وی همچنین با بیان اینکه جریان اصولگرا الان به هیچ وجه دنبال این نیست که آرایش مجلس آینده چگونه باشد بلکه عمده تلاش خود را برای حمله به دولت گذاشتهاست، اظهار کرد: جریان اصلاحطلب هم که حامی دولت محسوب میشود، میخواهد خود را از اشکالاتی که دولت دارد، جدا کند.
این فعال سیاسی ادامه داد: بخشی از جریان اصولگرا خیلی علاقه دارد که FATF به تصویب نرسد زیرا دولت اعتقاد دارد با FATF بخشی از مشکلات کشور حل میشود و طبیعی است که جریان اصولگرا دوست نداشته باشد که مشکلات اقتصادی مردم خیلی زود حل شود بنابراین اگر دولت بتواند مشکلات اقتصادی را بهبود ببخشد، احتمال افزایش شانس موفقیت اصلاحطلبان وجود دارد.
با توجه به اینکه انتخابات مجلس شورای اسلامی در ۲ اسفند ۹۸ برگزار میشود، وضعیت جریان اصولگرا و اصلاحطلب در حدود یکسال مانده به این انتخابات را چگونه ارزیابی میکنید؟
هر دو جریان سیاسی باید خوشحال باشند که انتخابات سال ۹۷ برگزار نشد و آنها در حدود ۱۱ ماه آینده، میتوانند خود را با شرایط انتخابات وفق دهند. در حال حاضر هر دو جریان سیاسی در کما بسر میبرند هرچند کدهایی هر دو جریان ارسال میکنند که در حال فعالیت هستند مثلاً جریان اصولگرا میگوید برای ایجاد وحدت تلاش میکند و اصلاحطلبان هم میگویند در شورای سیاستگذاری فعالیت دارند ولی فکر میکنم هیچ کدام از این دو جریان در حال حاضر به فکر انتخابات نیستند.
جریان اصولگرا شاید برگ برندههایی برای خود تصور میکند چون الان جریان اپوزیسیون دولت است. جریان اصلاحطلب هم که حامی دولت محسوب میشود، میخواهد خود را از اشکالاتی که دولت دارد، جدا کند به همین دلیل اولین بار گزینه عبور از روحانی در همین جریان اصلاحطلب مطرح شد. در حال حاضر جریان اصلاحطلب در موضع تدافعی قرار دارد و جریان اصولگرا در موضع تهاجمی ولی هیچ کدام نمیتوانند با آرایش فعلی در انتخابات موفق شود چون معمولاً انتخابات در ایران دقیقه نودی است و چه بسا تا زمان انتخابات تحولات زیادی در کشور رخ دهد.
در کما بودن جریانهای سیاسی بعد هر انتخابات در ایران اتفاقی معمول بوده است. آیا این بار در کما بودن با دفعات پیشین متفاوت است؟
این حرف درست است که بعد هر انتخابات، جریانهای سیاسی دچار رخوت میشوند ولی در فاصله زمانی یکسال تا انتخابات فعال میشوند اما این فعال شدن که در زمان انتخابات مجلس هفتم تا دهم دیدیم، اکنون وجود ندارد. هنوز پیش آمادگی انتخابات هم وجود ندارد.
دلیل این وضعیت جریانهای سیاسی کشور چیست؟
جریان اصولگرا الان به هیچ وجه دنبال این نیست که آرایش مجلس آینده چگونه باشد بلکه عمده تلاش خود را برای حمله به دولت گذاشتهاست. جریان اصلاحطلب نیز اصلاً درباره انتخابات حرف نمیزند. در حالیکه در انتخابات قبلی اینگونه نبود و در این مقطع احساس میشد که جریانهای سیاسی در حال گرم کردن خود برای انتخابات هستند. الان چنین احساسی وجود ندارد. شاید هم جریانهای سیاسی در حال ارزیابی یکدیگر هستند.
