سرشناسترین چهره فوتبال ایران در دنیا، سه ماه است از فوتبال فاصله گرفته و همین اتفاق مهم بهانهای بود تا بعد از هماهنگی، به دفتر ایشان برویم؛ علی دایی با وجود اینکه در جلسهای خصوصی با دوستان خود بود، به گرمی از حضور ما استقبال کرد و مثل همیشه نکات تازه و جذابی عنوان نمود.اسطوره فوتبال ایران از دلایل دوری از فوتبال، از زندگی تازهای که در کنار خانواده شروع کرده و تمایل کار به خارج از ایران صحبت میکند؛ شهریار در این مصاحبه به نکات جالبی از گذشته فوتبال خود نیز اشاره کرده است؛ روابطی که با برانکو و کیروش و همچنین ستارههای همدورهای خود مثل علی کریمی، احمدرضا عابدزاده و ... داشته و چه اتفاقاتی در زمان پایان کارش با تیم ملی، پرسپولیس و سایپا ایجاد شده است؛ صحبتهای جذاب علی دایی را در ادامه می خوانید:
عادت نداریم شما را در لیگ نبینیم؛ آخرین مرتبه شما زمانی که سرمربی تیم ملی بودید، در لیگ حضور نداشتید که به سال ۲۰۱۰ بازمیگردد؛ زندگی بدون فوتبال چطور است؟ آیا راحتتر هستید؟
اگر راستش را بخواهید، بله؛ خیلی راحت هستم و اکنون در زندگی شخصیام به آرامش دست پیدا کردم. بعد از ۱۶-۱۵ سال یک مسافرت با خانواده رفتم که آرامش داشتم و فکرم درگیر کاری نبود؛ اکنون نیز کارهای خود را به خوبی انجام میدهم و شاید باور نکنید، اما یک زندگی دیگر را شروع کردم.
موضوع سرمربیگری شما در یک کشور دیگر مانند آفریقای جنوبی چقدر درست بود؟
خیر؛ من اصلا چنین صحبتی نداشتم؛ با دو، سه تیم صحبت کردم که این روند دو، سه ماه دیگر به طول خواهد انجامید و اگر نهایی شود، به این تیمها خواهم رفت و اگر نشود نیز کارهای خود را انجام میدهم.
آیا علاقه دارید فضای مربیگری در خارج از کشور را تجربه کنید؟
مطمئنا؛ خیلی دوست دارم که بیرون از ایران مربیگری کنم و مطمئن هستم که آرامش بیشتری خواهم داشت؛ ما در چند سالی که در ایران کار کردیم، متاسفانه ۳۰ درصد کار فنی انجام دادیم و ۷۰ درصد انرژی ما صرف کارهای دیگر شد؛ نتوانستم کار فنی که دلم میخواهد را انجام دهم؛ به دلیل مشکلاتی که تیمهای من داشتند، هیچ زمان نتوانستم آن چیزی که میخواستم اجرا شود؛ به استثنای سایپا که قهرمان شد و همه مجموعه از مدیرعامل تا تمام نفرات پشت ما بودند، در دیگر تیمها اینگونه نبود؛ دو سال قبل درویش همیشه پشت ما بود و با اینکه کمبود هم داشتیم، اما کار خوبی انجام دادیم. در دیگر باشگاهها آرامش ذهنی نداشتیم تا تمرکز خود را روی کار فنی بگذاریم و فوتبال انجام دهیم.
پایان لیگ هجدهم همراه با این موضوع بود که شما احتمالا هدایت تیم ملی، پرسپولیس یا تراکتورسازی را برعهده خواهید گرفت، اما این اتفاق رخ نداد؛ فولاد خوزستان نیز با شما صحبت کرده بود...
هر سه تیم با من صحبتی کردند؛ فولاد خوزستان، نفت آبادان و یکی، دو باشگاه دیگر در این فهرست بودند که من آنها را قبول نکردم؛ اکنون دیگر حال و حوصله این را ندارم که بخواهم به غیر از فوتبال، دنبال کار دیگری باشم؛ پرسپولیس، تیم ملی یا تراکتور تیمهایی بودند که نهایی نشدن آنها، دلایل دیگری دارد که از این بحث خارج است؛ متاسفانه آدمهای دیگر مشکل دارند، این مشکلات باعث شد این اتفاقات رخ ندهد و خدا را شکر میکنم. صلاح من در این بود که هیچ کدام انجام نشود و مطمئن باشید من راضی هستم به چیزی که خدا مقرر میکند و هیچ موقع نارضایتی ندارم؛ زندگی من از فوتبال نمیچرخد که بخواهم آویزان فوتبال باشم و مجیزگویی آدمها را بکنم که یک جایی بروم و کار نکنم؛ زندگی من اکنون یک آرامشی دارد.
به نظر وزن شما کم شده و معلوم است که ذهنتان آرامتر است.
بله؛ به همه چیز راحتتر میرسم؛ وقت خود را روی کارهایم گذاشتم؛ متاسفانه وضع اقتصادی کشور خیلی برهم ریخته است و بعد از بیست و چند سال کار در بخش ورزشی، در حال خروج از این بحث هستیم؛ مشکلاتی به وجود آمده و نمیتوانیم جنس خود را تامین کنیم؛ چند ماهی است که شرکت زدم و به رشتهای که تحصیل کردم، بازگشتم. در کار فولاد هستم و دوستان خوبی پیدا کردم؛ خیلیها به من کمک کردند تا در طول ۸-۷ ماه کار ما شکل بگیرد؛ همیشه خدا را شاکر هستم و میگویم اگر دری بسته شود، دری باز میشود.
در خردادماه سال گذشته وقتی تیم ملی به جام جهانی میرفت، کیروش دست شما را بالا گرفت و همه این ذهنیت را داشتند که کیروش شما را بهعنوان جانشین معرفی کرده است؛ بعد از جام ملتهای آسیا با مکدرموت صحبت کردیم و او گفت دایی بهترین آدم برای جانشینی کیروش است و سردار نیز به این موضوع اشاره کرده است؛ بیشتر راجع به تیم ملی صحبت کنیم...
