به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۵ - ۱۸:۳۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۲ ساعت ۱۳:۲۳
کد مطلب : ۱۳۸۸۲۶
محمد مهاجری: احمدی نژاد برای رضای خدا موش نمی گرفت

در تخریب خاتمی مضایقه نکردیم

در تخریب خاتمی مضایقه نکردیم
 گروه سیاسی: «گول آمریکا را خورده و در دام دشمن افتاده . پیر و فرسوده است و به آرمان های انقلاب و امام پشت کرده. سفره مردم را هم که کوچک تر کرده. سرتان را درد نیاوریم سراپا بدی است و هیچ حسنی ندارد.» این تصویر مخدوشی است که رسانه های اصولگرایان رادیکال از حسن روحانی و بسیاری از اعضای دولتش ساخته اند. خط خبری اصولگرایان افراطی برای مقابله با دولت اعتدال چیست؟ محمد مهاجری در دهه 70 عضو شورای سردبیری روزنامه ای بود که تندترین حملات را نثار دولت اصلاحات می کرد. کنار دست حسین شریعتمداری می نشست و به گفته خود به همراه دیگر رسانه های اصولگرا از هیچ کاری برای تخریب دولت خاتمی مضایقه نمی کرد. چیز زیادی از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد نگذشته بود که منتقد تند یاران مشایی شد. در روزنامه همشهری عصر سردبیر شد و آنقدر به پر و پای دولت وقت پیچید تا پس از انتشار خبری درباره سیلی زدن یکی از وزرای احمدی نژاد به مسوولی دیگر، وادار به کناره گیری شود. روانه خبرآنلاین شد و به اتقاق حسین انتظامی تیغ انتقادات خود را علیه احمدی نژادها به کار انداخت. با به قدرت رسیدن حسن روحانی هم به حامی دولت تبدیل شد. مهاجری هنوز خود را اصولگرا می داند اما معتقد است برخی دوستان اصولگرایش که احمدی نژاد را از همان دوره شهرداری اش خوب می شناختند ولی در مقابل وی سکوت کردند اکنون حداقل باید به وجدان خود پاسخگو باشند.

 اتحاد سلام و کیهان
شما از فعالان سرشناس رسانه ای اصولگرایان هستید. 4 سال و اندی هم از روی کار آمدن روحانی می گذرد. رسانه های منتسب به اصولگرایان تندرو در این سالها چه موضعی را در قبال دولتهای یازدهم و دوازدهم اتخاذ کرده اند؟
برای پاسخ به این پرسش باید به اوایل دهه 70 برگردیم. عمده انتقاداتی که رسانه ها به دولتهای جمهوری اسلامی صورت دادند از دولت دوم هاشمی شروع شد. شعار مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است را اصولگراها درست کردند. اصولگرایان آن موقع از آنسوی بام می افتادند و الان از سویی دیگر. در دولت هاشمی تمرکز روی توسعه اقتصادی بود و چاره ای هم غیر از این وجود نداشت. سیاست های توسعه اقتصادی هاشمی چالش هایی را در جامعه ایجاد کرد و اعتراضات و انتقادات عدالت خواهانه ای را برانگیخت. این نقدها عمدتا بیشتر طرف اصولگراها بود ولی چپ های اسلامی آن موقع یا اصلاح طلبان فعلی ساکت ننشسته بودند. جناح راست و چپ آن موقع که هر دو دغدغه عدالت داشتند در حمله به هاشمی متحد شدند. روزنامه کیهان راست و سلام چپ علیه دولت مستقر شدند. این اتحاد حداقل در رابطه با سیاست های اقتصادی دولت دوم هاشمی امری مشهود و ملموس بود. هر چند هاشمی سعی کرده بود هر دو جناح راست و چپ را در دولتش شرکت دهد. مثلا هم مرتضی نبوی در کابینه ایشان بود هم افرادی که بعدا عضو موسس حزب کارگزاران شدند.

در تخریب خاتمی مضایقه نکردیم
در دولت خاتمی چه؟
در سال 76 خط کشی ها خیلی پررنگ تر شد. جناح راست طرف ناطق رفت و چپ ها نیز همگی پشت خاتمی جمع شدند. در دولت خاتمی جناح بندی ها بسیار واضح و کاملا دیوار کشی شد. من هم در آن مقطع در جناح مخالف خاتمی قرار داشتم. البته جناح راستی ها هم موافق ناطق نبودند و عده ای از آنها از ری شهری حمایت کردند که رای کمی هم آورد. وی رئیس جمعیت دفاع از ارزش ها بود.