از سویی هر دو جریان سیاسی هم از نتیجه انتخابات وحشت دارند و اینگونه نیست که خیال اصولگرایان بابت نتیجه انتخابات راحت باشد و اصلاحطلبان هم فکر کنند که چون مجلس فعلی چندان موفق نبوده است، کاملاً در انتخابات پیشرو شکست میخورند.
مشکلات اقتصادی تا چه میزان در تعلل جریانهای سیاسی برای ورود به انتخابات تأثیر دارد؟
اصلاحطلبان، اصولگرایان را متهم میکنند که آنها علاقه دارند تا میزان مشارکت در انتخابات کم شود. از نظر اصلاحطلبان، اصولگرایان زمانی در انتخابات موفق میشوند که میزان مشارکت پایین باشد. حرف آنها خیلی هم حرف غلطی نیست مثلاً در انتخابات مجلس هفتم و هشتم که مشارکت کم بود، اصولگرایان پیروز شدند. اصولگرایان کف رأی ثابت و قسم خوردهای دارند که همیشه در انتخابات شرکت میکنند اما پایگاه رأی اصلاحطلبان، طبقه متوسط است. برخلاف آنچه تصور میشود، طبقه اقتصادی متوسط به بالا تحت تأثیر مشکلات اقتصادی زودتر از دولتها ناامید میشود بنابراین اگر طبقه متوسط قانع نشود که در انتخابات شرکت کند، امکان موفقیت اصولگرایان بیشتر میشود.
در حال حاضر من از نتیجه انتخابات هیچ پیشبینی ندارم چون مردم ایران در انتخابات دقیقه نودی تصمیم میگیرند. دلیل دیگر این است که انتخابات مجلس، محلی است و ضرورتاً خواستههای ملی در این انتخابات نمود پیدا نمیکند. البته عامل دیگری که در نتیجه انتخابات تأثیرگذار است، میزان موفقیت دولت برای حل مشکلات اقتصادی است.
برداشت من این است که بخشی از جریان اصولگرا خیلی علاقه دارد که FATF به تصویب نرسد زیرا دولت اعتقاد دارد با FATF بخشی از مشکلات کشور حل میشود و طبیعی است که جریان اصولگرا دوست نداشته باشد که مشکلات اقتصادی مردم خیلی زود حل شود بنابراین اگر دولت بتواند مشکلات اقتصادی را بهبود ببخشد، احتمال افزایش شانس موفقیت اصلاحطلبان وجود دارد.
تحلیل شما از وضعیت داخلی جریان اصولگرایی چیست؟ امکان به وحدت رسیدن اصولگرایان در انتخابات پیش رو وجود دارد؟
جریان اصولگرا از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴، دیگر هرگز نتوانسته به وفاق کلی برسد. در سال ۸۴ احمدی نژاد در جریان اصولگرایی دینامیت کار گذاشت و قالیباف چاشنی دینامت را آتش زد و این دو جریان اصولگرایی را منفجر کردند و این جریان تا امروز نتوانسته است وحدت خود را بازیابد. در جریان اصولگرا تقریباً هیچ دو نفری وجود ندارد که همدیگر را قبول داشته باشند اما آنها در مقابل اصلاحطلبان متحد میشوند و از این جهت میتوانند خطری برای اصلاحطلبان باشند.
در حال حاضر سه جریان در میان اصولگرایان وجود دارد یعنی جبهه پیروان خط امام و رهبری، نواصولگرایی به رهبری قالیباف و جبهه پایداری که بخش تندروی اصولگرایان است. پیش از این جریان اصولگرا، لیدرهای مشخصی داشت که آنها اتوریته کافی برای به وحدت رساندن اصولگرایان داشتند اما در حال حاضر این شرایط برای اصولگرایان وجود ندارد. در جریان اصلاحات حرف نشنوی از بزرگان این جریان در حال گسترش است اما هنوز امکان تبعیت جریان اصلاحطلب از بزرگان خود، بیشتر از جریان اصولگرا است. حرف نشنوی از بزرگان در جریان اصولگرایی با شیب تندی دارد به صفر میرسد. این شیب در جریان اصلاحطلب ملایم است.