در مملکت ما تواناییها حرف اول را نمیزند؛ خیلی مسائل است که مردم از آن ناآگاه هستند و از آن خبر ندارند؛ همین مسائل باعث میشود که اتفاقاتی رخ بدهد؛ خیلی از دوستان از من میپرسند چرا به ما نمیگویی؟ من نیز به آنها گفتم هنوز چنین اتفاقی رخ نداده و حتما خیریتی در کار بوده است؛ شایستگی، دانش و لیاقت به کنار است و یک سری مسائل دیگر بازی میکند تا آدم یک کاری انجام دهد؛ حتما یک خیری در کار بود و به همین دلیل تصمیم گرفتم که چند وقت بیرون از ایران مربیگری کنم و اگر این اتفاق رخ ندهد، باز هم خدا را شکر میکنم؛ آرامش در زندگی من حرف اول را میزند و دوست دارم زندگی آرامی داشته باشم و کسی به من کاری نداشته باشد.
اخیرا هم به تورنمنت گلف گواردیولا دعوت شدید، اما نرفتید؛ چرا؟
باید از افرادی که به من گلف آموزش دادند، تشکر کنم؛ آقای شهرکی خیلی به من کمک کرد و در دو روز، به اندازه یک ماه به من آموزش داد؛ متاسفانه مادر من چند وقت قبل سرطان داشت و عمل کرد؛ زمان شیمی درمانی او بود، یک مقدار حال خوبی نداشت و به همین دلیل ما قید اسپانیا را زدیم.
به نظرم گلف بازی کردن به شما میآید و باید آن را ادامه دهید.
ما به اندازهای درگیر هستیم که باور نمیکنید؛ من سه سال است در ساختمان خودم به استخر نرفتم؛ دیروز به پزشک مراجعه کردم و زانوی خود را نشان دادم و او به من گفت که باید دوچرخه بزنم و به استخر بروم تا وقت عملم را به تعویق بیاندازم؛ من سه مرتبه زانوی خود را در این سالها عمل کردم، به همین دلیل زانوی من مشکل دارد و احساس درد میکنم؛ دکتر کیهانی نیز به من لطف کرد، یک سری دستورات داد و به دلیل دستورات ایشان، باید این کارها را انجام دهم.
کیروش چرا به شما علاقه داشت و این علاقه دو طرفه از کجا ایجاد شد؟ آیا ملاقات خصوصی با یکدیگر داشتید؟
یک چیزی میگویم که شاید باور نکنید؛ من چای و آبمیوه کیروش را هم نخورده بودم. چند مرتبه در مهمانیهای خانوادگی و در حد سه، چهار مرتبه او را دیدم؛ ایشان شخصیت خیلی جذابی داشت؛ او مربی بزرگی بود و مهمترین مسئله این است که او مربی تیم ملی من بود؛ این از همه چیز مهمتر است؛ جامعه ما به نشاط احتیاج داشت و وقتی میدیدم تیم ملی فوتبال به جامعه نشاط میدهد، خوشحال میشدم؛ بیشترین احساسی که من به کیروش پیدا کردم به دلیل نتایج خوبی بود که در تیم ملی کسب کردند و موفق شدند دو دوره پی در پی تیم را به جام جهانی ببرند؛ اینها باعث شد تا من او را دوست داشته باشم؛ من حتی شماره او را نداشتم و چند مرتبه مترجم ایشان به من زنگ زد و با او صحبت کردم؛ ما نه رفت و آمدی داشتیم و نه اتفاق خاصی بود؛ او مربی بزرگی بود؛ همیشه میگویم، فردی که مربی تیم ملی پرتغال میشود، سالها در منچستر مربیگری کرده و مربی رئال مادرید بوده، حتما یک سری مسائل را دارد؛ چرا هیچکدام ما این مراحل را طی نکردیم؟ این موضوعات برای من ارزشمند بود؛ او برخی اوقات دستیاران خود را به تمرین ما میفرستاد و این مسئله مهمی بود.
چقدر خود را در کیروش میدیدید؟ از نظر جنگجو بودن و اینکه او آدمی است که انعطاف کمی دارد و به دنبال حق است.
او فردی بود که کار حرفهای میکرد؛ ما در ایران کار حرفهای نمیکنیم. کار حرفهای بودن یعنی اینکه من نباید دنبال پول بازیکن بروم؛ او کار حرفهای انجام میداد و تمام سعی خود را کرد که بهترین امکانات را داشته باشد؛ من سرمربی تیم ملی شدم، خام بودم و هیچ شرطی را تعیین نکردم، اما کارهای او یک کلاس بود و نشان میداد وقتی میخواهی یک مسؤولیت بزرگ را قبول کنی، چگونه برخورد کنی.
شما سالها با برانکو کار کردید و کار کیروش را دیدید؛ ارتباط مثبت شما با کیروش خیلی خوشایند هواداران پرسپولیس نبود و انتظار داشتند که هر کسی باید به یک سمت (بین کیروش و برانکو) برود.
