به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۲۳:۱۹
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۰ ساعت ۱۰:۳۷
کد مطلب : ۱۳۹۶۴۸

حضور ایران به این شکل بی‌نتیجه است

گروه فرهنگي: فریده خلعتبری با بیان این‌که ۱۷ سال است در نمایشگاه‌های خارجی کتاب شرکت کرده و تا به حال ۱۴۰۰ عنوان کتاب ایرانی را به ۳۰ کشور دنیا فروخته است، حضور رسمی ایران را در نمایشگاه‌های خارجی کتاب، با شکل و شمایل فعلی، بی‌نتیجه می‌داند.
حضور ایران به این شکل بی‌نتیجه است
مدیر انتشارات شباویز که ۱۷ سال است در نمایشگاه کتاب فرانکفورت حاضر بوده است، در گفت‌وگو با ایسنا درباره الزامات حضور در این نمایشگاه و دیگر نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب گفت: نتیجه گرفتن در نمایشگاه‌های بین‌المللی کار دشواری است و به پیگیری و استمرار احتیاج دارد. معتقدم ورود ما به بازارهای جهانی کتاب کاری نشدنی‌ نیست و می‌توانیم نتایج خوبی از این نمایشگاه‌ها بگیریم. ما نویسنده‌های توانمندی داریم. همچنین داستان‌های خوبی از گذشته داریم که به کمک داستان‌های امروزی‌مان می‌تواند بیاید. بنابراین مجموعه فرهنگ و تاریخ کشور ما می‌تواند ترکیبی به وجود بیاورد که برای جهانیان تازگی داشته باشد و  در نهایت دیگر کشورها را به شناخت ما علاقه‌مند کند. ما به معنای واقعی امکان حضور و رسیدن به جایگاه واقعی‌مان را در دنیا داریم، اما باید راهکارها را فراهم کنیم.

او درباره مشکلات جهانی شدن کتاب ایرانی اظهار کرد: مشکل اصلی این است که چگونه در این نمایشگاه‌ها حضور پیدا کنیم. باید بدانیم هزینه حضور در نمایشگاه‌های خارجی واقعا سنگین است. این‌که بگوییم ناشران به نمایشگاه بیایند و در بین غرفه‌ها بچرخند تا با آداب و رسوم و اصول معامله آشنا بشوند، کافی نیست؛ چون تا این ناشران جایی نداشته باشند که در آن مستقر شوند و در آن‌جا قراردادهای کاری‌شان را تنظیم کنند، نمی‌توانند نتیجه بگیرند؛ مگر به ندرت.
غرفه مشترک در فرانکفورت جای درستی برای فعالیت نیست
خلعتبری افزود: برخلاف نظر برخی از دوستان که به غرفه‌های جمعی اعتقاد دارند، من این نظر را ندارم و تا به حال اصلا به غرفه مشترک ایران فکر نکرده‌ام، بخصوص در شرایط فعلی و ترکیب‌هایی که در آن‌ به‌وجود می‌آید. غرفه مشترک ایران در نمایشگاه فرانکفورت اساسا جای درستی برای فعالیت در حوزه کتاب نیست. مثلا امسال به صورت موردی در غرفه ایران دیدم که چگونه تداخل پیش می‌آید. در غرفه ایران معمولا همیشه دیگرانی هستند که حضورشان جنبه تفریحی و سرگرمی دارد. حضور این افراد مخل تمرکز مراجعه‌کننده‌ای می‌شود که برای شروع کار با یک ناشر به آن‌جا آمده است؛ بنابراین ارتباط برقرار نمی‌شود. همچنین هنگام مراجعه‌ی ناشر خارجی و توجه به یک کتاب، همیشه دیگرانی هستند که به عنوان رقیب ظاهر می‌شوند و سعی می‌کنند نظر ناشر مراجعه‌کننده را به کتاب‌های خودشان جلب کنند. من این مسئله را چند بار در غرفه ایران دیده‌ام.