با این وجود امکان وحدت و ارائه لیست واحد در جریان اصولگرایی وجود دارد؟
برای اینکه بگوییم اصولگرایان به وحدت رسیده و لیست واحدی ارائه میکنند، خیلی زود است و عوامل مختلفی از جمله تصمیم شورای نگهبان در تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات بر ارائه لیست واحد تأثیر دارد. اگر شورای نگهبان نگاه تنگی در تأیید صلاحیتها داشته باشد و چهرههای اصلی اصلاحطلبان را ردصلاحیت کند، آنها در تهیه لیست واحد با افرادی که کمتر شناخته شده هستند، دچار مشکل میشوند.
اما اصولگرایان خوششانستر از اصلاحطلبان در عبور از فیلتر شورای نگهبان هستند اما آنجا ردصلاحیت نکردن، مشکل درست میکند چون همه افراد اصلی جریان اصولگرایی مدعی هستند. اختلاف هم میان سه گرایش این جریان زیاد است. در میان اصلاحطلبان هم اختلافاتی وجود دارد اما امکان رسیدن به وحدت در میان اصلاحطلبان بیشتر از اصولگرایان است. این احتمال وجود دارد که اگر اصولگرایان با کاندیداهای حداکثری وارد شوند، نتوانند به لیست واحد برسند.
جبهه پایداری جریان بازی به هم زن بوده و دنبال امتیاز گیری حداکثری است و تقریباً در تمام انتخابات دورههای اخیر مجلس، در ایجاد تفرقه موفق عمل کرده است. جریان قالیباف به عنوان جریان مدعی، خود را در برابر جریان سنتی اصولگرایان قرار داده است و به همین دلیل فکر میکنم رسیدن به لیست واحد خیلی سخت باشد. جمنا هم در این بین یک وزنه کوچکی است که البته در جریان اصولگرایی نقش دارد.
یعنی جمنا نمیتواند جریان اصولگرایی را به وحدت برساند؟
جمنا خیلی کوچک است و چهرههای حاضر در جمنا ظرفیت و توان اینکه بتوانند نقش اوتوریته را در جریان اصولگرایی داشته باشند، ندارند. در انتخابات گذشته نه رئیسی حاضر شد جمنا را بپذیرد و نه قالیباف که من حق را به آنها میدهم. رئیسی و قالیباف بزرگتر از جمنا هستند و چرا آنها باید در زمینی بازی کنند که افراد کوچک برای آنها ترتیب دادهاند؟ جمنا با این افراد کارآیی ندارد مگر اینکه افراد دیگری وارد جمنا شوند. البته من احترام زیادی برای افراد حاضر در جمنا قائل هستم و آنها را افراد سیاسی، اصولگرا و با ارزشی می دانم.
به نظر شما خود قالیباف هم وارد انتخابات مجلس میشود؟
بعید می دانم. قالیباف بیشتر دنبال انتخابات ۱۴۰۰ است.
بعد از چند شکست در انتخابات ریاستجمهوری، باز هم قالیباف به فکر انتخابات ریاستجمهوری است؟
اسکندر مقدونی میگوید بعد از یک شکست در ویرانهای نشسته بودم و دیدم مورچهای بارها دانهای را از دیوار بالا میبرد ولی دانه به زمین میافتاد و نهایتاً در بار صدم موفق شد دانه را به لانه خود برساند. قالیباف نمیخواهد سرنوشتی مثل کسانی داشته باشد که به مجلس میروند و در آنجا نمیتوانند که قدرت کافی را بدست آورند مثل محمدرضا عارف. عارف فکر میکرد که رئیس مجلس میشود یا حداد عادل انتظار داشت رئیس مجلس شود. سرنوشت عارف و حدادعادل مقابل چشم قالیباف قرار دارد. از سویی قالیباف هم خود را بالاتر از مجلس میداند.