تندروها سمت ری شهری رفتند؟
خیر. آن موقع نمی شد طیف بندی کرد. افرادی مانند محمد شریعتمداری وزیر فعلی صنعت و تجارت ، عباس سلیمی نمین و احمد پورنجاتی عضو این جمعیت بودند. آنها طیفی بودند که نمی خواست راست باشد اما میلی به چپ ها هم نداشت.

و بعد از دوم خرداد 76؟
جناح راست تمام تلاش و توان خود را برای تبلیغ علیه دولت به کار گرفت. راست و وجدانی بگویم ازهیچ اقدامی در تخریب دولت خاتمی مضایقه نکردیم. اگر کاری را هم نکردیم نتوانستیم.
البته دولت اصلاحات هم گاف زیاد داشت و خودشان به راحتی سوژه و گزک دست ما می دادند. این دولت از نظر کار رسانه ای هم به افراد به شدت تندروی اصلاح طلب میدان داد. نمی خواهم بگویم تعطیلی فله ای روزنامه ها در آن زمان کار درستی بود اما واقعا شورش را درآورده و شلختگی سیاسی را به حداکثر رسانده بودند.

توسعه سیاسی، سراب شد
رویکرد تند روزنامه هایی چون کیهان و رسالت باعث اخذ چنین سیاستی از سوی دولت خاتمی نشده بود؟
 خیر. خاتمی خیلی میدان دار کار رسانه ای اصلاح طلبان نبود. اصولا روش کار وی تندروانه نبود. اخیرا صادق زیباکلام جمله خوبی گفته بود: در دوره اصلاحات بسیاری از افراد تندرو به هاشمی توهین و ایشان را تخریب کردند و رییس دولت کاملا سکوت کرده بود. آن سکوت خاتمی موید و مروج آن روش افراطی و تندروانه ای بود که وجود داشت. اما با اینکه ما 4 سال تمام توش و توان خود را برای تخریب دولت اول خاتمی گذاشتیم و تا توانستیم علیه آن شانتاژ کردیم اما در دور دوم 2 میلیون بیشتر از دور اول آورد. این نشان می داد یا جناح اصولگرا سوراخ دعا را برای حمله به دولت گم کرده بود یا اینکه اصلاح طلبان سمبه خیلی پرزورتری داشتند. آخراستفاده ابزاری از واژه هایی چون آزادی و حقوق بشر همانطور که در غرب رای جمع می کند در ایران نیز جذاب است.  بعدها هم احمدی نژاد از شعارها استفاده کرد ولی شعار حقوق بشر را به احیای حقوق اقتصادی و اجتماعی تغییر داد و انتخابات را هم برد.

اما در دولت دوم اصلاحات به دلایل مختلف برخی رسانه های آنها تعطیل شد و خود خاتمی هم فهمید تندروی هایی که در 4 سال نخست صورت گرفت چندان به نفع دولتش تمام نشده است. در واقع این تندروها تیشه به ریشه دولت اصلاحات هم زده بودند. در دومین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا، میزان مشارکت مردم بسیار پایین آمد. در حالیکه شعار خاتمی توسعه سیاسی بود و نخستین بروز و ظهور این شعار باید در افزایش مشارکت سیاسی مردم باشد. یعنی از قضا سرکنگبین صفرا فزود. نمی خواهم بگویم شعار توسعه سیاسی شکست خورده بود ولی در عمل رفتارهایی صورت گرفته بود که مردم توسعه سیاسی را یک سراب و آرزوی دست نیافتنی بدانند و به سمت آن نروند. رسانه های اصولگرا هم تا توانستند سوار اسب پایین آمدن نرخ مشارکت مردم در انتخابات شوراها شدند. چرا که این موضوع ظرفیت بالایی برای نقدهای جدی تر به دولت خاتمی را تقدیم آنها کرده بود.

احمدی نژاد برای رضای خدا موش نمی گرفت
در دولت نهم و دهم چه؟
در دولت احمدی نژاد به مرور صف بندی هایی در بین اصولگرایان صورت گرفت. اگر در 8 سال اصلاحات همه اصولگرایان در مقابل خاتمی قرار داشتند در سالهای 84 تا 92 تمام اصولگرایان پشت او نبودند. اصولگرایان در مقطعی به خاطر شکست رقیب به صورت تاکتیکی پشت احمدی نژاد در آمدند. به عنوان فردی مطلع که آن موقع در جریان مسائل داخلی اصولگرایان بودم می گویم در همان ایام خود ما هم به شدت منتقد احمدی نژاد بودیم.سال 1384 احمدی نژاد لگد به زیر وحدت اصولگرایان زد. چرا که شاکله اصلی اصولگرایان گفته بودند نامزد ما لاریجانی است اما احمدی نژاد بازی درآورد. قالیباف هم وقتی دید می شود بازی درآورد بازی درآورد. دیدند دیگ در حال جوش است یک خرده نخود داخل آن ریختند و گفتند ما هم شریک.

