدام در حال تکرار متون آمریکایی و روسی هستند؛ بی‌آنکه این متون به اقتضای زمانه اکنون انتخاب شده باشد یا اینکه بخواهد منطبق با فرهنگ و مصائب اجتماعی باشد. برای همین خودمان مقصر هستیم که کمتر در نمایش‌هایمان به مسایل خودمان می‌پردازیم و باید بحران‌های زمانه ما در آثارمان مشهود و هویدا باشد. ما باید به دغدغه‌های جامعه خودمان بپردازیم و آنها را حل‌وفصل کنیم. وظیفه ماست که به سهم خویش و با زبان شخصی نسبت به مسایل واکنش نشان دهیم. سکوت نشانه رضای ماست و انگارنه‌انگار که اتفاقی در دنیا و حتی دم گوش‌مان در حال وقوع است. همه تعهد و التزام هنری ماست که به داعش که بانی خشونت و ویرانگری بخشی از زندگی در خاورمیانه است، بپردازیم. این در حالی است که داعش تا ٤٠کیلومتری مرزهای ایران پیش آمده است و هیچ‌گاه نمی‌توانیم نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم.

‌یعنی همه مسوولند؟
بله، هر هنرمندی به شیوه خودش می‌تواند علیه داعش اعلام موضع کند. یک آهنگساز، یک نظامی، یک عکاس، یک خبرنگار و یک تئاتری می‌توانند هنر و وظیفه خودشان را در قبال این هجوم و ویرانگری نمایان کنند. ما نمی‌توانیم در برابر این تجاوزگری به زنان بی‌تفاوت باشیم، در حالی که این شیرزنان مقابل داعش ایستاده‌اند و اسلحه دست گرفته‌اند. داعش با خوراندن روان‌گردان هزارپسر را برای ترور و عملیات انتحاری آماده کرده. آنها دزدند و نفت منطقه را می‌دزدند و ثروت و مال و اموال مردم را می‌دزدند و همه اینها مانع از بی‌توجهی ما می‌شود.

‌چقدر این فعالیت‌ها می‌تواند تاثیرگذار باشد؟
تاثیرگذار است و اکنون وظیفه ما تولید اثری نمایشی است که بتواند تاثیر بگذارد وگرنه در کارنکردن که نباید دنبال تاثیر هم بود. ما باید برای نجات مردم منطقه تقلا کنیم. ما باید در کنار مظلومان باشیم و با حمایت روحی و روانی در آنجا حضور داشته باشیم که آنها احساس تنهایی نکنند. ما باید در فرهنگ و هنرمان اعلام کنیم با مظلومان همبستگی داریم و آنها را در هیچ شرایطی تنها نمی‌گذاریم. ما نسبت به اشک‌ها و ناله‌ها و دردهای این مردم تحت ستم، متعهد هستیم.

‌برای اجرای عزیزشنگال چقدر به واقعیت‌ها و چقدر به تخیل‌تان اتکا کرده‌اید؟
من برای هر لحظه این نمایش سند دارم؛ یعنی اینکه داعشی‌ها زنان را فروخته‌اند و درباره‌اش گزارش‌ها مصاحبه‌ها و عکس‌های بسیاری در دسترس است. آنها به صغیر و کبیر رحم نکرده‌اند. این عکس‌ها مدام در میزانسن‌هایمان تاثیر گذاشته‌اند. ما به‌دنبال بازآفرینی یک وضعیت ضد بشری بوده‌ایم، چراکه عده‌ای بی‌گناه اسیر ایدئولوژی‌های عشیره‌ای شده‌اند و آنها روندی ضدانسانی را در پیش گرفته‌اند. ما باید در دفاع از زنان و کودکان بی‌گناه به‌پا خیزیم و نباید جنگ و تجاوز داعشیان را بپذیریم. در لابه‌لای این واقعیات تخیل نیز حضور دارد، اما سربریدن سه خبرنگار -که خواسته‌اند منعکس‌کننده ظلم باشند- مستندی از این جنگ است که در نمایش هم به کار گرفته شده است. اینها سه شهید بزرگوارند که در راه آزادی و برای اطلاع‌رسانی جانثاری کرده‌اند. من اینها را در صحنه نورباران می‌کنم و رقص سماع را با فانوس‌ها نشان می‌دهم. سماع نور و آزادی و آگاهی در اینجا نمایان می‌شود. ما این واقعیت تلخ را به شکل هنری بازآفرینی کرده‌ایم. این عکس‌ها از فیلتر موسیقی، حرکت و نماد عبور کرده و در نهایت به زبان هنری و زیبایی‌شناسانه و با نمادها و صدای ترانه‌های باستانی درباره‌اش حرف زده‌ایم. می‌خواهیم بر مخاطب تاثیر بگذاریم و مبارزه مردمان بر حق را نشان دهیم.