کدام دعوا؟ شاید اگر کیروش مربی پرسپولیس بود هم همین اتفاق رخ میداد؛ برانکو یکی از دوستان خوب من بود و برای من ارزشمند است؛ قبلا هم گفتم چای هیچکدام را نخوردم، اما هر دو برای من عزیز و محترم بودند؛ من وقتی مربی یک تیمی هستم، تمام تعصب خود را سمت تیمم میگذارم. الان که تیم ندارم به راحتی پرسپولیس را تشویق میکنم و بازیهای این تیم را میبینم، اما وقتی هدایت یک تیم را برعهده دارم، این حسها وجود ندارد و من دنبال موفقیت تیم خود هستم؛ هر کسی باشد، من از تیم خودم دفاع میکنم. این موضوع ربطی به این مسائل ندارد و من آدمی نیستم که بخواهم در صحبتها و یا عملم، با مردم یک شکل دیگر باشم و پشت سر یک مدل دیگر؛ اسم نمیآورم، اما خیلیها را دیدم از میان اینهایی که مردم عاشق آنها هستند و فکر میکنند آنها عاشق استقلال و پرسپولیس و تیم ملی هستند، اینگونه نیستند؛ من با تمام وجودم وقتی کار میکنم، سمت تیم خودم است و به غیر این نمیتواند باشد.ما چیزی به اسم لیدر در فوتبال ایران داریم که اصلا سازمان یافته نیست و خودشان برای خودشان هر تصمیمی میگیرند.مربی و همچنین بازیکنان را تحت فشار قرار میدهند من دنبال این چیزها در زندگی ورزشی نبودم؛ چه آن زمان که بازی کردم و چه حالا که مربی هستم. به هیچکس اجازه ندادم در حریم فنی من وارد شود و با شعار و این موضوعات بازیکن نیاوردم؛ شاید تصمیمات من خیلی از مواقع اشتباه بوده، اما هیچگاه اسیر این نشدم که کسی به من موضوعی را تحمیل کند.
آدمهای کوچه و خیابان مردم هستند؛ افرادی هم که در استادیومها جو نامناسبی میسازند، مردم هستند؛ این دوگانه چطور حل میشود؟
مردم را با کسانی که در استادیومها تحت تاثیر جو قرار میگیرند، مقایسه نکنید؛ من با مردم رابطه خیلی خوبی دارم و همه آنها را عاشقانه دوست دارم؛ موقعیتم ایجاب کرده که از رفتگر محله و سایر مردم ارتباط و سلام علیک داشته باشم تا شاید رئیس جمهور، اما ویژگی خوبی که خدا به من داده، این است که هیچ موقع خودم را گُم نکردهام؛ شاید روش زندگی یا لباس و تیپ من عوض شده باشد، اما من همان کسی هستم که در اردبیل زندگی میکرد، دانشگاه میرفت و ...؛ تمام دوستان من، رفقای قدیمیام هستند؛ دوستهای جدید هم پیدا کرده ام و آدمهای درست و حسابی هم کنارم هستند، اما من خودم را گُم نکردهام؛ همیشه هم خدا را شکر میکنم؛ یک روز اگر خودم را گُم بکنم، یعنی همه چیزم را از دست دادهام؛ به خاطر همین خیلی وقتها مورد سرزنش قرار گرفتهام؛ به این عنوان که مثلا جایگاه خودم را نمیدانم، اما من نمیتوانم کسی باشم که آنها میخواهند؛ من خودم هستم و به این افتخار میکنم و خدا را شکر مردم هم نسبت به من لطف دارند. همیشه هر جا بودهام، برعکس استادیوم، که به نظرم یک دنیای دیگر است.اصل کار همینهایی هستند که در کوچه و خیابان با آدم روبهرو میشوند؛ کار من هم طوری است که نه راننده و نه محافظ دارم؛ خودم میروم و میآیم و کارهایم را انجام میدهم. همیشه هم مردم به من لطف داشتهاند و انشاالله لایق لطف مردم باشم.
به نظر میرسد این لطف مردم اخیرا بیشتر شده باشد...
مطمئن باشید در این روزهایی که از فوتبال دور هستم، لطف و محبت مردم خیلی بیشتر شده است؛ اصلا من انتظار این همه لطف را نداشتم؛ من این را در زندگی حرفهای و فوتبالم دیدهام که همیشه به نخ رسیده، اما پاره نشده است.خیلیها آمدند که خواسته یا ناخواسته (البته ۹۹ درصد خواسته بوده) ما را بین مردم خراب کنند؛ تریبون و همه چیز هم دستشان بوده است؛ خیلی حرفها به ناحق گفتهاند، مثل همین موضوع آخر که یک آقا نمیدانم از کجا آمد و یک روزه (در سایپا) استخدام شد و پست گرفت و بهعنوان سخنگو صحبت کرد؛ اینها فکر کردهاند من را میتوانند خراب بکنند؛ نه، هزار سال دیگر نمیشود؛ از موقعی که این اتفاقات افتاده، جایگاه من بین مردم خیلی بالاتر رفته است، چون من همیشه حرف حق را زدهام؛ اگر یک حرف ناحق زده بودم، میتوانستند بروند شکایت کنند. اما شکایت برای من راحتتر بود؛ مدارک وجود دارد.
من روز اول که (به سایپا) آمدم اصلا این آقایان را نمیشناختم و ندیده بودم؛ من با آقای درویش که مدیر عامل بود قرارداد بستم؛ خواستههایم را کتبی به ایشان دادم. ما سه ماساژور معرفی کردیم که با ما کار کنند؛ باشگاه دو ماساژور دیگر معرفی کرد و آقای درویش گفت ماساژورها که پول زیادی نمیگیرند و در ضمن ما نیاز پیدا میکنیم، چون فشار تمرینات ممکن است بچهها را اذیت کند؛ شما اجازه بدهید این دو نفر هم با ما کار کنند؛ این شد که ماساژورهای تیم ۵ نفر شدند.متاسفانه اینقدر با وقاحت حرف از ماساژور شخصی من میکنند؛ تمام بچههای تیم میتوانند بگویند که من در طول یک فصل یعنی حدود ۹ تا ۱۰ ماه، من شاید پنج بار هم ماساژ نگرفتم؛ از ماساژورها میتوانید استعلام بگیرید؛ این حرفها چیست که میزنید؟ میگویند سر تمرینات نمیآمد. اگر اینطور است، چرا بهترین نتایج را با این بودجه کم در زمان من گرفتید؟ چطور این همه جوان معرفی کردم؟ مردم از این کارها خندهشان میگیرد. آنها من را میشناسند، آقایان را هم میشناسند. متاسفانه یک سری چیزهای مسخره اعلام کردند. چرا قبلا این صحبتها درباره تمرین و ... نبود؟ با این همه جوان، تیم در سال اول آسیایی شد، سال دوم هم که تیم کارش را براساس داشتههایش میکرد؛ تیمی که در یک سال ۵ زمین تمرین عوض میکند، چه اتفاقی میافتد؟ هیچوقت در رسانه درباره این مسائل حرف نزده بودم.