ولی اگر قانون عضویت سه دورهای نمایندگان اگر به تأیید شورای نگهبان برسد، علی لاریجانی نمیتواند در مجلس بعدی حضور داشته باشد.
معلوم نیست این قانون تصویب شود ولی شخصاً آن را میپسندم. اگر این قانون تصویب شود، رئیس و دو نایب رئیس مجلس حذف میشوند. بعضی میگویند با تصویب این قانون افراد کارکشته از مجلس حذف میشوند ولی پس از ۱۲ سال، کارکشتگی بس است و اگر کسی خیلی هنر دارد، هنر خود را در سه دوره مجلس به کار میگیرد. من معتقدم اگر مقاومت چندانی در برابر این مصوبه از سوی هیأت رئیسه مجلس مشاهده نمیکنید برای این است که خود اعضای هیأت رئیسه بی علاقه نیستند که از مجلس خارج شوند.
در مجلس دهم تعداد اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان بیشتر است و آنها نمیتوانند ادعا کنند در مجلس اپوزیسیون هستند و اگر انتقادی به عملکرد مجلس وارد است، به اصولگرایان هم وارد است. بنابراین آیا آنها از امتیاز اپوزیسیون بودن میتوانند در انتخابات استفاده کنند؟
اصولگرایان مجلس متحد نیستند. اختلافات فراکسیون ولایی با مستقلین گاهی بیشتر از اختلاف این دو فراکسیون با فراکسیون امید است. مجلس سه قطبی مجلس خوبی نمیشود و خیلی سخت به نتیجه میرسد. وضعیت فعلی بسیار شکننده است.
شما اشاره کردید که جریان اصولگرا اپوزیسیون دولت است. آنها در انتخابات میتوانند از اپوزیسیون بودن خود استفاده کنند؟
حتماً میتوانند استفاده کنند. احزاب جریان حاکم مجبور هستند که مدام نواقص دولت را ماله بکشند اما جریان خارج از دولت دائم حمله میکند. اصلاحطلبان همین کار را در گذشته کردهاند و به دولتی که به آنها تعلق نداشته است، حمله کردهاند. وقتی جریانی حامی دولت باشد، مجبور است که از دولت دفاع کند در حالیکه معمولاً حمله سادهتر از دفاع است.
یعنی FATF هم فرصتی برای تهاجم اصولگرایان به دولت است؟
مخالفان FATF سه گروه هستند. یک گروه اطلاعات کافی در این زمینه ندارند. من این را از مصاحبههای این افراد میفهمم. آنها حرفهایی میزنند که اصلاً در FATF نیست و من نمیدانم این اطلاعات را از کجا آوردهاند؟ گروه دیگر کاملاً جناحی برخورد میکنند و دنبال این هستند که این موضوع حداقل در دولت روحانی انجام نشود چون آنها معتقدند اگر FATF تصویب شود، ممکن است دولت در حل مشکلات موفق شود. گروه سوم انقلابی نمایی کرده و متوهم اند و اوهام و تخیلات
قالیباف نمیخواهد سرنوشتی مثل عارف یا حدادعادل داشته باشد که به مجلس رفتند ولی نتوانستند که قدرت کافی را بدست آورده و رئیس مجلس شوند
مطرح میکنند. این گروه اطلاعات کافی از FATF دارند. وقتیFATF در زمان دولت خود این افراد مطرح بوده است، الان دلیلی ندارد که با آن مخالف باشند. معنای حرف من این نیست اگر کسی در گروه سوم باشد، در دو گروه دیگر قرار ندارد.