مرحله دوم انتخابات دوقطبی شد و یک طرف هاشمی قرار داشت و طرف دیگر احمدی نژاد. حدود 90 درصد اصولگرایان اعلام کردند به احمدی نژاد رای می دهند. البته همان موقع بودند اصولگرایانی که در مرحله دوم هم به ایشان رای ندادند، بعضی شان رای سفید یا به هاشمی رای دادند. احمدی نژاد با همان سیاست های دوران شهرداری خود وارد دولت شد. او در شهرداری می گفت یعنی چه مردم ونک و تجریش و بالاشهر پل عابرپیاده و پله برقی داشته باشند و مردم پایین شهر نداشته باشند. رفت سمت پایین شهر و در مشیریه هم همین ها را ساخت. در ظاهرا کار خوبی بود و هیچ کس هم نمی تواند آنرا بد بداند. اما احمدی نژاد برای رضای خدا موش نمی گرفت. او پله برقی و پل عابرپیاده را برای راحتی مردم آنجا نزد، بلکه فکر انتخابات سال 84 ریاست جمهوری بود.

یادم هست. چندین ماه قبل از انتخابات سال 84 ایشان را به برنامه صندلی داغ تلویزیون دعوت کردیم. آن قسمت هم هم هرگز پخش نشد. موقع ضبط یکی از همکاران گفت: آقای احمدی نژاد شما می خواهید رییس جمهور شوید. برخی کارهایتان در جهت اغفال مردم است. احمدی نژاد بسیار عصبانی شد که ابدا این جور نیست و شما چرا این حرف را می زنید. ولی همین برآشفتگی نیت واقعی وی را به ما نشان داد. بعد از رییس جمهور شدن هم تا وقتی که احمدی نژاد تعریضی به جناح اصولگرا و اصول اصولگرایی نداشت با وی مخالفتی نداشتیم. مثلا کلی شعارهای ضدآمریکایی می داد و اگر در کنار آن هم نامه ای به فلان رییس جمهور می نوشت کارش معنای خاصی پیدا نمی کرد و عدول تلقی نمی شد. در فضای رسانه ای بین سالهای 84 تا 86 انتقاد چندانی از سوی اصولگرایان از احمدی نژاد صورت نمی گرفت تا وقتی که روش های مشایی تا حدی رو شد.

شهر آفتاب مشایی 
مگر مشایی چطور بود؟
طیف مشایی می ترسید رازهایشان برملا شود. بحث سوء استفاده از مهدویت بود که البته پیاپی آنرا تکذیب می کردند ولی واقعا وجود داشت و مشایی در همین مایه ها بود. شخصا از افراد موثقی مواردی از مدل اعتقادی مشایی شنیدم که البته چون از من خواسته اند نقل نمی کنم. فقط یکی را بگویم که برای انتشار آن قولی ندادم. یکی از دوستانم تعریف می کرد که در زمان شهرداری احمدی نژاد در جریان ساخت پروژه شهر آفتاب، سخنرانی برگزار شده و مسوول پروژه مدعی بود که 'شهری مدور می سازد که شمال و جنوب نداشته باشد و همه خیابان های شهر را به اینجا برساند. انشاالله امام زمان که تشریف آوردند ابتدا به شهر آفتاب می آیند و بعد به تهران می روند'. یکی از حاضران اعتراض کرد که این حرفهای بی سر و ته چیست که برزبان می آورید؟ و جلسه به هم خورد.

خط مشی سیاسی مشایی به مرور در محافل اصولگرا بر سر زبان ها افتاد اما احمدی نژاد که هنوز شهردار بود به هیچ عنوان حاضر نشد وی را از ریاست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بردارد.
بعد که رییس جمهور شد هم او را رییس سازمان میراث فرهنگی کرد. به مرور برخی وزرا نسبت به رفتار مشایی با خود معترض شدند. یکی از همین وزرا برایم تعریف می کرد هر چه می خواستم با احمدی نژاد ملاقات کنم می گفتند برو پیش مشایی با ایشان صحبت کن. من گفتم ایشان که رییس جمهور نیست و من باید برخی مسائل کاری را با خود رییس جمهور در میان بگذارم. اما تلاشم بی فایده بود و خود احمدی نژاد هم به مشایی ارجاع می داد.