در روز باخت به الریان بدشانس هم بودید...
باخت به الریان اتفاق نبود، فوتبال بود؛ شما باید امکانات الریان و بازیکنانش را میدیدید؛ اولین سفر زندگیام بود که به بازیکن جوان تیم یک دلار ندادند تا یک شکلات بخرد؛ چنین چیزی امکان دارد؟ من اصلا در زندگی ورزشیام این اتفاق را ندیدهام؛ همه برای خودشان میآیند و کارمند هستند و مثلا حق ماموریت میگیرند، اما مگر میشود یک تیم بدون هیچ پولی به یک سفر برود؟ از بازیکن چه انتظاری دارید؟ به غیر از یک نفر ما، هیچکدام با تیمهای آسیایی بازی نکرده بودند؛ سال اول به آسیا رفتیم، اما سال دوم متاسفانه بدشانس بودیم که نتوانستیم به دور بعد راه پیدا کنیم.
دلیل اختلافاتی که با برخی مدیران ازجمله رویانیان، سیاسی و ... داشتید، چه بود؟
من آدمی نیستم که مجیز کسی را بگویم؛ همیشه حق را میگویم؛ با آقای رویانیان فکر کنم قبل از اینکه به پرسپولیس بروم، مشکل پیدا کردم، چون علیه تیم من صحبت کرد و من هم جواب دادم؛ من نمیتوانم اگر کسی حرف ناحقی زد، جواب ندهم؛ با آقای کاشانی الان هم دوست هستم و با هم در ارتباط هستیم، اما سر کار من با کسی شوخی ندارم، چون آبرویم را گذاشتهام. همین اواخر در تیم سایپا میدانستم مدیریت دوست دارد ما ببازیم؛ خیلیها ما را دوست دارند، خیلیها.اینها (باشگاه سایپا) میخواستند ما را بخاطر مسائل فنی اخراج کنند؛ تیم ذوبآهن را دیدید که از زمان آقای منصوریان متحول شده بود و اکثر بازیها را میبرد. این آقایان هم فکر کردند ما در اصفهان از ذوب چهار، پنج گل میخوریم و من را اخراج میکنند. به همکاران و بچهها هم گفتم که امروز برای خودتان بازی کنید و برای کسانی که دوستشان دارید؛ شاید اتفاقاتی بعد از این بازی بیفتد؛ بچهها هم سنگ تمام گذاشتند و بهترین بازی فصلشان را انجام دادند؛ مگر شوخی است ذوبآهن را در اصفهان ۲ بر صفر ببری و چند موقعیت عالی دیگر داشته باشی؟ من همان روز بعد بازی میدانستم که قرار است عوض بشوم؛ جانشینم را هم قبل بازی میدانستم چه کسی است. افتخارم است که کاری کردم آقای صادقی بتواند به جرگه مربیان بپیوندد و امیدوارم در کارش موفق باشد؛ زور دارد که حس کنید در مجموعهای کار میکنید که دوست ندارند موفق شوید.
شبیه این داستان در پرسپولیس هم بود؟
من مثل خیلیها دریده نیستم که اسم کسی را بیاورم و با آبرویشان بازی کنم؛ ما در زمان آقای کاشانی ۴ بر یک به صبا باختیم؛ بازیکن آن موقع صبا را میآورم که بگوید دفاع وسط پرسپولیس که الان هم بازی نمیکند، وسط بازی به بازیکن تیم صبا چه میگفتند؛ او میتواند شهادت بدهد؛ متاسفانه این جوها باعث میشود من الان که از فوتبال بیرون آمدهام، احساس راحتی و آرامش کنم؛ روزی که اینها من را از سایپا اخراج کردند، ما اصلا در قراردادمان اخراج نبوده است؛متاسفانه چنین لفظی را به کار بردند؛ این افراد خواستند مثلا با جایگاه ما بازی کنند، اما آن روز، روز تولد دوباره من بود؛ انقدر سبک شده بودم که حد نداشت. در خانه، به من میگفتند چرا اینطور شد؟ گفتم که راحت شدم. خیلی چیزها را میدیدم، اما نمیتوانستم در خانه هم بیان کنم؛ آن اتفاق یک تولد دوباره به من داد؛ خیلی وقت بود دخترم را به زور میتوانستم از مدرسه بیاورم و زیاد کنارش نبودم، اما در این مدت یک دختر دیگر کشف کردم و او را شناختم؛ دستشان درد نکند که چنین فرصت بزرگی به من دادند تا این چیزها را تجربه کنم و خیلی برایم خوب بود.
ممکن است دوری از فوتبال مثل زمان جدایی از تیم ملی زیاد طول بکشد؟
شاید باور نکنید؛ همین چند روز پیش هم پیشنهاد کار داشتم، اما فعلا نمیخواهم کار کنم. منعی به صورت رسمی برای کارم وجود ندارد، اما یک سری دستهای پشت پرده با توجه به مشکلاتی که خودشان قبلا برای تیمهای بزرگ ایجاد کردهاند، هست، ولی منعی وجود ندارد؛ مگر چه کاری کردهایم؟ در این مملکت دنبال کوچکترین چیز از آدم هستند تا آن را بزرگ کنند.
شما بعد از ماجرای سرمربیگری تیم ملی، انگار حدود ۹ ماه با فوتبال قهر کرده بودید...
آن موقع هم شما دیدید؛ ما یک چیزی میگفتیم، آقایان یک چیز دیگر؛ هیچ وقت یادم نمیرود، من ساعت ۱۰ شب در اردو با بچههای تیم ملی خداحافظی کردم، وسایلم را برداشتم و به خانه رفتم؛ تازه ساعت یک شب آقای کفاشیان به من زنگ زد و گفت که من صحبت میکنم و چنین چیزی درست نیست؛ اصلا خبر را نشنیده بود؛ در حالی که بچههای خبرنگار همه خبر محرمانه که از ریاست جمهوری فرستاده بودند، به من دادند؛ من خداحافظی کردم، اما همهاش اصرار داشتند بگویند ما خودمان این کار را کردیم؛ البته چند سال بعد همه چیز مشخص شد!
