به روز شده در ۱۴۰۳/۱۰/۰۲ - ۲۲:۳۷
 
۷
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۲ ساعت ۱۰:۲۴
کد مطلب : ۱۲۳۳۵۹

هزینه استفاده از حربه ردصلاحیت

گروه سياسي: فضای سیاسی از سوی یک جریان خاص، به سمت تند‌شدن می‌رود. این در حالی است که اصلاح‌طلبان و دولت در چند سال اخیر تلاش کرده‌اند اجازه ندهند شرایط کشور و رقابت‌های سیاسی به سمتی برود که جریان یادشده می‌خواهد. با وجود اینکه هنوز چهار سال از دوران محمود احمدی‌نژاد و شرایطی که بر فرهنگ، سیاست، اقتصاد، دیپلماسی و جامعه حاکم بود، نمی‌گذرد، جریان خاص امیدوار است بتواند آن روزها را از حافظه مردم پاک کرده و روحانی را رئيس‌جمهوری یک‌دوره‌ای ایران لقب بدهد.
به گزارش شرق، آنان بعضا به انتخابات ششم ریاست‌جمهوری اشاره می‌کنند که آرای آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نسبت به انتخابات ریاست‌جمهوری پنجم در سال ٦٨، کاهش یافت و امیدوارند اگر نمی‌توانند روحانی را شکست دهند، دست‌کم آرای او را کاهش دهند. «شرق» این استراتژی را با محمد هاشمی‌رفسنجانی در میان گذاشته است. رئيس سازمان صداوسیما در دهه ٦٠، از جمله فعالان سیاسی است که به میانه‌روی در مواضع مشهور است.

برادر رئيس مجمع تشخیص مصلحت نظام که تا چند سال پیش، دبیر سیاسی حزب کارگزاران سازندگی بود، به احتمالات پیش‌روی اصلاح‌طلبان و اعتدالیون تا انتخابات ریاست‌جمهوری می‌پردازد.

معمول این است که رؤسای‌جمهوری در ایران دودوره‌ای هستند. به نظر شما چرا حجم شایعات و حواشی درباره نامزدی رئيس‌جمهوری در انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده، تا این حد افزایش یافته است؟
فکر می‌کنم طرح این نوع مباحث، بیشتر یک عملیات روانی است. جریان مقابل آقای روحانی به دلیل دسترسی‌هایی که دارند، از وضعیت جامعه و نظرسنجی‌ها اطلاع دارند. برای آنان روشن است که ایشان در انتخابات آینده رأی می‌آورد و آنها در این انتخابات نمی‌توانند موفق شوند. به‌این‌دلیل کار روانی می‌کنند که هم روی جامعه اثر بگذارند و هم آقای رئيس‌جمهوری و حامیان دکتر روحانی را دلسرد کنند.

چه دلیلی برای پیش‌بینی پیروزی دکتر روحانی در انتخابات آینده دارید؟
فهم سیاسی مردم بالاست و این را بارها در سال‌های اخیر ثابت کرده‌اند. آنان عملکرد دولت را در سه‌سال‌و‌نیم گذشته با توجه به تنگناها و مسائلی که داشته تا حدی می‌دانند. به‌همین‌دلیل طرف مقابل تلاش می‌کند پیش از انتخابات، کار را تمام کند؛ چون در جریان انتخابات، شانسی ندارد. کسانی که در جریان رقیب مطرح هستند و بعضا از آنان در رسانه‌ها نام برده می‌شود یا خودشان اظهارنظرهایی دارند، همتای آقای روحانی نیستند و در برابر ایشان رأی درخور‌توجهی ندارند. مشکل اساسی رقیب این است که همه چهره‌هایی که دست‌کم رأیی در جامعه دارند، در گذشته هم خود را در معرض انتخاب مردم قرار داده و می‌دانند میزان رأی‌آوری آنها چقدر است.