به نظر شما طیف احمدی نژاد واقعا به مسائل ماورایی مورد ادعای خود اعتقاد داشت یا آنرا دستاویزی برای رسیدن و ماندن در قدرت کرده بود؟
مشایی واقعا اعتقاد داشت ولی بقیه شان را نمی دانم. در ادامه کار به جایی رسید که موضوع معاون اولی مشایی پیش آمد و کار به نامه مقام معظم رهبری و استعفای برخی از وزرا کشید. بعد از مدتی اصولگرایان فهمیدند چه کلاهی سرشان رفته و از کجا دارند می خورند. در حالیکه همان سال 83 معلوم بود که وی چکاره است.

از ابتدا می دانستند احمدی نژاد چطور آدمی است 
یعنی اصولگرایان همان موقع می دانستند چه خبر است؟
مهاجری: بله. اما برخی از ما کلاهمان آنقدر پایین بود که چشممان نمی دید بعضی هم می گفتیم انشاءا.. گربه است و اتفاقی نمی افتاد. این طور شد که احمدی نژاد کلاه اصولگرایان را برداشت. در حالیکه اصولگرا نبود و خودش هم بعدها این را گفت. حتی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 رسما در محافل متعددی گفته بود اگر حمایت برخی بزرگان از من نبود رایم خیلی بیشتر بود.
البته وقتی می گویم احمدی نژاد اصولگرا نبود به این معنا نیست که در تشکل های اصولگرا حضور نداشت. چرا که عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین بود و در جمعیت ایثارگران هم رفت و آمد داشت. اما به شکلی که آقای مهدوی کنی و حتی باهنر اصولگرا بودند اصولگرا نبود و اهدافش با دیگر اصولگرایان تفاوت داشت.

جریان اصولگرایی از اواخر سال 87 شروع به فضاسازی علیه دولت کرد ولی به خاطر دوقطبی شدن انتخابات 88 این اختلافات کنار گذاشته شد. بعد از اینکه مقداری شور و شر فتنه 88 خوابید مجددا انتقادات علیه احمدی نژاد گسترش پیدا کرد. این قضیه در سال 90 تشدید شد وقتی برخی حرفهای احمدی نژاد در محافل نشان داد ایشان در حال زاویه پیدا کردن کامل با برخی اهداف نظام است.
اما این انتقادات جریان اصولگرایی همچنان حامیانه بود. چون معتقد بودند اگر این انتقادات صریح تر بیان شود جریان فتنه از آن سوءاستفاده می کند. بزرگترین خطای اصولگرایان هم این است که همیشه از بغض معاویه دست به عمل می زند نه از حب علی. این بار هم آنها برای مقابله با جریان مقابل از احمدی نژاد پشتیبانی کردند. قاطبه اصولگرایان متهمان اصلی حمایت از احمدی نژاد هستند و حداقل در پیش وجدانشان هم شده به این پاسخ دهند که چرا از وی حمایت کردند. چون از همان سال 83 هم مشخص بود احمدی نژاد در چه فضایی سیر می کند و بسیاری از آدمهای باتجربه و باهوش اصولگرا همان موقع فهمیده بودند که وی چطور آدمی است.

صد درصد صدا و سیما دست اصولگرایان است
و در مورد دولت روحانی؟
مهاجری: سال 92 باز فضا به سمت دوقطبی رفت و اصولگرایان و اصلاح طلبان مقابل هم قرار گرفتند. اصولگرایان که نمی توانستند روحانی را اصلاح طلب بدانند ناچار به حمایت های خاتمی و هاشمی از وی گیر دادند و از این موضع با وی در افتادند. اصولگرایان البته با خود روحانی مساله ای نداشتند زیرا وی در مقاطع مختلف اصولگرایی خود را ثابت کرده بود. بعد از 24 خرداد 92 جریان باخته انتخابات و بخش عمده ای از رسانه های زنجیره ای اصولگرایان مقابل دولت قد علم کردند. واقعیت این است که جریان اصولگرایی روزنامه، خبرگزاری، پایگاه خبری بسیاری داشته و دارد و در فضای مجازی نیز کاملا فعال بود و است. بسیاری از تریبون های رسمی کشور هم در اختیار اصولگرایان است. بیشتر از 95 درصد بلندگوهای نمازجمعه تریبون تبلیغاتی جریان اصولگراست. صدا و سیما هم صددرصدش در اختیار اصولگراهاست. بعید هم می دانم فرد عاقلی در جریان اصولگرا باشد که منکر این واقعیت باشد.