بخشی از جریان اصولگرا با FATF برخورد جناحی میکنند تا دست دولت را ببندند. در برجام هم من معتقدم اگر سنگ اندازی نمیشد و مذاکرات به جای دو سال در شش ماه انجام میشد، بسیاری از مشکلات ما حل میشد. روحانی با برجام تورم، مشکلات اقتصادی و تحریمها را چهار سال عقب انداخت و این موفقیت روحانی بود ولی اگر برجام زودتر بدست میآمد، میتوانستیم سرمایههای خارجی زیادی جذب کنیم ولی عدهای برخورد جناحی با برجام داشتند.
دولت هم با تصویب نشدن FATF میتواند توپ را در زمین مخالفان انداخته و آنها را مقصر حل نشدن مشکلات اقتصادی معرفی کند.
این جریان میگوید که دولت اعلام کرد با برجام موفقیتها و دستاوردهایی بدست میآید ولی اینگونه نشد بنابراین اگر دولت بگوید با عدم تصویب FATF چه اتفاقاتی میافتد، آنها در مقابل میگویند که در برجام هم اتفاقی رخ نداد بنابراین در حال حاضر برگ برنده را در اختیار دارند.
در هر حال من معتقدم اگر انتظارات ما از FATF برآورده نشد، میتوانیم از آن خارج شویم و اتفاقی نمیافتد و بدتر از الان نمیشود.
بنابراین تصویب یا عدم تصویب FATF میتواند در نتیجه انتخابات مجلس تأثیرگذار باشد؟
بله تأثیرگذار است.
در جریان استعفای ظریف هم بخشی از جریان اصولگرا ابراز خوشحالی کرد و بخشی هم اعلام کردند ظریف باید بماند و پاسخگوی عملکرد خود باشد. یعنی در این استعفا هم شاهد برخی برخوردهای جناحی اصولگرایان بودیم.
اصولگرایان در جریان استعفای ظریف به سه دسته تقسیم شدند. یک گروه از این استعفا خوشحال شدند و یک گروه هم گفتند ظریف باید پاسخگوی عملکردش باشد. اما گروه سوم اعلام کردند باید ظریف بماند چون مصلحت نظام در ماندن او است. روزنامه کیهان در زمره گروه سوم قرار دارد. تصور آنها این بود که با بهم ریختگی سیاست خارجی، فقط ظریف و اصلاحطلبان آسیب نمیبینند بلکه کلیت نظام ضرر میکند. تعداد کسانی که خوشحالی کردند، خیلی کم بود و این افراد برچسب تندروی دارند و اگر خوشحالی نمیکردند، چه میکردند؟ اینها قابل اعتنا نیستند اما کسانی که گفتند ظریف باید پاسخگو باشد پس از ۲۴ ساعت از استعفا به گروه سوم پیوستند چون متوجه بودند که استعفای ظریف برای کلیت نظام ضرر دارد.
جریان تندور متوجه نبود که تصمیمگیری درباره سیاست خارجی در وزارت خارجه تعریف نمیشود. ممکن است سیاستهای وزارت مسکن در دولت انجام شود اما سیاستهای وزارت خارجه، وزارت اطلاعات و وزارت دفاع و حتی وزارت کشور در دولت انجام نمیشود. ازآنجایی که وزارت خارجه در سیاستهای کلان نظام دیده میشود، کسی باید وزیر خارجه باشد که هم سیاستهای کلان نظام و هم ساز و کار قدرت در نظام را بداند و هم اطلاع داشته باشد که وزارت خارجه متولی پیشبرد کدام بخش از کار است. مخالفان ظریف فکر میکردند او با استعفایش به دنبال ضربه زدن به سیاستهای نظام است اما متوجه اشتباه خود شدند و سریعاً تلاش کردند ظریف را مال خود کنند چون در غیر این صورت ظریف ضرر نمیکرد.
هر چند ظریف قصد سنجش محبوبیت خود را نداشت اما در جریان این استعفا، عیار محبوبیت ظریف سنجیده شد و معلوم شد که ظریف هنوز ظریف است.