این ناشر همچنین بیان کرد: امسال غرفه‌ی ایران تعدادی از مترجمان ایرانی ساکن خارج از کشور را به همکاری دعوت کرده بود که هیچ‌گونه آشنایی با کتاب نداشتند. اصلا نه کارشان کتاب بود و نه عِرقی به این حوزه داشتند.  امسال یکی از این‌ افراد پیش من آمد  اما به خاطر اینکه شناختی از حوزه‌ی کتاب نداشت، برخورد تندی با او کردم. ظاهرا آقایان به ایشان گفته بودند از من راهنمایی بگیرد، ولی وقتی با من وارد گفت‌وگو شد، فهمیدم هیچ شناختی از حوزه کتاب و فرهنگ ندارد. خب همین افراد را در غرفه‌ی ایران می‌گذارند تا اگر مراجعه‌کننده‌ای به غرفه آمد، جوابی به آن‌ها بدهند. این درحالی است که این افراد نه کتاب را می‌شناسند و نه می‌توانند به کسی راهنمایی بدهند. مورد دیگر اینکه معمولا افرادی از انجمن‌های مختلف در غرفه ایران حضور دارند. این افراد تا مراجعه‌کننده‌ای به غرفه می‌آمد، سریع شروع به معرفی خود می‌کردند و از او می‌خواستند کتاب‌های آن‌ها را مورد توجه قرار دهد که در نهایت این مسئله باعث سردرگمی و پشیمانی فرد مراجعه‌کننده می‌شود.خلعتبری گفت: امسال به این نتیجه رسیدم که حضور ایران در نمایشگاه‌های خارجی به این شکل کاملا بی‌نتیجه است. بر عکس، ناشرانی که خودشان به صورت مجزا در این نمایشگاه غرفه می‌گیرند، وضعیت بهتری دارند. در این‌گونه نمایشگاه‌ها ناشر چون غرفه  و مکان دائمی دارد، می‌تواند از قبل قرار بگذارد و مکاتبه کند و در طول ایام نمایشگاه با ناشران دیگر مراحل قراردادشان را جلو ببرند. این‌ها در حقیقت محیط خلوت‌تر و آرام‌تری دارند که باعث می‌شود دو طرف به تفاهم برسند. بنابراین لازم است چنین امنیتی برای دو طرف وجود داشته باشد.

نباید افراد خارج از کار کتاب به غرفه بیایند
مدیر نشر شباویز با بیان اینکه حتی اگر قرارها در غرفه ایران هم تنظیم شود، باید یک مدیریت واحد وجود داشته باشد، ادامه داد: نباید افراد خارج از کار کتاب به این غرفه بیایند. نباید آدم‌های گذری را استخدام کنند و آنجا بنشانند؛ کسانی که کارشان را بلد نیستند. اینکه در هر گوشه از غرفه کسی بنشیند و بخواهد در کارها دخالت کند و هر مجموعه ساز خود را بزند، هیچ وقت نتیجه نخواهد داد. مثل امسال و این همه سال که در این نمایشگاه حضور پیدا کرده و هزینه‌های سنگین کرده‌ایم، دکور ساخته‌ایم، آدم‌ به آنجا برده‌ایم، اما در نهایت نتیجه‌ای نگرفته‌ایم.خلعتبری درباره اینکه پس چگونه می‌توان از این نمایشگاه‌ها نتیجه گرفت، گفت: در وهله اول خود ناشر باید بخواهد. باید برای اینکه بتواند حضور فعالی داشته باشد، مستمر در این نمایشگاه شرکت کند و به دنبال راهکارهای مناسب بگردد. من ناشر کودک و نوجوان هستم. نوع عرضه کار من با دیگر ناشرانی که در حوزه بزرگسال یا هنر و فلسفه کار می‌کنند، متفاوت است. هر ناشری باید مخاطب خودش را بشناسد و در غرفه‌ای مستقر شود و قرارهای کاری‌اش را پیش از برگزاری نمایشگاه در آنجا بگذارد. در حقیقت این‌ها گام‌های اولیه هستند.

