امید پور عزیز
یکی از مهمترین استراتژیهای دولت روحانی طی چهار سال گذشته اضافه کردن یک قطب جدید در کنار روسیه و چین در زمره شرکای استراتژیک کشور میباشد. تا قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم تنها شرکای استراتژیک قدرتمند ایران، کشورهای چین و روسیه بودند که البته این ارتباط نیز در شرایط متزلزلی قرار داشت. چرا که عمده اتکای ایران به این کشورها بیشتر بر اساس استیصال تعریف شده بود، و لذا ناخودآگاه ابتکار عمل تعریف سطح روابط و میزان پایبندیشان به آن تحت اراده آنان قرار داشت. لذا در سال ٩٢ روحانی و تیم سیاستگذاریاش بدرستی این نقیصه را رصد کرده و درصدد برآمدند بصورت چراغ خاموش و بدون تحریک این دو کشور دیگر عملا راه علاجی برای این معضل بیابند. شاید عملی و کارآمدترین راهکار در این زمینه وارد کردن اتحادیه اروپا به عرصه رقابت در زمینه همکاریهای استراتژیک کلان در ایران بود. چرا که عملا بدین شیوه توازن بین رقبا باعث میشد از استثمار نامحسوس کشور توسط هر کدام از این سه قدرت کاسته شده و در یک عرصه رقابتی پویا و متکثر منافع ملی ایران منطقیتر و با ارزش افزوده بالاتری محقق گردد.
البته همه ماجرا به همینجا ختم نمیشود. اروپاییها نیز شاید حتی بیش از ایران به چنین شریک استراتژیکی در منطقه نیاز داشتند و حتی بعد از برگزیت و یکدست شدن اتحادیه اروپا این تمایل نزدشان بیشتر هم شد. بعد از ابهامات متعدد در سطح روابط اتحادیه اروپا با ترکیه و در نتیجه بحرانهای عمیق منطقهایی در کشورهای عراق، سوریه و افغانستان عملا تنها قدرت قابل اتکا برای اروپا و بازتعریف استراتژیهای نوین منطقهایی برای این بلوک قدرت جهانی، میتوانست معطوف به کشور ایران باشد. اروپاییها برخلاف امریکاییها حداقل بصورت عملیاتی درصدد تغییر رژیم در ایران نیستند، ولی مسلما یک ایران تعدیل شده، شبه دموکراتیک و ثباتآفرین در منطقه را به یک ایران ایدئولوژیک مهارناپذیر ترجیح میدهند. لذا همسویی منافع در دوسوی ماجرا یعنی ایران و اتحادیه اروپا عملا میتواند نویدبخش آینده امیدوارکنندهایی به روابط طرفین باشد.
اما در این بین شاید رقبای استراتژیک سنتی جمهوری اسلامی یعنی روسیه و چین از پیدا شدن رقیبی جدید چندان هم خرسند نباشند ولی بخاطر مناسبات بین المللیشان با اروپاییان و همچنین ترجیح دادن همسفره شدن با اروپاییان در ایران بجای آمریکاییها، عملا چندان هم رقابت تنشآفرینی در سطح کشور را فراهم نمیکنند ولی به هرحال رقابت جاری آنها همواره وجود خواهد داشت و هرکدام سعی میکنند با جذب برخی گروههای سیاسی داخلی، سهمخواهی بیشتری از بازار ایران را داشته باشند اما در نهایت برنده این رقابتهای پویای سه جانبه احتمالا به نفع منافع ملی ایران میتواند تمام شود. ولی بزرگترین ناراضی اصلی این روابط ایالات متحده آمریکا و دو متحد جدایی ناپذیر منطقهییاش یعنی اسرائیل و عربستان سعودی میباشند.
ایران شاید بتواند روی کاغذ و براساس اصول مسلم تدوین استراتژی سیاسی، نظامی و اقتصادی قادر باشد در چارچوب یک دولت اعتدالگرا و تکنوکرات منافع ملی نسبی را از این مناسبات پیچیده بینالمللی برای خویش استیصال کند، ولی عملا حضور یک عامل مخرب نیرومند داخلی (طیف تندرو) بخش اعظمی از این پتانسیل موجود را تلف کرده