البته شاهدانی وجود دارد که این اتفاق را تشریح کردند...
همه این مسائل در مسیر کاری من اتفاق افتاده است.
اگر شما آن روز (بازی انتخابی جام جهانی تیم ملی برابر عربستان) رئیس جمهور بودید، به استادیوم میرفتید؟ بالاخره حضور رئیس جمهور در ورزشگاه یک رویداد است و اگر تیم شما در آن بازی شکست میخورد، ممکن بود لج کنید و چنین تصمیمی بگیرید؟
اول از همه اینکه اگر من رئیس جمهور بودم، اصلا در چنین مسابقه حساسی به ورزشگاه نمیرفتم؛ آن مقطع، زمانی بود که انتخابات دور بعدی در پیش بود؛ مطمئنا آن زمان به ورزشگاه نمیرفتم و چنین کاری نمیکردم؛ اصلا یک سوال از شما دارم؛ آیا رئیس جمهور (احمدینژاد) باید مربی فوتبال عوض کند؟؛ کجای دنیا دیدید که یک رئیس جمهور سرمربیان فوتبال، والیبال و بسکتبال را عوض کند؟ این حرفها چه چیزی است؟ متاسفانه مسائل کلان را باید رئیس جمهور رسیدگی کند؛ اتفاقاتی به این شکل را اصلا در حیطه کاری رئیس جمهور مملکت نیست.
آن زمان گفتند، چون فضای سیاسی است، این مسائل را مطرح کردند؛ گفتند یک ذهنیتی وجود داشته و شاید این باخت عمدی بوده که این اتفاقات شکل بگیرد.
من اصلا اولین بار است این موضوع را میشنوم؛ متاسفانه ما از همه چیز دنبال بهرهبرداری سیاسی هستیم، وگرنه ورزش و فوتبال چه ارتباطی به سیاست دارد؟ اما ما دخالت میکنیم؛ شما فکر میکنید این همه گفتند استقلال و پرسپولیس واگذار میشود، چه کسی واگذار کرد؟ چه کسی توانست این کار را انجام دهد؟ فقط بخاطر مسائل سیاسی بوده است؛ مطمئن باشید پرسپولیس یا استقلال میتواند کل نمایندگان مجلس و رئیس جمهور را تعیین کند؛ به همین خاطر هیچوقت نتوانستند چنین کاری را انجام دهند و همیشه زیر سایه وزارت ورزش بوده است؛ الان آقای گودرزی کجاست؟ آقای سیاسی کجاست؟ من کجا هستم؟ باور میکنید یک بار پشت میز دفترم ننشستم و همیشه آن پشت نشستهام؛ اصلاً پشت میز نشستم را دوست ندارم، چون میدانم آن صندلی به هیچ احدی وفا نکرده است؛ همیشه این طرف میز مینشینم، کار بچههایمان را میبینم و امورمان را تنظیم میکنم.میخواهم ببینم آن آقایان کجا هستند؟ آن همه علیه من صحبت کردند و حرف زدند، اما چه اتفاقی افتاد؟ متاسفانه یک سری مسائل دیگر در ورزش، فوتبال و همه چیز ما نقش بازی میکند.
من نمیخواهم یک چیزی را بگویم، اما شما نگاه کنید کسانی به فوتبال ما آمدند که اصلاً نمیدانستند ورزش چه چیزی است؛ قبلاً اصلا اسم این آدمها را نشنیده بودیم؛ ما در تمام دنیا دیدهایم که اکثر مدیران عامل باشگاهها، ورزشی نیستند؛ از پرز گرفته تا هر کس دیگری، اما در کنار خودشان مشاوران ورزشی و فوتبالی دارند که خیلی به آنها کمک میکند؛ اولین موضوعی که مدیرعامل باید به آن توجه کند، بحث اقتصادی باشگاه و به نتیجه رساندن آن است؛ شما یک مدیر عامل در ایران را نام ببرید که بحث اقتصادی کرده و یک باشگاه را به خودکفایی رسانده است؛ با اینکه مشکلات زیادی دارند؛ متاسفانه نمیتوانیم این کار را انجام دهیم، ولی شما حتی یک نفر را نشان دهید که حتی ۵ درصد در این راستا کار کرده باشد؛ اما همین مدیران خیلی راحت میآیند و نظر میدهند؛ بعد از یک ماه روی کار آمدن راجع به فردی که ۳۰ سال از عمرش را در فوتبال گذاشته صحبت فنی میکنند؛ این مسائل دردآور است وگرنه مدیران عامل ما مشکلات خیلی زیادی دارند؛ هیچ موقع نمیگویم مدیر عامل باید فوتبالی باشد و معتقد هستم باید اطراف او افراد و مشاوران خوبی باشند که در عرصه فوتبال به این مدیر کمک کنند.
آیا مدیران عامل مقابل شما میتوانند صحبت فنی کنند؟ چون اغلب مدیران ما فوتبالی نیستند.