برجام نباید به ثمر می رسید 
 و از داستان برجام شروع شد؟
مهاجری: تقریبا. گر برجام آنطوری که مد نظر روحانی بود به ثمر می رسید جریان اصولگرایی باید حداقل 20 سال تعطیل می شد و به حاشیه می رفت.
این جریان که نمی توانست در مقابل این موفقیت احتمالی ساکت نشیند شروع به تبلیغات گسترده کرد البته جریان اصولگرای معتدل با اصولگرایان تندرو همراه نشد.
به طور مثال چند روز پیش هم ناطق نوری گفت که بعضی جریانات داخلی در قضیه برجام هم موضع ترامپ هستند و هر چیزی که ترامپ می خواهد را آنها بر سرزبان می آورند.
آخر می شود شما به یک نفر( ترامپ) فحش بدهید ولی با او همراهی کنید؟! البته این هم یکی از ندانم کاری های دیگر جریان اصولگراست.
در انتخابات ریاست جمهوری امسال شاهد بودیم که جریان اصولگرای افراطی با بهره بردن از مشکلات حل نشده اقتصادی جامعه توانست تا حدی اصولگرایان معتدل را نیز همراه خود کند.
این جریان دنبال قدرت گرفتن خود در سال 1400 است. اگر دولت موفق به حل مسائل اقتصادی نشود جریان رقیب می تواند به خوبی از این نقطه ضعف سود جوید.
بگذاریم اسم ببرم. شاهدیم که جریان وابسته به محسن رضایی در یکی دوسال اخیر به سمت اصولگرایان تندرو سوق پیدا کرده است. شما به توئیتر رضایی و سایت وی نگاه کنید شاهد تند شدن مواضع وی هستید. این روند بعد از انتخابات ریاست جمهوری امسال شدت گرفته است.
به نظرم جریان اصولگرا احتمالا از الان ختم 'امن یجیب' گرفته است تا دولت روحانی در هیچ پروژه اقتصادی موفق نشود. 
ضعف اقتصادی دولت هم در همه جای دنیا عامل پیروزی یا شکست در انتخابات است. دلیل موفقیت ترامپ هم در انتخابات آمریکا همین اقتصاد بود. او به آمریکاییان گفت چرا پول شما را باید مهاجرین بخورند و سخنانی از این قبیل.

صدا و سیما قابل جمع کردن نیست
اشاره نمودید که 100 درصد صدا و سیما در دست اصولگرایان است. عملکرد این رسانه در قبال دولت روحانی چطور بوده است؟
نه صددرصد که صد و بیست درصد صدا و سیما دست جناح اصولگراست. ولی باید بگویم رییس این سازمان خیلی در این روند نقش ندارند. صدا و سیما یک سازمان عریض و طویل است که قابل جمع کردن نیست.  یک رسانه کوچک به راحتی قابل جمع کردن است و حتی رسانه های بزرگ دنیا که با یک پنجاهم نیروی انسانی صدا و سیما فعالیت می کنند هم خط و ربطشان مشخص است.اما صدا و سیما این طور نیست. البته این رسانه کوشیده همراه با جریان تندروی اصولگرا، فضا را برای تبلیغ علیه دولت روحانی مهیا کند.

دولتهای ائتلافی شکننده اند
رسانه های اصلاح طلب چه؟ موضع آنان در قبال دولت روحانی چگونه است؟
همه اصلاح طلبان امسال از نامزدی وی حمایت کردند. جریان اصلاح طلب طیفی گسترده تر و متنوع تر از اصولگرایان است. طیف اصولگرایان از معتدل شروع و به افراطی ها ختم می شود. اما جریان اصلاح طلب از یک جریان لائیک و سکولار شروع و به جریان های مذهبی مثل مجمع روحانیون و حتی متدینینی منتهی می شود که رابطه ای هم با تشکیلات اصلاح طلبان ندارند. مانند برخی رزمندگان دفاع مقدس که تعدادشان هم کم نیست.