او درباره کتاب‌هایی که قابلیت فروش در نمایشگاه‌های خارجی دارند نیز گفت:‌ مهمترین نکته‌ای که درباره کتاب‌ها وجود دارد، این است که قابل عرضه باشند. اما متأسفانه خیلی از کتاب‌های ما کتاب‌سازی هستند؛ حالا یا به صورت برداشت کامل و یا ناقص. در صورتی که در نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب باید کتاب‌هایی عرضه شوند که صددرصد تولید ایران هستند و نویسنده و محتوا صددرصد اصالت داشته باشند.
حداقل کاری که ناشر باید انجام دهد
او در ادامه اظهار کرد: در نمایشگاه‌های خارجی کسی زبان فارسی نمی‌داند، بنابراین مهم است کتاب به گونه‌ای معرفی شود که برای آن‌ها قابل فهم باشد و حداقل بخشی از آن به یک زبان ترجمه شود. داشتن معرفی‌نامه و خلاصه ترجمه‌شده کتاب حداقل کاری است که ناشر باید انجام دهد. در مورد رمان و داستان  باید غیر از خلاصه داستان، مشخصات نویسنده و بخشی از متن کتاب هم حتما به صورت ترجمه عرضه شود، چون آن‌ها می‌خواهند با نوع قلم نویسنده هم آشنا شوند. اما می‌بینیم با یک ترجمه‌ی دم دستی و با زبان غلط می‌خواهند کتابی را به ناشر خارجی معرفی کنند، در صورتی که بزرگترین آسیب را به کتاب می‌رسانند. می‌بینیم ترجمه‌های خیلی سطحی از کتاب‌ها ارائه می‌دهند که نوعی فارسی است با حروف لاتین که واقعا مفهوم ندارد. این باعث می‌شود مراجعه‌کننده‌ای که کتاب را می‌خواند، فرار کند؛ برای اینکه چیزی نمی‌فهمد.

خلعتبری همچنین گفت: الان خیلی‌ها فکر می‌کنند چون گرایش به سمت کتاب کاغذی کمتر شده می‌توانند خلاصه یا معرفی کتابشان را در سی‌دی قرار دهند و آن را به مراجعه‌کننده بدهند، در حالی که این رویکرد غلط است. چون کسی که به نمایشگاه فرانکفورت می‌آید، در آنجا فرصت ندارد پشت کامپیوتر بنشیند و سی‌دی را مطالعه کند. او معمولا بین غرفه‌ها می‌چرخد و باید معرفی و کاتالوگ کتاب را به دست او داد؛ تا زمانی که در غرفه‌ها می‌چرخد آن را ورق بزند و بخواند. بنابراین معرفی‌نامه و خلاصه داستان باید حتما به صورت کاغذی عرضه شود. حضور خود ناشر هم در نمایشگاه بسیار مهم است؛ چون خود او می‌داند که چه‌ کار کرده و چه اثری تولید کرده است. کسانی که از بیرون می‌آیند، اطلاعی از کتاب‌ها ندارند و اصلا نمی‌توانند درباره نکات مثبت کتاب چیزی بگویند. نمی‌توان انتظار داشت ناشر خارجی به صورت گذری بیاید و کتاب تو را بخرد. خود ناشر باید حضور داشته باشد و حتی اگر مترجم هم می‌گیرد، او باید مترجم حرف‌های ناشر باشد.

دولت از  ناشران حمایت کند تا خودشان غرفه بگیرند
این ناشر تاکید کرد: با هزینه‌های سنگینی که برای حضور ناشران در نمایشگاه فرانکفورت وجود دارد و اینکه هیچ حمایتی از حضور ناشران نمی‌شود، نمی‌توان به نتیجه دلخواه در این نمایشگاه‌ها رسید، چون هر ناشر باید سال‌ها در این نمایشگاه‌ها حضور پیدا کند تا پس از سال‌ها به یک موفقیت برسد. در این بخش سرمایه‌گذاری لازم است که در توان ناشران ما نیست. رقم‌ها برای ما بسیار سنگین است و اینجا دولت می‌تواند کمک کند، آن هم این‌گونه که حداقل پول اجاره غرفه‌ها را به ناشران بدهد. به جای اینکه هزینه سنگینی برای اجاره غرفه ۲۵۰ متری بکند، بیاید و این پول را برای غرفه‌های چهارمتری هزینه کند و هر سال این غرفه‌ها را به چند ناشر بدهد. اگر واقعا این پول این‌گونه تقسیم شود، آن وقت ناشران جرأت می‌کنند هزینه‌های دیگر این حضور را خود متقبل شوند و به این نمایشگاه بیایند و آثارشان را برای فروش عرضه کنند؛ اما این تازه اول کار است. برخلاف حرف خیلی‌ها نمایشگاهی مثل فرانکفورت جایی نیست که همان جا با ناشر خارجی بتوان به توافق رسید. کار زمانبر است و پیگیری‌های بعد از نمایشگاه برای به ثمر رسیدن یک قرارداد مهم است. ناشر در آن ۲۰ دقیقه فقط کتاب‌ها را نگاه می‌کند، اگر کتابی مورد توجهش واقع شد، پی دی اف آن را می‌گیرد، بعدها باید اطلاعات نویسنده و بقیه بخش‌های کتاب را برای او فرستاد و این رابطه ادامه پیدا می‌کند تا بالاخره به جایی می‌رسد که کل کتاب را می‌خواند و تازه آنجاست که دوباره قرار می‌گذارند و درباره‌ی جزییات قرارداد صحبت می‌کنند. بعد از قرارداد معمولا ناشران زمانی بین ۱۸ تا ۳۶ ماه برای چاپ کتاب وقت دارند. در این فاصله همیشه سوال دارند که مثلا منظور از فلان جمله یا فلان کلمه چیست. ناشر باید این حال و حوصله را داشته باشد و جواب بدهد.