موضوع ردصلاحیت از‌جمله موضوعاتی است که زیاد درباره آن شنیده می‌شود. با توجه به اینکه پیش‌از‌این هم، غافلگیری‌هایی در جریان بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری رخ داده است، چقدر احتمال می‌دهید این زمزمه‌ها به واقعیت منجر شود؟
این آخرین تهدید و آخرین حربه‌ای است که می‌توان از آن استفاده کرد. برای رد‌صلاحیت یک چهره ملی، دلایل کافی و مقبول نیاز است. از نظر شخصیتی و عملکردی دلیلی برای رد‌صلاحیت رئيس‌جمهوری وجود ندارد. آقای روحانی همه صلاحیت‌های لازم را دارند. کارنامه ایشان از پیش از انقلاب و دوران مبارزه، در ادوار مجلس، دبیری شورای‌عالی امنیت ملی، عضویت در مجمع تشخیص و مجلس خبرگان رهبری و... به اندازه‌ای سنگین است که نمی‌توان از رد‌صلاحیت ایشان سخن گفت. دکتر روحانی صلاحیت اخلاقی، تخصصی، رفتاری، شرعی و... را دارد؛ اما به‌هرحال موضوع ردصلاحیت، ابزاری است که پیش‌از‌این هم استفاده شده است.

متأسفانه یک جریان سیاسی در کشور به جای آنکه بر ظرفیت‌های درونی خود و فهمیدن نیاز جامعه و دلایل اقبال‌نداشتن به آنان کار و برنامه‌ریزی کند، دل به ردصلاحیت رقبای رأی‌آور خود بسته است. این حربه‌ای است که در اختیار آنان قرار دارد؛ همان‌طور که با آقای هاشمی که از جایگاه بسیار بالایی در نظام برخوردار هستند، چنین رفتاری کردند. آقای هاشمی رئيس مجمع تشخیص مصلحت نظام و منصوب مقام معظم رهبری است.

ایشان به‌نوعی شناسنامه نظام به شمار می‌روند و هر مسئولیتی که داشته‌اند به نحو احسن انجام داده و یاور امام و رهبری بوده است؛ اما به شکل عجیبی مسئله سِنّی را برای ردصلاحیت ایشان در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته عنوان کردند و این نوع مسائل در انتخابات دیگری هم اتفاق افتاده است؛ به‌هرحال یک چهره سیاسی و یک تشکل و جناح فراگیر، باید هر احتمالی را در نظر بگیرد و در‌این‌باره هم ممکن است رقیب از آخرین ابزار استفاده کند. من شنیده‌ام برای این کار در جبهه اصلاح‌طلبان و اعتدالیون، پیش‌بینی‌ها و تدابیری اندیشیده شده است؛ مثلا اینکه اشخاص واجد شرایط و شاخصی همراه با آقای روحانی ثبت‌نام کنند که اگر حوادثی خارج از شرایط معمول اتفاق بیفتد، طرف مقابل نتواند به مقصود نهایی که به‌دست‌گرفتن قوه مجریه است، برسد.

می‌دانیم اصلاح‌طلبان و اعتدالیون از سال ٩٢ ائتلافی را شکل داده و تقویت می‌کنند که ضریب نفوذ اجتماعی درخور‌توجهی در جامعه دارد و امکان رأی‌آوری نامزدهای این جریان به‌مراتب بیش از رقباست. می‌توان نتیجه گرفت که این جریان در انتخابات موفق خواهد شد. رقیب هم این را می‌داند؛ اما مشکلی وجود دارد. ما در دوره مبارزه و فرهنگ آن روزها، بارها می‌گفتیم که نباید مانند مارکسیست‌ها، هدف، وسیله را توجیه کند و به‌شدت از این مسئله اجتناب می‌کردیم.

حالا اگر بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی افراد و جریان‌ها بخواهند به چنين ابزارهايي متوسل شوند؛ یعنی حاضرند برای هدف، به هر وسیله‌ای دست بزنند و مشخص است که این ایده به کدام مکتب فکری تعلق دارد. البته من احتمال نمی‌دهم موضوعی مانند ردصلاحیت اساسا مطرح شود؛ چون اینها برای نظام هزینه‌های سنگینی دارد. ردصلاحیت فردی در اندازه آقای روحانی کمتر به ذهن می‌رسد.

