ایران آرت نوشته است: قطعه اجتماعی چاوشی برای مردم "خوزستان" باعث ممنوع الفعالیتی این خواننده محبوب شده است. این اثر با ترانهای از حسین صفا در سالروز آزادسازی خرمشهر منتشر شد. قطعه "خوزستان" در روزهای اخیر با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شده و بازخوردهای مخاطبان در فضای مجازی نشان از موفقیت این اثر دارد.
{گوش كنيد} اين قطعه خصوصا در استان خوزستان (زادگاه محسن چاوشي) با استقبال زيادي مواجه شد و روزنامه كارون در مطلبي با تيتر محسن چاوشی برای خوزستانیها سنگ تمام گذاشت؛ مرثیهای برای دیار خوزستان نوشت: محسن چاوشی با انتشار اثر «خوزستان» دغدغه فکری خود و بسیاری از مردم خوزستان و ایران را فریاد زد.
چه کسی میتوانست بهتر این مرثیه را فریاد بزند جز کسی که خود زاده خرمشهر است؟ سخت است خواندن از دیار مظلوم خوزستان، دیاری که هنوز آثار جنگ را میتوان به وضوح در آن دید. دیاری که آزاد شد اما آنچنان که باید آباد نشد. از مردمی میگوید که در پی آبادی هستند. مردمی که هنوز برای آبادی و آزادی نام جهانآرا را صدا میزنند. اثر جدید محسن چاوشی با نام خوزستان حرفهای زیادی برای گفتن دارد. چاوشی که اصالتاً کرد است ولی در خرمشهر به دنیا آمده و به زادگاهش عرق خاصی دارد، در سالروز آزادسازی خرمشهر برای مردم خرمشهر، خوزستان و ایران سنگ تمام گذاشت و اینبار لابلای عاشقانههای شیرینش به تلخیها هم پرداخت و یک اثر مردمی خواند.
چاوشی قبلاً هم چند اثر اجتماعی خوانده بود ولی خوزستان محکمترین و مردمیترین آنها است و حالا مخاطب بیش از هر زمان دیگری دغدغههای خودش را به صدای او نزدیک میبیند. بازخوردهای اولیه حاکی از آن است که مخاطبان به خوبی با اثر چاوشی ارتباط برقرار کردهاند و به عنوان یکی از بهترین آثار اجتماعی چند سال اخیر آن را تحسین میکنند.
چاوشی در قطعه خوزستان صدای مردمش شده و از آبادی و آزادی میخواند که از باشکوهترین واژگان هستند. از همان ابتدا درد را فریاد میزند و با بغضی در گلویش سراغ بارون را از مردم میگیرد و سراغ کارون را از بارون. جهانآرا را خبر میکند و درد امروز خوزستان را به قهرمانش میگوید. خشمگین و غمگین است و این را از نفسهای گرفته و حبسشدهاش میشود فهمید. اوج اثرش هم جایی است که شاه بیت حسین صفا را با قدرت و صلابت میخواند؛ ای قاضی این مردم چی میگن؟ آبادی آبادی آبادی، ای قاضی این مردم چی میخوان؟ آزادی آزادی آزادی
قطعه جدید چاوشی هم به خاطر تلخیهایی که نباید باشد و هست آزارمان میدهد و هم دوستش داریم چون گویی این صدای ما است و چاوشی دارد یک درد مشترک را فریاد میزند. بغضی که چاوشی دارد و حرفهایی که اثر اجتماعیاش در ارتباط با خوزستان میزند ما را یاد جملهای میاندازد که جنابخان با لهجه شیرین جنوبیاش در خندوانه میگوید: رامبد باور کن جنگ هنوز تمام نشده است! آثار گذشته چاوشی نشان داده که این خواننده تبحر خاصی در خواندن شکلهای مختلفی از موسیقی دارد. او هم شاد میخواند و هم غمگین، هم عاشقانه و اجتماعی و هم مذهبی. آثار موفقی در همه این زمینهها دارد ولی شاید صدایش از جنس اعتراض است و این همان چیزی است که مخاطب از چاوشی انتظار دارد.
این اثر باید تلنگر باشد، تلنگر هم برای ما که در سالروز آزادسازی خرمشهر تنها کاری که انجام میدهیم این است که یک پست اینستاگرامی از ویرانیهای باقیمانده خرمشهر به اشتراک میگذاریم و هم برای مدیران و مسئولینی که در چنین روزهایی مصاحبهای انجام میدهند و میگویند خرمشهر را خدا آزاد کرد. بله، خرمشهر را خدا آزاد کرد ولی یک چیزی را فراموش نکنید، این شمایید که باید آبادش کنید!
در چند روزی که از انتشار اثرخوزستانمیگذرد بیش از هر سخنرانی و شادباشی، بیشتر از تمام خاطراتی که امروز و دیروز سیاست پیشهها و دولتیها از خونین شهر گفتهاند، نشسته بر دل و جان ایران. چه خوب که چاوشی و چاوشیها هستند. چه خوبتر که میشود با حضورشان خاطرهها را به همان بکری که باید ورق زد و نگذاشت روایت درد همچنان باقی خوزستان مصادره شود به نفع این گروه و آن گروه. خرمشهر آباد نشد و آوازه خوان شرمنده است. خوزستان آباد نشد و بمباران هنوز ادامه دارد. کاش دیگرانی که باید، شرمنده میشدند! اوج تلخکامی آوازهخوان وترانه سرایش گره میخورد با قول و قرارهایی که معلوم نیست چرا ملاقاتی با حقیقت نداشته اند.ای قاضی این مردم چی میگن؟ آبادی آبادی آبادی...ای قاضی این مردم چی میخوان؟ آزادی آزادی آزادی...
چاوشی با انتشار این اثر شجاعانه رسالت هنری خود را انجام داد. او قبلا هم با انتشار آثاری چون بچههای اهواز، بازار خرمشهر و نخلهای بیسر به نوعی به درد این مردم پرداخته بود. اما در این اثر که باترانه خاطرهانگیز آزادی خرمشهر شروع میشود به طور ویژه ما را به یاد رشادت مردم خرمشهر میاندازد. خوزستانترانهای از یار همیشگی چاوشی، یعنی حسین صفا که هر مخاطبی را به فکر فرو میبرد.ترانه با نوای خاطرهانگیزممد نبودی ببینی…آغاز میشود و چاوشی آنقدر از خوزستان میخواند که چپک زدنها (دست زدن خوزستانی که در باور مردم به معنی خوش خبری است) از راه میرسند. چپکها میگویند آبادی از راه میرسد...