بخشی از این طیف گسترده فقط برای این پشت سر روحانی قرار گرفتند که اصولگرایان رای نیاورند. وگرنه نه به خط مشی اعتدال روحانی اعتقاد داشتند نه فکر می کردند با برنده شدن روحانی همه مطالباتشان برآورده می شود. بهطور مشخص بخش هایی از حزب مشارکت که به خاطر نوع اعتقادشان هرگز نمی توانند با روحانی همراه باشند چرا که ذاتا تند هستند. البته چپ های تند فرق زیادی با راست های تند ندارند. شهید مطهری کاپیتالیسم و کمونیسم را دو لبه یک قیچی می داند. این را درباره چپ ها و راست های افراطی هم می توان گفت. افراطیون چپ و راست برای از بین بردن نظام و ضرر زدن به منافع ملی با یکدیگر هم افزایی دارد و تولید سینرژی می کند.

چپ های تند احساس کردند روحانی آن اصلاح طلبی که فکر می کردند نیست. البته از نظر آنها حتی خاتمی هم اصلاح طلبی که می خواستند نبود. شاید برخی گرایش های مصطفی معین در سال 1384 یا عبدا...نوری در سالهای دهه 70 و 80 را بتوان مطابق نظرات چپ ها یا اصلاح طلبان تند فعلی دانست. آنها سهم خود را از روحانی می خواهند. مثلا حزب کارگزاران سهم خود را از دولت روحانی می خواهد. حتی حزب اعتدال و توسعه هم کسانی هستند که خواهان سهم خود از دولت هستند. بسته به اینکه روحانی چقدر مطالبات آنها را برآورده کند به مخالف یا موافق دولت بدل می شوند.
الان شاهدیم که بعضی از روزنامه های تند چپ به شدت مخالف روحانی شده اند. این قضیه در مورد افرادی غیر از روحانی هم صدق می کند.

مثلا الان نجفی شهردار تهران شده است. من نه مخالف ایشان هستم نه موافق. شناختی هم از انتصابات ایشان ندارم. اما وقتی نجفی برخی از مدیران شهری سابق را ابقا می کند بخشی از جناح چپ فریاد می زند که این چه انتصابی است و قرار بود ما بیاییم همه کاره شهرداری شویم . همین هم دارد بین آنها چالش ایجاد می کند و جناح چپ در میان مدت برای حمایت از روحانی دچار تفرقه خواهد شد. چون تصور می کنند از الان باید با روحانی مخالفت کنند تا در دور بعد اصلاح طلبی به قول خودشان خالص تر و ناب تر را رییس جمهور کنند. به همین خاطر از هم اکنون تلاش دارند در انتخابات 1400 فضا را سمت دوقطبی کامل اصلاح طلب و اصولگرا سوق دهند. این را باید بگویم که بزرگترین موفقیت روحانی از بین بردن این دوقطبی بود.

همین الان هم بسیاری از افراد معتدل جناح اصولگرا علیرغم همه انتقاداتی که به روحانی دارند ایشان را به مراتب بهتر از اصلاح طلبان حتی معتدل می دانند.  شاید در جناح اصولگرا هیچ شخصی را پیدا نکنید که محمد رضا عارف را بر روحانی ترجیح دهد. با اینکه ممکن است بگوییم عارف فردی معتدل و اهل عقب نشینی است و روحانی اهل عقب نشینی نیست. در فضای فعلی از یک طرف اصولگرایان تند و از سویی اصلاح طلبانی که نتوانستند سهم خود را از دولت بگیرند علیه دولت موضع می گیرند. در تمام دنیا دولت های ائتلافی شکننده تر از دولت های تک حزبی هستند و هر چه روحانی به سمت سهم دهی به جناح های سیاسی پیش رود خود را بیشتر در معرض سوءاستفاده سیاسی رقبای خود قرار داده است.
البته پاشنه آشیل همه دولت های بعد از انقلاب ضعف اقتصادی کشور بوده که درباره این دولت هم صادق است. 

روحانی بسیار باهوش و امنیتی است
با این تفاسیر آینده سیاسی حسن روحانی را چگونه پیش بینی می کنید؟
روحانی در مخمصه سختی به سر می برد. در مورد برجام هم در داخل و هم از سوی ترامپ تحت فشار است. اما وی آدم بسیار باهوش، بسیار سیاستمدار و بسیار امنیتی است. برخلاف خاتمی و احمدی نژاد مولفه های قدرت را خوب می شناسد. حتی اغراق نیست اگر بگویم روحانی در برخی موضوعات از هاشمی هم باهوش تر است. خوب می داند بالانس قدرت در کجا باید صورت گیرد. هنگامی که باید به نفع محصورین شعار دهد و زمانی هم می داند که در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، حتی اسم هاشمی را هم نباید بیاورد. این کارها فقط از یک سیاستمدار کارکشته برمی آید.