یکی از موضوعاتی که احتمال آن داده می‌شود این است که اصولگرایان با چند کاندیدا با هدف حمله هم‌زمان به دکتر روحانی، وارد عرصه انتخابات شوند، آن را به مرحله دوم بکشانند و در مرحله دوم با یک نفر، مقابل ایشان قرار بگیرند. هدف آنان حمله‌های تند در مناظره‌های انتخاباتی است. به نظر شما با چه روشی باید با این مسئله مواجه شد؟
مگر در انتخابات سال ٩٢ توانستند با ایده چند کاندیدا به نتیجه برسند؟ آن روزها آنها همگي به سیاست‌های نیروهای اصلاح‌طلب و معتدل حمله کردند. اتفاقا مشکل آنان، نرسیدن به اجماع است وگرنه دوست دارند به یک کاندیدا برسند. من به لحاظ شخصی اصل این حرکت را مناسب نمی‌دانم. مناظره‌ها ممکن است برای افراد رأی درست کند اما وقتی از حریم‌ها عبور می‌کنند و به تخریب و شکستن حرمت افراد و کرامت انسانی می‌پردازند و گزارشات غیرواقعی می‌دهند، اصل بهره آن را دشمن می‌برد و علیه نظام جمهوری اسلامی از آن استفاده می‌کنند.

مناظره اگر برای تخطئه و تخریب باشد، از نظر من حکم شرعی ندارد چون در شرع هم به پرهیز از تهمت و افترا و دروغ تأکید شده و اینها از گناهان کبیره است. مناظره به این سبک را به این دلیل شخصا مردود می‌دانم چراکه بیش از آنکه به ضرر جریانی خاص باشد، به ضرر نظام و مردم است. کمااینکه در مناظره سال ٨٨ احمدی‌نژاد وقتی آن اتهامات بی‌اساس را به مقامات نظام زد، بلافاصله بنی‌صدر در پاریس از آن استقبال کرد و گفت ما سال‌ها گفتیم اینها هستند اما الان خودشان دارند می‌گویند.

معمولا از رفتارهای افراد تندرو، منافقان، سلطنت‌طلبان، رسانه‌های خارجی و اسرائیل بیشترین بهره را می‌برند. اتهاماتی که به ارکان نظام زده می‌شود، از نظر روانی روی مردم تأثیر می‌گذارد و اعتماد مردم کم و زمینه پذیرش دشمن فراهم می‌شود. وقتی این نوع رفتارهای تخریبی درون کشور انجام می‌شود، آثار اولیه آن روی اذهان عمومی است. می‌گویند اینها همان حرف‌های منافقان است پس بقیه حرف‌های آنان هم درست است. من شخصا چنین اتفاقی را توصیه نمی‌کنم. اگر چنین استراتژی یا سیاستی در جریان خاصی وجود دارد، حتما باید آن را متوقف کنند.
اما طرف مقابل بارها ثابت کرده برای این دغدغه‌های شما، ارزشی قائل نیست.

اگر قرار است این بار هم در رقابت‌های انتخاباتی دست به رفتارهای مشابه سال ٨٨ بزنند، بزرگان کشور باید مانع شوند. مبنای حکومت ما اسلام است و پیامبر ما برای مکارم اخلاق مبعوث شده و برای قدرت نیامده است. نباید اخلاق به پای مقام، قربانی شود. این بزرگ‌ترین خطاست. اگر رادیو، تلویزیون و امکانات در اختیار کسانی باشد که اخلاق را برای رسیدن به قدرت یا مخالفت برای جناح مقابل خود قربانی می‌کنند، از انقلاب چیزی نمی‌ماند.

اصل این استراتژی را غلط می‌دانم. ما نباید به این راه برویم همان‌طور که سال ٨٨ هم دو نامزد محترم، حاضر نشدند مانند احمدی‌نژاد عمل کنند. مناظره باید جنبه کارشناسی داشته باشد. از اتهام، تخریب، دروغ و بزرگ‌نمایی در آن پرهیز شود. یادمان نرود انقلاب اسلامی برای اخلاق صورت گرفت. اسلام این حرف‌ها را می‌زند و مکتب اهل بیت مبتنی بر اخلاق است. قرار بود فضائل اخلاقی را رشد دهیم نه اینکه رذائل اخلاقی را دامن بزنیم.

