پرونده این مرگ عاشقانه دو سال قبل به جریان افتاد و زنی به مأموران خبر داد که پسرش جلوی خانه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جانش را از دست داده است. این زن گفت: پسرم مدتی بود که عاشق دخترداییاش شده بود. ما به خواستگاری رفتیم و آنها نامزد کردند.پسرم با نامزدش گاهی بیرون میرفت و با هم خوش بودند؛ اما برادرزادههایم مخالف بودند و میگفتند تا قبل از عقد نباید با هم بیرون بروند. آنها مدام مانعتراشی میکردند. قرار بود ما عقد و بعد عروسی بگیریم؛ اما همین موضوع را هم تحمل نمیکردند.آنها مدام با پسر من درگیر میشدند. روز حادثه هم با شلیک گلوله او را به قتل رساندند. با توجه به این گفتهها دو برادر به نامهای یونس و یاسر بازداشت شدند. یونس در بازجوییها اعتراف کرد که او عامل شلیک به پسرعمهاش بوده و برادرش فقط در فرار به او کمک کرده است. درحالیکه کیفرخواست علیه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی آماده شده بود، یاسر از زندان نامهای نوشت و گفت که او به پسرعمهاش شلیک کرده است و یونس هم این گفتهها را تأیید کرد.
وقتی جلسه رسیدگی به این پرونده تشکیل شد، نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و کیفرخواست را خواند. در ادامه مادر مقتول بهعنوان ولیدم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: برادرزادههایم به پسرم ظلم کردند. آنها یک بار پسرم را با قمه زدند و با اصرار من پسرم چیزی نگفت و شکایت نکرد. آنها کاری کردند که خواهرشان از ازدواج با پسر من منصرف شد و گفت که این وضعیت نمیتواند ادامه داشته باشد.پسرم روزهای سختی را میگذراند که برادرزادههایم او را کشتند؛ ضمن اینکه من میخواستم رضایت بدهم؛ اما خیلی حرفهای بدی درباره پسرم زدند و من هم گذشت نمیکنم. سپس یاسر در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من اتهام را قبول دارم. قاتل هستم و من شلیک کردم. با پایان گفتههای متهمان قضات وارد شور شدند و یاسر را به قصاص و یونس را به حبس محکوم کردند.