هزینه‌های بالایی که نتیجه‌بخش نیست
او افزود: ناشران باید جایی را داشته باشند که بتوانند در این زمینه راهنمایی بگیرند؛ جایی که اگر ناشری سوال داشت و به مشاوره احتیاج داشت بتواند به آن رجوع کند و مشکلش را حل کند. این‌ها مسائلی است که در کشورهای دیگر حل شده است. مثلا ترکیه یک غرفه‌ی بزرگ دارد که آن را در اختیار ناشران خودش قرار می‌دهد و هر ناشر در داخل این غرفه یک غرفه‌ی چهارمتری در اختیار می‌گیرد. هزینه‌ی کل غرفه را هم دولت پرداخت می‌کند. مسئول غرفه نیز سوال‌های کلی را جواب می‌دهد. ولی هر کس در غرفه خود کار خودش را انجام می‌دهد. مسئولان ایرانی باید ناشران ایرانی را این‌طور حمایت کنند، باید کمک کنند تا ناشر ایرانی ابتدا با بازارهای خارجی آشنا شود و اصولا معامله را یاد بگیرد. نه اینکه برنامه سخنرانی در غرفه ترتیب بدهند که پنج نفر هم در آن شرکت نمی‌کنند؛ سخنرانی‌ای که به زبان فارسی است. این گردهمایی‌ها و گروه‌هایی که به نمایشگاه می‌آورند چه کار مثبتی می‌توانند انجام بدهند؟ این‌ها هزینه‌های بسیار بالایی دارد اما نتیجه‌بخش نیست.

  نپیوستن به کپی‌رایت مانع نیست
او درباره‌ی نپیوستن ایران به قانون کپی‌رایت  به عنوان مانع نیز گفت: آن‌ها اصلا به این مسئله کاری ندارند، برای اینکه ما عرضه‌کننده هستیم. آن‌هایی هم که می‌خواهند کتابی از ما بخرند، در این‌باره هیچ مشکلی با ما ندارند. خوشبختانه چند سالی است که ناشران ایرانی برای ترجمه‌ی آثار خارجی با ناشران خارجی به صورت انفرادی وارد گفت‌وگو می‌شوند و با پرداخت مبلغ کمی کپی‌رایت آن کتاب را به دست می‌آورند. عرضه‌ی کتاب ایرانی هم همین‌گونه است. بنابراین ما در این زمینه مشکلی نداریم. کسانی هم که این مسئله را بهانه نتیجه نگرفتن ما در نمایشگاه خارجی می‌کنند، درست نمی‌گویند، چون حرفشان منطقی نیست. هیچ عامل بازدارنده‌ای از دو طرف وجود ندارد. هیچ کس هم نمی‌گوید چون ایرانی هستی من کتابت را نمی‌خرم.