آیا این راهبرد که آنان به دنبال تکرار ماجرای آیت‌الله هاشمی هستند تا آرای او در دور دوم ریاست‌جمهوری کمتر باشد، صحت دارد؟ اساسا می‌توان بین این دو مقطع تاریخی، مشابهتی برقرار کرد؟
البته کاهش آرا عملا در انجام وظایف رئيس‌جمهور تأثیری ندارد. باید از طرف مقابل پرسید. معمولا در سنجش ارزش کارهایی که انجام می‌دهیم، آنچه می‌دهیم و آنچه می‌گیریم مهم است. حالا به چه قیمتی قرار است برخی جریانات سیاسی در انتخابات موفق شوند؟ فرض کنیم آرای رئيس‌جمهور ریزش کند؛ این به چه قیمتی باید تمام شود؟ درعین‌حال من معتقدم نمی‌توان بین این دو مقطع تاریخی مشابهتی برقرار کرد.

اولا اینکه در آن مقطع آقای هاشمی خودشان تمایل داشتند افراد دیگری هم وارد عرصه انتخابات شوند چون ایشان بعد از امام، رئيس‌جمهور شده بودند و دومین شخصیت کشور به شمار می‌رفتند و نمی‌خواستند احساس شود رقابتی در کار نیست. درعین‌حال امروز مردم با توجه به امکانات رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی، مثل سال ٧٢ عمل نمی‌کنند. در آن مقطع اخبار محدود به رادیو، تلویزیون و چند روزنامه بود. الان مردم از روش‌های مختلف کسب اطلاع می‌کنند. اطلاعات را از جاهای مختلف می‌گیرند؛ از یک جا نمی‌گیرند که حرف‌های گروه مخالف دولت را بپذیرند. مسائل گوناگونی از سوی تندروها مطرح می‌شود اما آنان کارنامه اجرائی دارند و مردم آن روزهای تلخ را فراموش نکرده‌اند که کشور را به چه سمت و سویی می‌بردند.

امروز دنیا با توجه به گسترش اطلاعات و ارتباطات، به یک دهکده تبدیل شده است و نمی‌توان حقایق را از مردم پنهان کرد. جوانان ما به‌راحتی از اخبار دنیا به زبان اصلی مطلع می‌شوند و وضعیت اقتصادی و فرهنگی و سیاسی کشورهای دیگر دنیا را می‌بینند و درباره آن می‌خوانند. ضمن اینکه تأثیر رفتارهای تخریبی رقیب را مثل ٧٢ نمی‌دانم اما باز هم این سؤال را مطرح می‌کنم. فراموش نکنیم قرار است الگوی نظام اسلامی را به دنیا نشان دهیم. اگر الگو این است، جامعه جهانی چطور از ما می‌پذیرد؟ هدف امام، انقلاب اسلامی و اسلام، موضوعات دیگری بوده است نه کسب قدرت. در اسلام هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. ما مارکسیست و لائیک نیستیم. در جامعه ما خدا وجود دارد و بر اساس اعمال خود نزد خداوند مسئولیم. هر حرفی بزنیم، مسئولیت داریم.

با توجه به فضای موجود که به‌شدت به سمت تندشدن در حال حرکت است، بهترین راه برای دولت و حامیان آن برای آرام نگه‌داشتن فضا و تداوم فعالیت‌های توسعه‌ای تا روز انتخابات چیست؟
در فرهنگ اسلامی بر اصلی تعیین‌کننده به نام توکل، معتقدیم. هرکس خالصانه به خداوند توکل کند، حتما راه به او نشان داده می‌شود. من در این نوع موارد به این جمله «استعینوا بالصبر و الصلاه» توصیه می‌کنم. هم نماز که رابطه با خداست و هم صبر، گره‌گشا هستند. اگر طرف مقابل حرفی زد، فورا از کوره درنرویم و نخواهیم شبیه او عمل کنیم. باید با مسئولیت اسلامی از بعضی خطاها گذشت و به‌خاطر خدا هم گذشت. به‌خاطر هدفی که داریم نباید منفعل شد یا مرعوب.