‌بنابراین ما شاهد یک پرفورمنس مستند خواهیم بود؟
یک پرفورمنس براساس وقایع بزرگ و هولناک معاصر و با زبان و خلاقیت نمایشی و زبان تاثیرگذار هنری است که در آن می‌خواهیم تعادل ایجاد کنیم. هولناک‌بودن داعش را با طبل می‌رسانیم و هنوز صدای انسانی را با صدای مادر زمین بیان می‌کنیم تا حقانیت و مظلومیت زنان و کودکان نمایان شود.

‌آیا این نمایش در میان کردهای عراق و سوریه صدایش پیچیده است؟
بله بارها با بنده گزارش‌ها و مصاحبه‌هایی کرده‌ و از تلویزیون‌های کردزبان پخش کرده‌اند. در روزنامه‌های آنجا نیز مصاحبه‌ها و گزارش‌هایی را ترجمه و منتشر کرده‌اند. حتی از تمرین‌های پشت صحنه نمایش «عزیزشنگال» هم فیلم مستندی ساخته‌اند که از مرحله ایده تا اجراست و بازتاب این نمایش حتی در آمریکا و اروپا هم منعکس شده است.

‌آیا جز مظلومیت عزیز که به سکوت می‌رسد دلیل دیگری هم برای بی‌کلام‌شدن این نمایش بوده است؟
ابعاد این فاجعه آنقدر هولناک است که با روانشناسی واژگان نیز نمی‌توان خطوط این فاجعه را درشت کرد. ما به یاری حرکت، موسیقی و تصویرسازی به نماهایی نیرومند رسیده‌ایم. ما این نمایش را برای یک نمایش میدانی آماده کرده بودیم. می‌خواستم بدون فیلتر، کلمات این نمایش بر مردم تاثیر بگذارد. اما از آنجا که زمستان و سرما و باران بود، نمی‌شد این همه بازیگر را در شرایط سخت هر شب به کار گرفت. البته این نمایش به‌گونه‌ای، واکنشی علیه مدیریت سابق مرکز هنرهای نمایشی بود که به هر راهی می‌خواست مرا از فعالیت باز دارد. برای همین خواستم نشان دهم که همچنان می‌شود کار کرد. مدیر سابق می‌خواست بودجه و سالن را از من دریغ کند و این نمایش درواقع علیه سیاست‌های ضدفرهنگی اوست برای همین برای یک نمایش میدانی طراحی شده بود. زمانی که او رفت، اردشیر صالح‌پور، دبیر جشنواره فجر از ما خواست در جشنواره هم آن را اجرا کنیم و ما هم پذیرفتیم با این شرط که بلافاصله نمایش در تالار اصلی تئاترشهر اجرا شود. بنابراین با تغییراتی آن را برای تالار اصلی آماده کردیم.

‌تالار اصلی برای این اجرا مناسب است؟
مناسب است اما به‌دلیل کمبود بودجه نمی‌شود نیازهای این تالار را به‌موقع رفع و رجوع کرد. ما نیاز داشتیم که بالابری داشته باشیم برای مادر زمین که متاسفانه در نبود بودجه چنین تصویر تاثیرگذاری شدنی نبود. اما تا جایی که جواب می‌داد سعی کردیم تصویرسازی کنیم چون با کلمه نمی‌شد خطوط فاجعه را نمایان کرد.

حرکات سه گونه است و تفکیک‌شده، درباره این نگاه به حرکات و منشا آنها توضیح دهید؟
حرکت اول درباره خشونت فیزیکی و خشونت بدوی داعش است که پارکورکارها آن را با حرکات رزمی بدون تعقل و عواطف انسانی و حس ویرانگری نشان می‌دهند. حرکت دوم حرکات مردمی است که با تکیه بر واقع‌گرایی و برآمده از حرکات نمایشی و ترکیبی دارای مفهوم دراماتیک نشان داده می‌شود. در پایان هم حرکت سوم، که بسیار موزون و درباره زنان مقاوم کوبانی است که با داعش مقابله می‌کنند و پوزه آنان را به خاک می‌مالند. اینها براساس حرکات رزمی رقص کردی حضورشان نشان داده می‌شود و جمعی رقصنده برای این منظور دعوت به کار شده‌اند. حضور این دختران شیردل را در دل یک‌رقص حماسی کردی زنده کرده‌ایم. این رقص‌ها هزاران‌سال عمر دارند و دایما شکست دشمنان و غلبه بر خون، خشونت و خوف را نمایان کرده‌اند. بنابراین با سه تربیت متفاوت حرکات درهم تلفیق شده‌اند و با نمایش، حرکات را از گذشته دور تا امروز در کنار هم قرار داده‌ایم.