خیلی از مدیران ما دوست دارند نظرشان را بگویند و آدم هم نظر آنها را گوش میکند؛ متاسفانه خیلی از آنها مثل وزیر ورزش آن زمان اصلاً نمیدانست فوتبال چه چیزی است، اما یک مشاور داشت که از خط او فهمیدم چه کسی است!؛چیزهایی را برای من میخواند که اصلاً خندهدار بود.میخواهم یک داستان را برای شما تعریف کنم که برای من درس خیلی بزرگی بود؛ ما در کانادا به همراه تیم ملی بودیم؛ آن زمان آقای صفایی فراهانی ریاست فدراسیون فوتبال را بر عهده داشت؛ به رختکن ما آمد و زمانی که ما نشسته بودیم و بازی بدون گل بود، یک مورد فنی عنوان کرد که چرا چنین کاری را انجام نمیدهید؛ من همان موقع گفتم آقای صفایی فراهانی شما رئیس فدراسیون فوتبال هستید و ما مربی داریم؛ مربی باید این مسائل را بگوید؛ همانجا ایشان عذرخواهی کرد؛ اصلا روح بزرگ این مرد را من در آنجا شناختم که گفت حق با شما است؛ شما کدام مدیر را سراغ دارید که به این شکل برگردد و به شما بگوید حق با شما است؟ متاسفانه همه ما فکر میکنیم میتوانیم راجع به همه مسائل نظر بدهیم؛ متاسفانه وقتی میخواهند یک فردی را جابجا کرده و به یک جا تبعید کنند، به فوتبال و ورزش ما میفرستند.
آنقدر مسائل غیرفنی درباره آن مسابقه با عربستان گفته شده که فرصت سوال درمورد مباحث فنی نشده است؛ شما الان مربی بسیار باتجربهتر نسبت به آن موقع هستید، آیا بنظرتان میتوانستید در آن بازی کاری انجام دهید یا اینکه تعویضی داشته باشید تا تاثیرگذار باشد؟ چقدر به این موضوع فکر کردید؟
مطمئنا شاید تغییراتی میدادم؛ رو راست بگویم خیلی به آن فکر نکردم، چون یک سری بعد از آن بازی افتاد که فکر کردن به آن ارزشی ندارد؛ من راجع به چیزی فکر میکنم که بتواند به من کمک کند؛ متاسفانه خیلی از اتفاقات ما غیر ورزشی است و همین مسائل به ما لطمه وارد میکند.
زمانی که شما سرمربی تیم ملی شدید، این بحث مطرح شد که از همان سمت که از سرمربیگری تیم ملی برکنار شدید، در این سمت انتخاب شده بودید.
من این مورد را قبول ندارم؛ آقای کفاشیان، رئیس وقت فدراسیون فوتبال میتواند شهادت دهد که ۲۰ بار به من زنگ زد تا این سمت را قبول کنم و بروم با ایشان مذاکره کنم؛ شما فکر میکنید الان وزیر ورزش در انتصاب سرمربی تیم ملی دخالت نمیکند؟ آن موقع هم همین بود؛ فکر کنم کمیته ملی المپیک نیز میتواند در این مسئله دخالت کند؛ آن موقع هم مباحث وجود داشت؛ مگر من را وزیر ورزش کنار گذاشت؟ من را رئیس جمهور وقت کنار گذاشت؛ پس اصلا و ابدا این حرفها بهم نمیخورد؛ الان هم شاید یکی از مخالفتهایی که برای سرمربیگری من در تیم ملی شد، از طرف وزارت ورزش بود.
اگر بخواهیم دوران سرمربیگری شما را جمع بزنیم، یک شاخصه خیلی مهم دارید که بازیکنان جوان زیادی از کنار شما مطرح شدند و از طرف دیگر بخاطر حضور شما در کنار زمین، بازیکنان با تمام توان برای شما بازی میکنند، سخت میبازند و نتایجی دور از انتظار به دست آوردند؛ به همین خاطر نتایج غیرقابل انتظاری در نفت تهران، سایپا و ... داشتید؛ از نظر مربیگری دوران موفقی پشت سر گذاشتید، در حالی که خیلیها معتقد هستند که علی دایی به طور ۱۰۰ درصد به فوتبال نگاه نمیکند و مشغلههای زیادی دارد؛ آیا این مورد درست است؟
اگر نگاه کنید، زمانی که مربی بودم، تمام فکر و ذکرم را روی کار مربیگریام گذاشتم؛ در کنار آن هم کارم را داشتهام؛ من کانون توجه بودن را کنار میگذارم، اما آدمی هستم که اگر کاری را قبول میکنم، سعی دارم به نحو احسن آن را انجام دهم؛ شما میتوانید از شریکم بپرسید که من آنقدر بخاطر سرمربیگری مشغله داشتم که وقت نمیکردم به کارهای مجموعه اقتصادیمان برسم؛ الان شاید باور نکنید، یکی از روزها و ماههای خوبی است که ما کارمان را انجام میدهیم و خیلی هم موفقیت هستم؛ موقعی که کاری را قبول کنم، آن را انجام میدهم؛ تمام زندگی شما که فوتبال نیست و مدیر یک مجموعه خبری هستید، اما شاید کار دیگری هم در کنار آن انجام دهید؛ اگر این شرایط است، پس باید تمام فوتبالیستها باید تا آخر زندگی خود ازدواج نکنند؛ آدم باید همه مسائل را در حد نرمال داشته باشد، اما بیشترین انرژی خود را صرف فوتبال میکردم.
طی فصول اخیر چقدر از این مسئله ضرر کردید؟
متاسفانه در این سالها ۲۰ الی ۳۰ درصد از کار فنیام را توانستم انجام دهم، چون همه جا به مشکل خوردیم؛ با آقای رویانیان بودیم، مسئله مالی پیدا کردیم و در یک نیمفصل اصلا پول نداشتیم؛ در نفت تهران ۴۲ درصد پول گرفتیم، ولی در نیمفصل دوم اصلا مدیرعامل نداشتیم؛ سالی که در صبای قم سرمربیگری کردم، در دور برگشت اصلا صاحب تیم مشخص نبود، نه پولی گرفتیم، نه چیزی؛ تنها موردی که بود، دو سال قبل با مدیرعاملی آقای درویش در سایپا ۹۰ درصد از مبلغ قراردادهایمان را گرفتیم؛ امسال هم که ماشاالله آنقدر وضع گل و بلبل شد که همه نظر میدادند؛ من تا الان به غیر از سال اولی که مربیگری را شروع کردم، جایی نبوده که آرامش کافی را داشته باشم؛ آرامش بزرگترین نعمت برای هر مربی است تا کارش را در آن شرایط انجام دهد.