 کتاب ایرانی را به کره ماه می‌توانیم ببریم
این ناشر سپس با بیان اینکه به نفع ماست که قانون کپی‌رایت را بپذیریم، اظهار کرد: اما اگر نپذیریم هم به فروش کتاب ما لطمه‌ای نمی‌زند و این مسئله عامل بازدارنده نیست. خود من تا به حال ۱۴۰۰ عنوان کتاب در حوزه کودک به بیش از ۳۰ کشور دنیا فروخته‌ام و این کتاب ها به بیش از ۵۰ زبان دنیا ترجمه شده است. این آمار مستند است و چیزی هم نیست که نتوان آن را پیدا کرد. بنابراین قانون کپی‌رایت اصلا بازدارنده نیست. من یک ناشر کوچک هستم که بدون هیچ حمایت دولتی این تعداد کتاب را فروخته‌ام. حال تصور کنید اگر ۵۰ ناشر ایرانی بتوانند همین تعداد کتاب را بفروشند چه غوغایی می‌توانیم به پا کنیم. در ایران ۵۰ یا ۱۰۰ ناشرِ بهتر از من وجود دارد. اگر همه‌ی این ناشران جمع شوند و دولت یک حمایت واقعی از آن‌ها داشته باشد، ما می‌توانیم کتاب ایرانی را به کره ماه ببریم.

دزدی نکنیم؛ این به کپی‌رایت ربطی ندارد
فریده خلعتبری همچنین درباره‌ی نگاه منفی ناشران خارجی و رئیس اتحادیه ناشران جهانی به وضعیت ترجمه آثار خارجی در ایران گفت: ما تعداد بسیار زیادی ناشر داریم که جزو گروه دولت به این نمایشگاه‌ها می‌آیند. در بین غرفه‌های ناشران خارجی می‌چرخند، جدیدترین کتاب‌هایشان را برمی‌دارند و بدون اجازه و حتی بدون اطلاع، ترجمه آن را در ایران چاپ می‌کنند. این دزدی است. خطاب رئیس اتحادیه ناشران جهانی که ناشران ایرانی را  دزد خوانده نیز ناظر بر همین اعمال است. ما همه عاقل و بالغ هستیم، می‌دانیم رفتن و برداشتن کتاب خارجی و بدون اجازه و حتی اطلاع چاپ کردنش در ایران دزدی است. ما ناشر هستیم و ظاهرا فرهنگی. اصلا تصور کنیم که قانون جنگل حاکم است؛ ما که ادعای فرهنگی بودن داریم باید عقلمان برسد که بدون اطلاع، کتاب کسی را ترجمه و چاپ نکنیم. این کار دزدی است. اگر من و همسایه‌ام دزدی نکنیم دزدی نمی‌ماند و این ربطی به قانون کپی‌رایت ندارد. این حداقل تشخیص یک فرد بالغ است که ادعای کار فرهنگی هم دارد نه آدم معمولی کوچه و بازار.

کپی‌رایت کتاب سیمون دوبووار را با یک دلار گرفتم
این ناشر سپس اظهار کرد: ناشرانی داشته‌ایم که به این نمایشگاه‌ها آمده‌اند و کتابی را که هنوز توسط خود ناشر خارجی چاپ نشده است، به ایران آورده‌ و در اینجا ترجمه کرده‌اند. کتابی که ناشر فقط برای نمونه برای نمایشگاه آماده کرده بود. این مورد را یک ناشر خارجی به من منتقل کرد. به جای این کار، ناشر ایرانی می‌تواند خیلی محترمانه‌تر برخورد کند، برود و به ناشر خارجی وضعیت نشر ایران را توضیح بدهد. زمانی می‌خواستم کتاب «کهنسالی» سیمون دوبووار را ترجمه کنم. رفتم و به خود او گفتم من پول زیادی ندارم که بدهم. او به من گفت یک دلار بده و من با همین یک دلار کپی‌رایت این کتاب را به دست آوردم؛ هر چند بعدها در ایران چندین نفر دیگر این کتاب را ترجمه کردند. بنابراین کار شدنی است. حتی زمانی هم که فکر کنیم یک کتاب فروش خیلی زیادی در ایران خواهد داشت لازم نیست دزدی کنیم. مشکل ما هستیم اما بعد می‌گویند ما نمی‌توانیم کتاب بفروشیم چون خریدار ما ناشر خارجی است و ما به قانون کپی‌رایت نپیوسته‌ایم.

