یکتا تاجیک - روزنامه بهار
اکران فیلم «خوب، بد، جلف» که امید آن میرفت یکی از پرفروشترینهای سال و چه بسا تاریخ سینما شود، در حالی به پایان رسید که رقیب دیگرش یعنی «گشت 2» گوی سبقت را از آن ربود و این عنوان را از آن خود کرد. هر دو فیلم بر پایه ژانر کمدی و فضایی طنازانه به تصویر کشیده شدند و بازیگرانش، جمعی از به نامترینهای این ژانر هستند و البته یک بازیگر (حمید فرخ نژاد) در هر دو فیلم حضور چشمگیر دارد.
فیلم «خوب، بد، جلف» ساخته یکی از طنزپردازترین هنرمندانی است که در طی این سالها مشغول به کار بوده است.
پیمان قاسمخانی، فیلمنامه نویسی که در کارنامه کاریاش سریالهای محبوبی چون «پاورچین»، «نقطه چین» و «شبهای برره» دیده میشود و بیش از اینها برخی از محبوبترین و به یاد ماندنیترین آثار سینمایی ما چون «مارمولک»، «من زمین را دوست دارم»، «سن پترزبورگ» و «ورود آقایان ممنوع»، مدیون قلم و نگاه طنازانه او بوده است. اهالی سینما بیش از هر چیز، قاسمخانی را به عنوان یک فیلمنامه نویس آن هم از نوع کمدینویساش میشناسند، هر چند او آثار جدی و جنجال آفرینی چون «نقاب» و «دختری با کفشهای کتانی» را هم در کارنامه خود دارد.
فیلم «خوب، بد، جلف» اولین اثر فیلمسازی قاسمخانی است و همچنان که از روحیه و سابقه او برمیآید پر است از صحنههای طنز و شوخی و خنده. فیلم با حضور «پژمان جمشیدی» و «سام درخشانی» یادآور کاراکترهای سریال «پژمان» است با همان سادهلوحی و بیخیالی مدام شان و بر همان اسلوب، ساختاری تلویزیونی و بی برنامه دارد و در فیلم اثری از طراحی فضا یا تکنیکهای سینمایی دیده نمیشود و به نظر میآید بیشتر بر چارچوب نوشتاری و کاراکترهای طنازانه و بده، بستانهای ساده و روان و خودمانی دو بازیگر اصلی فیلم بنا شده که اتفاقا در این بخش موفق و دلچسب از آب در آمده است.
«خوب، بد، جلف» همان طور که از اسمش برمیآید (بی درنگ با شنیدن نام فیلم، هر بیننده سینمادوستی به یاد فیلم ماندگار «خوب، بد، زشت» ساخته سرجیو لئونه که یک وسترن اسپاگتی بود، میافتد) ، فضای سینما و روند ساخت فیلمها را به طنز میکشد و به نوعی اشاره دارد به افت و نزول سینمای حرفهای که بیش از پیش در خدمت اسپانسر و سرمایه گذارها در آمده و بر روی قواعد و ارزشهای مولف_ کارگردانها پا گذاشته است. انتقادی به فیلمها و سینمایی که پیش از هر چیز به فروش و موفقیت در گیشه توجه میکنند و بی شک در معرفی وضعیت کاریکاتور گونه روند ساخت فیلمهای کنونی گویاست.
با وجود ساختار کمتر حرفهای و تکنیکی فیلم، ساختار روایی داستان به ویژه شوخی با سینما، فیلمهای قدیمی و نوع روایت و قهرمانهایش در کنار حضور بازیگران نقش اولی سالهای گذشته، ترکیبی متناسب شکل گرفته است که همه این موارد در همراهی با انتخاب همگون بازیگران، بازیهای روان و دلچسب و به ویژه طراحی طنز موقعیت که غافلگیری مخاطب را به دنبال دارد، انسجامی قابل توجه به فیلم داده اند.
این فیلم برخلاف انتظار از رقیب خود عقب افتاد و نه تنها عنوان پرفروشترین فیلم سال به «گشت 2» با ساختاری ضعیفتر در روایت قصه اما راحتتر در بیان شوخیها و اجرای بازیها رسید که این فیلم پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد آن هم در زمانی کوتاهتر از اکران «خوب، بد، جلف» و با سالنهایی کمتر اما با قیمت بلیطی بیشتر به ویژه در پردیسهای سینمایی.
این عنوان تا مدتها به فیلمهای «کلاه قرمزی» ساخته ایرج تهماسب تعلق داشت و بعد «اخراجیها 1» ساخته مسعود ده نمکی، این عنوان را از آن خود کرد. فیلم هایی که هر چند در گیشه موفق بودند اما در مجموع از نظر ساختار و اجرا، فیلمهای قابل توجهی نبودند و «گشت 2» هم از این قاعده مستثنی نیست اما سال گذشته این عنوان به فیلم «فروشنده» با کارگردانی اصغر فرهادی رسیده بود. فیلمی که ضمن دارا بودن قاعدهمندی سینمایی، لایههای پنهان روایی و هدایت ماهرانهای در بازی را نمایش میداد و شاید بهترین فیلم کارنامه کارگردانی به توانمندی فرهادی نبود اما یکی از موفقترین فیلمها در جشنوارههای بینالمللی بود و دومین اسکار را برای سینمای ما به ارمغان آورده بود.
شاید کسب عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما چندان قابل توجه نباشد (با نگاهی به تاریخ سینما، بیشتر فیلمهایی که این عنوان را داشتهاند، از جمله فیلمهای ژانر کمدی یا حادثهای و اغلب فیلم هایی سطحی یا سخیف بودهاند). کسب عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما برای فیلمی با آن وجهه و موفقیت، میتوانست اعتباری برای سینمای ما و بهخصوص تماشاگرانش باشد که حال از آن «گشت 2» شده است. این عنوان موجب ماندگاری و ارزشمندی یک فیلم نبوده و نشدهاند اما از آنجا که مورد پسند تماشاگران بودهاند و به گردش چرخه صنعت سینما کمک کردهاند، قابل ارزشاند.