موسیقی هم براساس سازهای کوبه‌ای پیش می‌رود؟
موسیقی اصلی با کوبش طبل‌ها تداعی می‌شود چون هولناک‌بودن داعش با این‌ساز بهتر از هرساز دیگری نشان داده می‌شود. همچنین طبل بیانگر خشونت است و می‌تواند حرکات رزمی را رهبری کند. برای آنکه بشود مقابل این خشونت تعادلی برقرار کرد به این نتیجه رسیدم که بهتر است از صدای انسانی در مقابل سازهای کوبه‌ای استفاده کنم. صدای انسانی عواطف، ارتعاشات و احساسات عمیق را نشان می‌دهد. صدای فرشته زمین را برای همین انتخاب کردیم که مدام آوازهای قدیمی را می‌خواند. این چیزی است که می‌تواند بیشترین تاثیر را بگذارد. آوازهای مقامی و مور (مویه‌های کردی) و اسطوره‌ای و باستانی که هزار ساله‌اند و با تاریخی بسیار تاثیرگذار در خدمت اجرا قرار گرفته‌اند.

‌نمی‌شد این ترانه‌ها را ترجمه کرد تا مردم بهتر در جریان محتوای آنها قرار می‌گرفتند؟
نه، ترانه‌ها ترجمه‌پذیر نبودند. شاید به‌قدری باستانی‌اند که در پیوند با موسیقی توانسته‌اند بیرونی و قابل‌فهم شوند. این آواهای مقامی سینه‌به‌سینه از گذشته به امروز رسیده‌اند و جزو میراث فرهنگی ما هستند. شاید کسی بخواهد اینها را ترجمه کند و بتوانیم بعدها چاپش کنیم اما برای اجرا آوازها اکتفا می‌کرد.

‌ اینها مفاهیم متعدد و متنوعی داشتند؟
چندقطعه درباره کودکان بی‌پشت و پناه است. چندقطعه درباره کشتار این سرزمین ویران است و چندقطعه تصاویر شاعرانه است که عشق انسان در آنها لبریز است. چندلالایی هم هست. همچنین درباره ستایش آدم‌هایی که جانشان را در راه دفع خشونت می‌گذارند. همراهش مفاهیم انسانی کلی است و واقعا ملودی تاثیرگذاری است. بنابراین کلمات نقشی ندارند و موسیقی نیرومندی در کل اجرا حضور دارد.

‌بازتاب نمایش تاکنون چگونه بوده است؟
دوست و دشمن، عامی و عالی، هنرمند و غیرهنرمند تحت‌تاثیر قرار گرفته‌اند. یک دوستی که دکترای ریاضیات دارد در طول نمایش گریه کرده بود. این تصاویر و ترکیب‌های آوازی، قوی و تاثیرگذارند و غلظت عاطفی‌اش بالاست و همه را تحت‌تاثیر می‌گذارد.

‌آیا از کار هم حمایت شده است؟
فقط‌وفقط دبیر جشنواره فجر و مهندس افضلی مدیر توسعه هنرهای معاصر به ما کمک کرده‌اند و دیگر هیچ‌کس ریالی در اختیارمان نگذاشته‌ است. هیچ‌کس قدمی جلو نگذاشته. حتی شرکت بیمه‌ای می‌خواست از ما حمایت کند اما شرطش این بود که اسم داعش را از کار حذف کنیم. آنها در قلب تهران از داعش می‌هراسیدند. این در حالی است که پنج‌نهاد با دیدن کار به‌به و چه‌چه کرده‌اند و حرف‌های خوشگل زده‌اند اما قدمی برنداشته‌اند. طبق برآوردمان از جیبم خرج کرده‌ام و امیدوارم طبق قول‌هایی که داده‌اند حمایت‌ها عملی شود.

‌آیا خارج از تهران هم آن را اجرا می‌کنید؟
از سنندج زنگ زده‌اند که آنجا هم اجرا بگذاریم. از سلیمانیه هم اظهار علاقه کرده‌اند. ما یک‌گروه ٩٠نفره هستیم و امیدوارم بشود که از شرمندگی این جمع دربیابیم و بتوانم حق و حقوقشان را ادا کنم.

‌ آیا داعش تهدیدی برای کارتان بوده است؟
داعش غلط می‌کند که بخواهد ما را تهدید کند. زمانی که دختران کرد رودررو با داعش می‌جنگند و پیروزند چگونه است که در تهران بخواهیم از این تهدیدها بهراسیم.