دنبال ساکت کردن روحانیت مبارز است
حرفهای غلامرضا مصباحی مقدم درباره بازگشت روحانی به جلسات جامعه روحانیت مبارز را چگونه ارزیابی می کنید؟ 
این جامعه روحانیت مبارز است که از روحانی درخواست کرده در جلساتش شرکت کند. اگر روحانی درخواست جامعه روحانیت مبارز را برای دیدار می پذیرد به خاطر ایجاد بالانس و توازن در قدرت است.
ممکن است وی احساس کرده باشد در بخشی از اصلاح طلبان نسبت به دولت ایشان عدم حمایت هایی در حال انجام است و به این وسیله می خواهد به سمت بخش دیگری از جامعه برود تا توازن ایجاد شود. البته روحانی خوب می داند که وزن و اعتبار سیاسی جامعه روحانیت مبارز بسیار کم است و این تشکل در عمل عددی نیست. همین الان اگر در تهران انتخابات برگزار کنید و بگویید این سی نفر نامزدهای جامعه روحانیت مبارز هستند قطع به یقین می گویم حتی 5 درصد این لیست رای نمی آورد. روحانی دنبال این است که جریان اصولگرای منتقد خود را دست کم به جریانی ساکت تبدیل کند. بعضی از اعضای جامعه روحانیت که افراد تندی هستند را تبدیل به افرادی ساکت کند. این در سپهر سیاسی جامعه معنادار است و حکایت از مهره چینی خاصی دارد. حتی فکر می کنم روحانی در ادامه این روند با دیگر اصولگراها هم دیدارهای علنی یا غیرعلنی داشته باشد.

بازی سیال بین دو جناح
مصباح یزدی؟
هیچ بعید ندانید که روحانی دایره مذاکراتش را به مخالفان خود هم تسری دهد. روزی خاتمی می گفت باید مخالف را به منتقد تبدیل کنیم ولی در آن فضای تند تحقق نیافت ، حال روحانی به دنبال عملی کردن این ایده است. بسیاری از تندروها تلاش فراوانی کردند که مراجع را به سمت مخالفت با دولت بکشانند. ولی حتی اگر تک و توک مخالفتی از سوی مراجع با دولت صورت گرفته روحانی بلافاصله موضوع را جمع کرده است. روحانی با رایزنی اجازه نداده است انتقادات تند برخی مراجع ادامه پیدا کند. دو سه بار دو مرجع قم به شدت دولت را مورد حمله قرار دادند و روحانی بلافاصله نهاوندیان را به قم فرستاد. بعد از مدتی آنها هم به جرگه موافقین دولت پیوستند. در حالیکه برای احمدی نژاد رابطه با مراجع اصلا مهم نبود. به نظرم روحانی روش مذاکره و شیوه برقراری توازن در کشور را بلد است.  در حال حاضر نگرانی اصلاح طلبان این است که اگر روحانی برود رییس جمهور بعدی اصلاح طلب است یا اصولگرا؟ روحانی دارد بازی بسیار سیالی را در میانه میدان انجام می دهد. گاهی کشتی خود را به سمت اصولگرایی کج می کند و گاهی به سوی اصلاح طلبی. وی دنبال این است که در این فضا بتواند ناکامی های اقتصادی ناشی از برجام را به نحوی بپوشاند.

وزن جامعه روحانیت مبارز در حاکمیت چقدر است؟
در بخش هایی از حکومت بالاست. مثالی بزنم. شما یک وقت یک خبرنگار عادی هستید و یک وقت خبرنگاری که با نوشتن یک یادداشت در جامعه موج ایجاد می کند. در حالت دوم قطعا در چانه زنی و کسب امتیاز موفق خواهید بود. در این صورت اگر بخواهند یک تعاونی مسکن برای روزنامه نگاران راه بیندازند می گویند شما با وزیر مسکن در این باره رایزنی کن. شرکت روحانی در جلسه جامعه روحانیت مبارز برای لابی کردن با بخش های پرقدرت نظام است. اعضای این جامعه هم در شورای نگهبان نفوذ دارند هم در مجمع تشخیص مصلحت نظام و غیره. جامعه روحانیت مبارز ترکیبی است از طیف های مختلف اصولگرا.