بخشی از جریان اصلاحات به تدریج در حال فاصله گرفتن از دولت است. آیا این فاصلهگیری به نفع این جریان است یا به ضرر آنها؟ ارزیابی شما از وضعیت اصلاحطلبان چیست؟
بخشی از جریان اصلاحطلبان با بخشی از جریان اصولگرا اشتراک در هدف دارند. جبهه پایداری میگوید آنچه من میگویم درست است و اگر دیگران با من متحد نشدند مشکل آنها هستند و من کار خودم را انجام میدهم. بخشی از اصلاحطلبان نگاه ایدئولوژیک به اصلاحطلبی داشته و میگویند اگر اهداف اصلاحات دنبال نشد، دیگر تکلیفی نداریم که راه را ادامه دهیم. اما کارگزاران و حتی بخشهایی از جبهه مشارکت، حکومتی فکر کرده و دنبال این هستند که قدرت را بدست آورند چون به هر حال قدرت موضوع علم سیاست است. آنها میگویند اگر به نقطه صد نرسیدیم به نقطه هفتاد، پنجاه یا حتی سی که میرسیم بنابراین مسیر را عملیاتیتر میبینند ولی بخش ایدئولوژیک نگاه صفر و صد دارد و اگر به صد نرسید، به صفر رضایت میدهد.
در انتخابات ۹۲ و ۹۶ جریان عملگرای اصلاحطلبان را دست بالا را داشت و همچنان اکثر آنها معتقدند که باید به حداقلها رضایت دهند تا از جامعه حذف نشوند. اصولگرایان علاقمند هستند که اصلاحطلبان از بخش انتخابی نظام با انتخابات حذف شوند بنابراین اگر اصولگرایان بتوانند اصلاحطلبان را به موضع ایدئولوژیک کشانده و انگیزه آنها را برای حضور در انتخابات از بین ببرند، موفق میشوند یعنی به اصلاحطلبان بگویند اگر شما اصلاحطلب هستید، اصلاح طلب بمانید و نگویید که مثلاً ناطق نوری هم برای ما مفید است.
من اگر اصلاحطلب بودم خود را از دولت جدا نمیکردم چون اگر اصلاحطلبان کنار هم باشند کمتر ضربه میخورند، احتمال موفقیت آنها بیشتر شده و برخورد با آنها هم سختتر میشود. اما اگر از هم فاصله بگیرند، احتمال ضربه خوردن آنها بیشتر میشود. اگر دولت روحانی همچنان این حس را برای اصلاحطلبان ایجاد کند که نمیخواهد آنها را تحویل بگیرد، ممکن است تعداد اصلاحطلبانی که از دولت فاصله میگیرند، بیشتر میشود. در این شرایط ممکن است اصلاحطلبان تضعیف شوند.
یعنی اگر شورای نگهبان هم به اصلاحطلبان سخت بگیرد، باز هم در صحنه انتخابات باقی میمانند؟
قطعاً بخش قابل توجه اصلاحطلبان در صحنه باقی میمانند و شاید بخشی از مشارکتیهای سابق صحنه را ترک کنند. یک قاعده کلی وجود دارد که هر چه مردم بیشتر از نظام فاصله بگیرند، نظام بیشتر تضعیف میشود. اگر به جای رئیس جمهور ۲۴ میلیونی، رئیسجمهور ۱۶ میلیونی داشته باشید این به معنای تضعیف شدن نظام است. اگر همه احزاب سیاسی در قراردادی نانوشته یا از لج همدیگر کاری کنند که میزان مشارکت مردم در انتخابات بیشتر شود، کلیت نظام تقویت میشود.