گذشته از توکل و ثبات قدم، وظیفه دولت و حامیان آن در زمینه اطلاع‌رسانی درباره کارهای صورت‌گرفته چیست؟
در زمینه اطلاع‌رسانی به مردم، دولت حتما باید اطلاعات بیشتری درباره عملکرد خود به جامعه ارائه کند. عملکرد و کارهای مثبت باید به مردم رسانده شوند. الان اطلاعات زیاد گفته می‌شود، اما دولت باید برنامه‌ای منسجم برای گفت‌وگو با اقشار مختلف مردم از شهرها و روستاها داشته باشد. ستاد دولت، استانداران، فرمانداران، بخشداران و تیم رسانه‌ای دولت، عملکرد منسجمی ندارند. بر اساس تجربه‌ای که دارم، می‌بینم صداوسیما به چه شکلی تلاش می‌کند دستاوردهای دولت به مردم منتقل نشود یا مسائل فرعی، جای مسائل اصلی را بگیرد.

دولت می‌تواند با انسجام اطلاع‌رسانی در همه سطوح، مردم را از برنامه‌های خود مطلع کند و به دشواری‌هایی هم که کارها تا امروز داشته اشاره کند. البته بیان دشواری‌ها به این شکل نیست که طرف مقابل تخریب شود، اما می‌توان حقایق را گفت. اگر مردم احساس کنند محرم دانسته می‌شوند این مسئله می‌تواند در خنثی‌کردن بسیاری از حربه‌های تخریبی رقیب، مؤثر باشد.

آیت‌الله هاشمی از جمله بزرگان کشور هستند که بسیار جدی و تمام‌قد در ماه‌های اخیر به دفاع از رئيس‌جمهور و دولت پرداخته‌اند. به نظر شما چه عاملی باعث شده ایشان این میزان نسبت به بازگشت یک جریان خاص حساس باشند؟
آقای هاشمی شخصیت اثرگذاری در جامعه است و سخنان و ایده‌های ایشان در بین نسل‌های مختلف شنیده می‌شود. جالب است جوانانی که بعضا دوران ریاست‌جمهوری و مسئولیت‌های اجرائی ایشان را درک نکرده‌اند، بیشتر به ایشان علاقه نشان می‌دهند که البته بخشی هم به روحیات آقای هاشمی که با جوانان بسیار مأنوس هستند برمی‌گردد. به‌همین‌دلیل هجمه‌ای که به آقای هاشمی می‌شود کمتر از دولت و دکتر روحانی نیست. شخصیت‌های بزرگ در تاریخ و جامعه‌شناسی سیاسی همیشه مخالف زیاد داشته‌اند و آقای هاشمی هم اینها را تحمل کرده است. به نظرم ایشان استراتژی‌ای برای خودشان دارند و آن دفاع از نظام جمهوری اسلامی است، نه از شخص رئيس‌جمهور، نه یک دولت خاص.

ایشان با معیار منفعت مردم و نظام، عملکرد دولت‌ها را بررسی می‌کنند، نکات مثبت را مطرح می‌کنند و این به معنی دفاع از شخص نیست. ایشان با بلندنظری‌ای که دارند می‌بینند برخی افراد در داخل همسو با دشمنان خارجی، با رنگ‌های مختلف و شیوه‌های مختلف و نقاب‌های ارزشی، چگونه می‌خواهند ایران را به ورطه‌های خطرناک بکشانند. در برابر این‌همه هجمه، یک صدای حمایتی باید از جایی بیرون بیاید و به نظر می‌رسد ایشان تصمیم گرفته‌اند این صدا باشند.

و اینکه مردم و افکار عمومی، براساس چه معیارهایی در انتخابات آینده عمل خواهند کرد؟
ترکیب جمعیتی و ضریب نفوذ جریان‌های سیاسی در ایران کاملا مشخص است. در این بیش از ٣٠ انتخاباتی که در کشور انجام شده، جناح اصولگرا با هر نامی حدود ٢٠ درصد آرای مردم را داشته است. جناح اصلاح‌طلب و میانه‌رو‌ها نیز بیش از ٦٠ درصد آرا را در اختیار دارند و جمع آرای دو جریان میانه و اصلاحات در سال ٩٢ و ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتدالیون بود که آرای ٦٠ درصدی کسب کردند. الان هم این ائتلاف وجود دارد. بر مبنای این ائتلاف، همین نسبت آرا با کمی تلورانس، در انتخابات سال ٩٦ هم وجود خواهد داشت. البته جذب آرای خاکستری یا همان ٢٠ درصد باقی‌مانده هم بسیار مهم و حیاتی است و به نظر می‌رسد می‌توان آنها را نیز جذب کرد.