لابی من قهاری است
برخی معتقدند با توجه به قدرتی که جامعه روحانیت در نهادهای انتصابی دارد روحانی قصد دارد با نزدیک شدن به این نهادها برخی از وعده های خارج از حوزه اجرایی را محقق کند. 
یک دیدار صرف با جامعه روحانیت مبارز نباید الان اینقدر معنادار تلقی شود.

برخی با استناد به یک سلسله از تحولات این موضوع را مطرح کرده اند که روحانی می خواهد میانه خود با جناح اصولگرا را ترمیم کند. 
نمی دانم این طور است یا نه. ولی می توانم این را بگویم که روحانی ظرفیت ایجاد این بالانس میان جریان های سیاسی و ذینفوذ را دارد. روحانی لابی من بسیار موفق و قهاری است و برای اجرایی شدن برخی از وعده های خود توان رایزنی با نهادها و مقام های انتصابی نظام را دارد.

ضربه ای کنترل شده به رییسی
شما اصولگرایی هستید که در ارتباطات خود با محافل اصولگرایی احتمالا از مسائلی مطلعید. رابطه روحانی با رهبر معظم انقلاب را چطور ارزیابی می کنید؟
بسیار خوب. روحانی یک آخوند به تمام معناست. فردی است که تمام ملاحظات لباس روحانیت را می داند. خاتمی این طور نبود. روحانی در مناظره آخر ریاست جمهوری به رییسی حمله کرد و نسبت به کارنامه وی در دادگاه ویژه روحانیت انتقادات تندی مطرح کرد. اما آیا روحانی نمی دانست که دادگاه ویژه روحانیت باید وجود داشته باشد؟ اتفاقا خوب می دانست. روحانی فقط می خواست یک ضربه به رییسی بزند تا از او سید مظلوم درست نکنند. دقیق هم می دانست میزان حمله اش باید تا کجا باشد. وی در فضای تبلیغاتی و همین طور اجرایی آدم بسیار باهوشی است.

حتی در دولت خود افرادی را استفاده کرده که جز آدمهای باتجربه حاکمیت هستند. هر کس دیگری هم جای روحانی بود اگر از اشخاصی غیر از این ها بهره می برد موفق نمی شد. روحانی تجربه چند رییس دولت قبلی را دارد و از سرنوشت میرحسین موسوی، هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد آگاه است. روحانی با هوش و ذکاوتی که دارد هرگز در دامی که روسای جمهور قبلی افتادند نخواهد افتاد. البته نمی گویم روحانی تمام نظراتش مانند نظرات رهبری است. اصلا این طور نیست. چرا که هیچ دو فرد غیرمعصومی را خدا نیافریده که یک جور فکر کنند. شخصا در این سی و چند سالی که از انقلاب می گذرد منسجم ترین، منطقی ترین ارتباط یک رییس جمهور با رهبری را در مناسبات روحانی و مقام معظم رهبری می بینم. شایعات خلاف این که در بیرون به گوش می رسد ممکن است کار جناح راست افراطی باشد که خود من هم گهگاهی آنها را می شنوم و بعضی هم شاید کار چپ افراطی باشد. رهبری در طول سالهای طولانی نشان داده اند که روی چه مسائلی حساسیت بالایی دارند و این موارد را هم بی تعارف مطرح می کنند.روحانی هم دقیقا این نقاط را می داند. بنابراین این مسائل را با مذاکره با رهبری حل می کند.

ایران پر از بهشتی نبود! 
اشاره به کابینه با تجربه روحانی کردید. این با شعار جوانگرایی ایشان در تضاد نیست؟
احمدی نژاد مگر شعار جوانگرایی و دولت عدالت محور نداد. اما کارنامه عملی اش چطور بود؟ اعضای کابینه وی افراد درجه پنجم و ششم حکومت بودند. نمی گویم چرخش نخبگان نباید وجود داشته باشد اما باید نخبگانی تربیت شده باشند که بتوانند جای نخبگان مسن را بگیرند. یادم هست وقتی آیت ا.. بهشتی شهید شد در خیابان ها شعار می دادیم « آمریکا در چه فکریه ایران پر از بهشتیه» اما واقعا این طور نبود و بهشتی یکی بود و تمام شد. همین طور مطهری و بسیاری از شخصیت های کشور. برای بسیاری اشخاص جایگزین وجود ندارد . تاریخ انقلاب ما هم آنقدر طولانی نیست که نخبه پروری کرده باشیم و البته در این زمینه ضعف داریم.
مرجع : ایرنا