اما اگر هر جریان سیاسی به هر دلیل از انتخابات قهر کند، به نظام هم ضربه میزند چون نیروهای خود را پای کار نمیآورد. اگر پذیرفتیم که از صندوق رأی باید قدرت را بدست آوریم باید نتایج آن را هم بپذیریم. شورای نگهبان یک قالب و یک عملکردی دارد و باید با پذیرفتن این شرایط وارد بازی انتخابات شد. اصلاحطلبان باید شورای نگهبان را بپذیرند ولی میتوانند این شورا را دور بزنند مثل همان کاری که در انتخابات مجلس دهم انجام دادند و با نفرات درجه سوم خود وارد انتخابات شدند. در آن مقطع تاکتیک اصلاحطلبان درست ولی استراتژی آنها اشتباه بود. تاکتیک آنها این بود که اگر نیروهای درجه یک را زدند، با نیروهای درجه دو می آیند، اگر نیروهای درجه دو را زدند، با نیروهای درجه سوم می آیند. مشکل این بود که برای نیروهای درجه سه فکر نکرده بودند.
اصلاحطلبان معتقدند که نظارت استصوابی موجب افت کیفیت نمایندگان مجلس میشود. با نظر آنها موافقید؟
من معتقدم که نظارت استصوابی میتواند بالقوه به تضعیف مجلس منجر شود چون چه بخواهیم چه نخواهیم اسیر سلیقه میشود. قطعاً اگر به جای آقای الف، آقای ب در شورای نگهبان باشد، نتیجه عوض میشود چون برای تأیید یا رد صلاحیتها، معیارها کیفی است و متر مشخصی ندارد.
شورای نگهبان وقتی کسی را ردصلاحیت میکند، درباره دلایل ردصلاحیت میگوید که نمیتواند آبروی افراد را ببرد و بیش از این اطلاعات دهند. من نمیخواهم بگویم این حرف دروغ است ولی بعضی وقتها خود این افراد میگویند دلیل ردصلاحیت ما را اعلام کنید.
نظارت استصوابی چون قابل متر کردن نیست، نفسانیات افرادی که نظارت انجام میدهند میتواند در این فرایند دخیل شود.
شخص سیدمحمد خاتمی در انتخابات مجلس دهم نقش مهمی در ایجاد اجماع در بین اصلاحطلبان و ترغیب پایگاه رأی این جریان داشت داشت. این بار هم میتواند چنین نقشی را ایفا کند؟
به خود اصلاحطلبان بستگی دارد. اگر اصلاحطلبان نتوانند افراد خود را پای صندوق رأی بیاورند، خاتمی هم نمیتواند کاری کند.
عملکرد فراکسیون امید تا چه اندازه با انتظارات از این فراکسیون تطابق دارد؟
فراکسیون امید ناقص متولد شد. اصلاحطلبان گفتند که فراکسیون امید ۱۳۰ عضو دارد اما با پایان انتخابات مجلس دهم، عدهای از این ۱۳۰ نفر از این فراکسیون فاصله گرفته و گفتند که ما تعهدی امضا نکردهایم. شاید این اتفاقات ناگزیر بود ولی اصلاح طلبان بویژه نمایندگان تهران میتوانستند خود را جمع و جور کنند ولی وقتی این اتفاق در تهران نیفتاد، سایر اعضای فراکسیون امید در شهرستانها هم تضعیف شدند. غیر از یکی دو نماینده تهران، سایر نمایندگان فراکسیون امید حرفی برای گفتن ندارند. ۹۰ نفر در مجلس تعداد کمی نیست ولی آنها نتوانستند خود را جمع کرده و با اتحاد عمل کنند.
در مجموع معتقدید که کدام جریان شانس بیشتری برای موفقیت در انتخابات مجلس یازدهم خواهد داشت؟
هر دو جریان در وضعیت متعادلی خواهند بود و اصولگرایان دست بالا را نخواهند داشت.