فکر میکنید پرسپولیس در سه، چهار سال اخیر آرامش داشته است؟
مطمئنا وقتی تیمی نتیجه میگیرد، تنها آن بازیکنان یا مربیان نیستند؛ تیم پشت پرده آن را به درستی حمایت کرده تا بتوانند قهرمان شوند؛ زمانی که یک تیم سه سال متوالی قهرمان میشود، قطعا یک حکمتی در آن بوده و کار اصولی صورت گرفته است.
در این قهرمانیها چقدر به برانکو سهم میدهید؟
مطمئنا به آقای برانکو آدم نمره بالایی میدهد و اصلا نمیشود نقش ایشان را انکار کرد؛ متاسفانه خیلی اوقات یک طرفه به قضیه میرویم و میگوییم چه کسی قهرمان شد؛ ببینید این تیم چقدر هزینه کرده و چقدر تماشاگر دارد؟ اگر میخواهید مربیان را مقایسه کنید، باید این مسائل را هم در نظر بگیرید و کنار هم بگذارید؛ متاسفانه این کار را نمیکنیم و فقط میبینیم کدام تیم قهرمان شد و والسلام.
اگر شما در یک موقعیت ایدهآل قرار بگیرید، فوتبالی که دوست دارید تیم شما انجام دهد، چه نوع سبک بازی است؟
من فوتبال هجومی را دوست دارم، اما متاسفانه در تیمهایی که سرمربی بودیم، بخاطر قوی بودن تیم رقیب، مجبور شدیم تاکتیکهای دیگری را در نظر بگیریم تا جلوی آنها بایستیم؛ مطمئنا اگر امکانات و بازیکنان خوب دراختیارم باشد، تنها به فوتبال هجومی فکر میکنم.
شما هیچوقت بهعنوان یک مربی دفاعی شناخته نشدید.
من با همین داشتههای کم و بضاعتم، همیشه دوست داشتم بازیای انجام دهم که رو به جلو باشد تا تماشاگر خوشش بیاید، اما هیچوقت این ریسک را نکردم که مقابل پرسپولیس این کار را انجام دهم، چون به یکباره میبینید ۵-۴ گل خوردید؛ ما در نظر گرفتیم در چنین مسابقاتی به موقع حمله کنیم.
اگر شما یک علی دایی در تیم خود داشتید، فکر میکنید در این سالهای مربیگری چقدر بیشتر نتیجه میگرفتید؟
من مسی را به این خاطر دوست دارم که اتفاقاتی را درفوتبال رقم میزند که آدم در آن لحظه به ذهنش نمیرسد؛ مثلا ۵-۴ نفر را دریبل میکند و یک گلهایی میزند که مثلا من خودم نمیتوانستم بزنم؛ مثلا به غیر از یکی، دو گل قیچی رونالدو، سایر گلها را من زده بودم، اما کاری که مسی میکند را من هزار سال دیگر هم نمیتوانم انجام دهم، چون به یکباره میبینید بارسا ۲ بر صفر عقب است، اما مسی در ۱۰ دقیقه بازی را عوض میکند؛ بارسلون را هم به خاطر مسی دوست داریم.
فکر میکنید کسی در فوتبال ایران به مرزی که شما رسیدید، چه از نظر زمانی که در فوتبال رکوردش را زدید و از آن عبور کردید، برسد؟
مطمئنا میرسد؛ یک روز من این مرزها را به قول شما به دست آوردم و یک روز هم یکی میآید و از آن میگذرد.
یعنی این عطش را در جوانان فوتبال ایران میبینید؟
اصلا آن عطش را نمیتوانم با نسل الان مقایسه کنم، ما یک جورایی بودیم، اما نسل فعلی خیلی عوض شده و با نسل ما تفاوت دارد؛ اما باز هم هستند کسانی که دوست دارند پیشرفت کنند و موفق باشند و من برای همه آنها آرزوی موفقیت میکنم؛ انشاالله تیم ملی هم موفق باشد و مثل دوره قبل راحت به جام جهانی صعود کنیم؛ آرزویم این است کاری کنیم تا مردم خوشحال شوند؛ یک جامعه سالم، مردم با نشاط میخواهد؛ پس باید کاری کنیم که مردم شادی و نشاط داشته باشند.نمیتوانم راجع به خودم صحبت کنم؛ من در یک فصل و نیم اخیر آقای رمضانی را دراختیار داشتم که خیلی بااستعداد و خوب بود؛ او همه کار برای تیم ما کرد، غیر از گل زدن!
شما از بانک تجارت گرفته تا پرسپولیس و بوندس لیگا و تیم ملی، همواره بهترین گلزن بودید؛ حالا هم اگر بازیکنی در یک تیم ۲۰ گل بزند، شاید بتواند تیمش را قهرمان کند.
به نظرم یک تیم میتواند در این سطح قرار بگیرد که یک دروازهبان خیلی خوب داشته باشد و یک بازیکنی که گل بزند؛ سه سال پیاپی پرسپولیس قهرمان شد که یک دروازهبان عالی به نام آقای بیرانوند و دو گلزن خیلی خوب، آقایان طارمی و علیپور را دراختیار داشت؛ این بازیکنان کمک زیادی به پرسپولیس کردند؛ ببینید اگر تیم شما خیلی عالی بازی کند، ولی گل نزنید، چه اتفاقی میافتد؟ امتیاز از دست میدهید؛ یا اگر یک دروازهبان بد داشته باشید، روی دو، سه حمله حریف گل بخورید، مطمئنا نمیتوانید به این درجه برسید.
درباره جدایی برانکو از پرسپولیس چه نظری دارید؟
برای یک مربی حرفهای، بهترین زمان برای تصمیمگیری بود که برود، چون امسال برای آقای برانکو و همه خیلی سخت میشد چراکه همه انتظار قهرمانی داشتند؛ برای مربی جدیدی هم که میآید، این انتظارات بالا است و مطمئنا به مشکل برمیخورد؛ فکر میکنم رفتن آقای برانکو به این شکل درست نبود، ولی در بهترین زمان رفت.