آژانس‌های ادبی برای کشوری مثل ایران خوب هستند
او درباره آژانس‌های ادبی نیز گفت: برای کشوری مثل ایران خوب است که آژانس‌های ادبی داشته باشد. برای اینکه ناشران ما هنوز به آن توان نرسیده‌اند که بتوانند ارتباط اصولی و درستی با ناشران خارجی برقرار کنند. ناشرانی که این توان را ندارند خوب است با آژانس‌های ادبی کار کنند تا متضرر نشوند. اگر این آژانس‌ها هم به درستی عمل کنند می‌توانند به ناشر کمک کنند. در خیلی از کشورها هم هنوز این آژانس‌های ادبی فعال هستند. البته ناشران درجه یک این کار را نمی‌کنند و خودشان مستقیما وارد عمل می‌شوند. آژانس‌های ادبی در کشورهایی که احتمال کج‌روی در آن‌ها وجود دارد می‌تواند بیشتر مورد استفاده قرار گیرد؛ کشورهایی مثل چین یا کشورها عربی. برای اینکه آژانس‌ها در این کشورها می‌توانند بهتر منافع ما را تأمین کنند. این در حالی است که کشورهای منظم مثل کره جنوبی یا کشورهای اروپایی این‌گونه نیستند. به هر حال آژانس‌های ادبی به درد ناشرانی می‌خورد که اصول را بلد نیستند. البته این آژانس‌ها زمانی مثمرثمر هستند که واقعا آژانس ادبی باشند چون در ایران دوره‌ای از سوی دولت و با حمایت نهادهای دولتی آژانس‌هایی تشکیل شد که نتیجه‌بخش نبود.

بی‌انصافی است که مشکل را به گردن نویسنده بیندازیم
خلعتبری درباره این موضوع که گفته می‌شود کتاب ایرانی قابلیت فروش به دیگر کشورها را ندارد نیز گفت:‌ این خیلی بی‌انصافی است که این مشکل را به گردن نویسنده بیندازیم در صورتی که عیب از ماست. ناشران باید به عیب خودشان برسند. ما نویسندگان توانمندی داریم. کتاب‌های غنی و پرباری داریم که ژرفا و لایه‌های پنهان زیادی دارند. منتها دست ناشران ما بسته است و نمی‌توانند در این زمینه سرمایه‌گذاری کلان داشته باشند. از امکانات و حمایت‌های دولتی هم برخوردار نیستند. زبان ما هم فارسی است و همه این‌ها باعث شده مشکلات زیادی داشته باشیم. مشکلات بنیادینی داریم ولی به جای رفع آن‌ها هزینه‌های سنگین میلیاردی برای دکور غرفه انجام می‌دهیم که هیچ جذابیت و تأثیری برای فروش آثار ایرانی ندارند. واقعا این همه هزینه در طول این سال‌ها برای حضور ایران در نمایشگاه‌های خارجی چه بازدهی داشته است؟

او در پایان گفت: من ۱۷ سال است که به نمایشگاه فرانکفورت می‌روم. در سال‌های اول نتیجه‌ای نمی‌گرفتم ولی به مرور موفق شدم. در همان سال‌های اول که می‌خواستم با گروه‌های دولتی به فرانکفورت بروم بسیار اذیتم کردند. من پول غرفه را پرداخت کردم تا یک غرفه چهار متری در فرانکفورت در اختیارم قرار بگیرد. اما یک هفته مانده به برپایی نمایشگاه به من خبر دادند غرفه‌ام را به انتشارات سروش داده‌اند و من دیگر نمی‌توانم به این سفر بروم. این در حالی بود که من چند قرار کاری گذاشته و کتاب‌هایم را به آلمان فرستاده بودم. ابتدا به سراغ آقای مسجدجامعی رفتم که آن زمان وزیر ارشاد بود. ایشان دستور پیگیری داد، اما متوجه شدم تا بخواهند جواب من را بدهند، نمایشگاه تمام شده است. بنابراین خودم شخصا برای رئیس نمایشگاه کتاب فرانکفورت نامه نوشتم و موضوع را توضیح دادم. او هم بلافاصله به من گفت که نگران نباشم و یک غرفه‌ی چهارمتری در نمایشگاه فرانکفورت در اختیار من قرار داد. از آن زمان به بعد دیگر هیچ‌وقت با گروه دولت به این نمایشگاه نرفتم.