مشکلات اقتصادی شانس اصولگرایان را بیشتر نمیکند؟
مردم همه مشکلات اقتصادی را گردن دولت نمیاندازد. در ضمن دولت در برخی گفتمانها مثل گفتمان حقوق شهروندی و آزادی همچنان از اصولگرایان جلوتر است. من نمی گویم اصولگرایان ضدآزادی هستند بلکه دل آنها برای آزادی کمتر از اصلاح طلبان نمیسوزد اما مثلاً وقتی صحبت از محدودیت فضای مجازی میشود، ما اصولگرایان به لحاظ سنتی باید از آن دفاع کرده و دفاع هم میکنیم اما قشر متوسط جامعه میگوید داشتن فضای مجازی از نداشتن آن بهتر است. بنابراین در چنین گفتمانهایی اصلاحطلبان از اصولگرایان جلوتر هستند.
آیا باز هم این امکان وجود دارد که در تهران اصلاحطلبان سی بر صفر بر اصولگرایان پیروز شوند؟
برای پاسخ به این پرسش خیلی زود است اما پیروزی سی بر صفر اصلاحطلبان هم اتفاق مبارکی نبود و اصلاحطلبان نباید خیلی خوشحال شوند که سی بر صفر پیروز شده اند. اگر در یک فرایند کاملاً حزبی مترقی سی کاندیدا پیروز شده باشند، خیلی خوب است ولی نه در این شرایط که نفرات دسته چندم اصلاح طلبان پیروز شده باشند و نفرات خیلی ارزشمند مثل احمد توکلی، مصباحی مقدم و خانم دستجردی حذف شده باشند. این افراد سرمایههای کشور هستند و حضور این افراد میتوانست اشکالات اصلاحطلبان را رفع کند.
مردم چقدر به مواضع و دیدگاههای اصلاحطلبان و اصولگرایان توجه دارند؟ جامعه هنوز به این دو جریان اعتماد دارد؟
اخیراً جایی خواندم که زیر ده درصد مردم، جریان اصولگرا و اصلاحطلب را میشناسند. این حرف از جهتی اشتباه نیست زیرا مردم وقتی میخواهند به این دو جریان رأی دهند، همه اهداف، برنامهها و استراتژی جریانها را مطالعه نمیکنند بلکه مصداقی بحث کرده و به شعارها رأی میدهند و اصلاحطلبان و اصولگرایان اگر شعارهایی مطرح کنند که توجه بیشتر مردم را جلب کرده و با نیازهای مردم تناسب بیشتری داشته باشد، رأی مردم را بدست میآورند.
هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان باید متوجه باشند که وقتی جریان ضدانقلاب علیه هر دو جریان اقدام کرده و به شعاری مثل «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» را دامن میزنند، باید هر دو جریان علیه ضدانقلاب متحد شوند. البته مردم هم به این دو جریان رأی میدهند و هنوز مدت زیادی از انتخابات ۹۶ نمیگذرد و هنوز اصولگرایی و اصلاحطلبی تمام نشده است. اگر اصلاحطلب و اصولگرایی تمام شود، کشور دچار آنارشیسم سیاسی شده و معلوم نیست که چه اتفاقی در کشور میافتد. به هرحال حضور جریانهای سیاسی در کشور چه دو جریان چه چند جریان از مؤلفههای امنیت ملی است.
به نظر شما تحولات درونی جریانهای سیاسی در موفقیت آنها در انتخابات مؤثرتر است با وقایع بیرون از جریانهای سیاسی مثلاً FATF یا مسائل اقتصادی کشور؟
همیشه مسائل غیر سیاسی بر رأی مردم تأثیر بیشتری دارد حتی مسائل سیاسی، نمودهای غیرسیاسی پیدا میکند مثلاً وقتی وارد مسائلی مثل فضای مجازی یا حقوق شهروندی میشوید، اینها گرچه مصادیق ذهنی و تئوری هستند اما در انتخابات برای این تئوریها، مصادیق آشکار معرفی میکنید. مردم خیلی دنبال ایدئولوژی نمیروند بلکه دنبال شعارهای برگرفته از ایدئولوژیها هستند.