وی افزود: آقاي «ح» يک مرد جوان متأهل است و فرد بدون سوءپيشينهاي است؛ اما در جايگاهي قرار ميگيرد که آن جايگاه او نيست. در دبيرستاني که ادعاي سطح بالابودن دارد، فردي براي معاونت در نظر گرفته ميشود که تجربه کافي کارهاي مديريتي ندارد. به جاي انتخاب فردي با يک شرايط سني که بتواند صاحب اتوريته و موقعيت خاص نزد بچهها باشد تا بتواند از عهده کار بربيايد، کار را به عهده يک جوان ميگذارند. مديريت يک دبيرستان بايد بر کارها نظارت کند.بهعنوان مثال اگر معلم مذکور هرازگاهي دانشآموزان را صدا ميکرده و ميگفته به اتاق من بيا، شايد يک يا دو بار غفلت شود؛ اما مدير بالاخره بايد متوجه رفتارهاي مشکوک اين معلم بشود؛ يا دبيري که سر کلاس ميرود و ناظم از او ميخواهد چند دانشآموز را به اتاقش بفرستد، او بايد پيگير رفتوآمد اين دانشآموزان به دفتر باشد. نکته اينجاست که بعضي از چيزها انگار زمينه رفتارها را فراهم ميکند و ما هم لازم نيست اصلا آدمهاي جنايتکاري در جامعه داشته باشيم، اصلا گاهي شرايط به گونهاي پيش ميرود که آدمها ناخواسته وارد يک بازي ميشوند و اقدام جنايتکارانه انجام ميدهند.متخصص روانپزشکي و رئيس بخش معاينات روانپزشکي سازمان پزشکي قانوني تأکيد کرد: فردي که چنين مسئوليت مهمي دارد، بايد روحيات او را در نظر گرفت.
او ادامه داد: من از اين فرد سؤال کردم که آيا شما تجربهاي از معاونت مدرسه داشتهايد و پاسخش منفي بود. از او سؤال کردم با چه پشتوانه و اعتمادبهنفسي چنين سمتي را قبول کردي؟ او جواب داد روز اول مدير به من گفت که با اين بچهها قاطع باش، ضمن اينکه با آنها دوست هستي و من با اين فرمول جلو رفتم. شما حساب کنيد که فرمول ما براي اينکه يک نفر را در جايگاه معاون مدرسه بنشانيم، اين است؛ يعني همه کلاسها و دورهاي آموزشي و مديريتي و روانشناسي رفتاري با دانشآموزان همه هيچ است و يک نفر بدون پشتوانه و تجربه با جمله قاطعيت و رفاقت سمت معاونت يک مدرسه معتبر را به دست ميگيرد.همين فرمول در همه جاهاي ديگر هم ممکن است کاربرد داشته باشد و چه بسا که اجرا شود. کسي نميآيد يک بررسي بکند که اين ناظم هنوز خيلي جوان است و با دانشآموزان فاصله سني زيادي ندارد؛ آنهم دانشآموزاني که در سن بلوغ قرار دارند، آيا اين ناظم ميتواند صحبتها و خواستههاي اين دانشآموزان را در حوزه بلوغ پاسخ بدهد؟ ِآيا به اين تجربه رسيده است؟ من مطمئنم خير! اين فرد نميتوانسته پاسخگوي سؤالات و رفتارهاي آنها در حوزه بلوغ جنسي باشد.
صابري با بيان اينکه ضربه واردشده به اين دانشآموزان جبرانناپذير است، تأکيد کرد: ما الان دنبال اين هستيم که بگوييم اين فرد چه مشکل يا چه بيماريای داشته؟ من ايشان را معاينه کردهام و با صراحت ميگويم او بيماري رواني نداشته است. درحاليکه ما عادت کردهايم به قاتل آتنا و ستايش بگوييم رواني، بيجه و خفاش شب را هم رواني خطاب کنيم، نخير! ما در واقع شاهد شرايطي هستيم که اين شرايط با حضور افرادي که موقعيتشان کارشناسي نشده است، زمينههاي ارتکاب جرم را فراهم ميکنيم. اگر به بچهاي تجاوز ميشود، بايد ببينيم آيا سيستمي داشتهايم که دراينباره به اين بچهها آموزش بدهد تا بچهها از خود مراقبت کنند؟ آيا سيستم نظارتي خانواده روي اين بچهها کافي بوده؟ اصلا خود خانواده آموزشي روي اين مسائل ديده؟ آيا در مدارس کسي تجربه و مهارت در حوزه مسائل جنسي داشته که به بچهها پاسخ بدهد؟ و چون اين اتفاقها نيفتاده، هرکسي به خودش اجازه ميدهد از موقعيت سني اين بچهها سوءاستفاده کند و چنين اتفاقاتي را رقم بزند و با روحيه و حيثيت بچهها بازي کند.
من در صحبتهايم با اين فرد، نشانههايي از اينکه او منحرف جنسي است، نديدم؛ چون از نظر علمي همه اين چيزها تعريف خود را دارد و منحرف جنسي کسي است که رفتارهاي جنسي منحرفانه را به صورت مکرر انجام ميدهد و ما درباره اين فرد هيچ دليلي مبني بر اينکه اين کار را مستمر انجام داده، نداريم. از طرفي بيماران رواني معمولا اينطوري نيستند که صرفا در مسائل جنسي انحرافي رفتار کنند؛ بلکه عملا بيماران رواني کمتر با روشهاي آزار جنسي نسبت به بچهها پيش ميروند. آقاي «ح» فرد نرمالي است که در يک جايگاه نادرست و بدون نظارت درست قرار گرفته است.وي در پايان خاطرنشان کرد: الان همه در جامعه ميپرسند آيا به اين بچهها تجاوز جنسي شده و اگر جواب منفي باشد، به نظر ميرسد که نه افکار عمومي نه سيستمهای مربوطه ديگر حساسيتي نخواهد داشت. در حالي که تجاوز فقط اين نيست که يک رابطه کامل جنسي صورت بگيرد، زنان و دختران ما در جامعه بارها در روز در اماکن عمومي و پرجمعيت يا در جاهاي خصوصي مورد تعرض قرار ميگيرند. هرکس که از حد و حدود خود خارج شود و بدون رضايت فرد مقابل با او تماس جنسي برقرار کند، تجاوز انجام داده. اينکه در اتوبوس و مترو به بدن يک زن دست بزني، اين هم يک تجاوز است.