یعنی برانکو را در این موضوع مقصر میدانید؟
نه، چون مربی به زندگی و آیندهاش فکر میکند؛ شاید آقای برانکو دو، سه سال دیگر مربیگری کند؛ مطمئنا حق و حقوقی که آن کشور به او میدهد، با ایران قابل مقایسه نیست و به نظر من حق داشت که برود.
شما از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ را با آقای برانکو را گذراندید و در تیمی که شما سرمربیاش بودید و انتقاداتی وجود داشت، خیلی مواقع هم پای شما ایستاد؛ چقدر برانکو را بهعنوان یک الگو از نظر مربیگری و رفتاری آدم جالبی میدانید؟
مطمئنا آقای برانکو جزو کسانی بود که نه تنها برای من، برای تیم ملی و پرسپولیس خیلی زحمت کشید و قطعا از دانش بالایی برخوردار بود که توانست همین پرسپولیس را سه سال پشت سر هم قهرمان کند؛ در یک سال جام حذفی و لیگ را همزمان بگیرد؛ در تیم ملی نتایج خیلی خوبی داشت و مطمئنا مربی بزرگی بود؛ آدم میتواند از همه یاد بگیرد و من هم خیلی چیزها را از آقای برانکو یاد گرفتم؛ متانت و وقار ایشان همیشه برای من قابل احترام بود.
نقطه ضعف او چه بود؟
نقطه ضعف را که همه دارند؛ نقطه ضعفهای خودم را بهتر میتوانم بگویم تا آقای برانکو؛ این سوال را نگویم بهتر است.
در اتفاقاتی که در جام جهانی ۲۰۰۶ وجود داشت، بحثهایی است که آقای برانکو مسائل به وجود آمده را شُل گرفت...
من اگر بخواهم بگویم، شاید از لحاظ مدیریتی آقای برانکو یک مقدار ضعف داشت که مطمئنا به مرور زمان آن را رفع کرد، اما در سال ۲۰۰۶ چنین مسئلهای بود و همان مقطع متاسفانه اختلاف فدراسیون با وزارت ورزش کلید ماجرا بود؛ من این همه سال بازی کردم، نه گروه و نه باندی داشتم، اما خیلی مسائل در جام جهانی ۲۰۰۶ اتفاق افتاد که من میگویم؛ هیچ موقع هم پخش نشد و اگر بشود یا نشود برای من فرقی ندارد؛ من همیشه چیزهایی که حس کردم و وجود داشت را گفتم؛ آن موقع شاید ما میتوانستیم نتایج بهتری را بگیریم، ولی برخی مسائل این اجازه را نداد.
درباره آن تیم میگویند بازیکن بزرگ زیاد داشته؟
متاسفانه اگر شما ببینید ما در کارگروهی در زندگی شخصیمان هم ضعیف هستیم و متاسفانه این موضوع به ذات و فرهنگ ما برمیگردد...
اگر تجربه الان را داشتید، آیا آن موقع میشد که نرمتر باشید؟
یک چیزی به شما بگویم، خیلی وقتها شده خودم را به خاطر منافع تیم ملی فراموش کردم؛ با اینکه کاپیتان تیم ملی بودم، هیچ موقع نه با کسی جبههگیری کردم و نه راجع به کسی صحبت کردم؛ از همهام بپرسید، میتوانید بفهمید که حرفهای من درست است یا غلط؛ من اصلا ذاتم اینطور نیست و به این چیزها فکر نمیکنم؛ اگر به این چیزها فکر میکردم خیلی وقت بود از رده خارج میشدم و خبری از علی دایی نبود؛ خیلی چیزها شاید برای ۹۹ درصد آدمها مهم باشد، اما برای من مهم نیست؛ من کاری که به آن اعتقاد دارم را بدون شیله پیله، نقشه و هدف بد انجام دادم؛ به خاطر این است که الان هم کنار شما نشستم، با اینکه در فوتبال هم نیستم؛ ما در کار گروهی ضعیف هستیم؛ البته کار گروهی من را یاد این انداخت که به تیم ملی والیبال جوانان تبریک بگویم که بعد از مدتها یک تیم از ایران در یک ورزش گروهی توانست قهرمان دنیا شود و کارشان خیلی باارزش بود؛ مطمئنا ما باید یاد بگیریم، همین تیم ملی والیبال جوانان میتواند برای ما الگو باشد؛ فدراسیون والیبال میتواند برای فدراسیون فوتبال الگو باشد؛ این فدراسیون با کارهای زیر ساختی، نتیجه گرفت و باید این مسئله در تمام رشتهها درنظر گرفته شود تا پیشرفت کنیم؛ باید همواره اتفاقات خوب را یاد بگیریم و به کار ببندیم.
شما بعد از جام جهانی یک مصاحبهای کردید که تیترش این بود: «در چشمهای من نگاه کردند و پاس ندادند»؛ آیا نظر شما نسبت به آن زمان تغییر کرده است؟
نه، چون ببخشید این موضوع را حس کردم و دیدم؛ موقعی که شما چیزی را حس میکنی و میبینی، مگر گذشت زمان آن را عوض میکند؟ الان هم روی حرفم هستم، اما اصلا و ابدا به آن فکر نمیکنم و شما الان یادآوری کردید.
برای مردم خیلی جذاب است که نسل ۲۰۰۶ را کنار هم ببینند، اما در دنیای واقعی این ظاهرا اتفاق نمیافتد.
این اختلاف نظر نیست، وقتی آدم ازدواج میکند، مسیر زندگیاش عوض میشود؛ شاید باور نکنید سهراب (بختیاریزاده)، یحیی (گلمحمدی)، مهدی (مهدویکیا) و جواد (نکونام) دوستان من هستند یا آقای علی کریمی را خیلی دوستش دارم، خیلی؛ شاید باور نکنید، چون همه اینها باعث خوشحالی ما شدند؛ با همه رفیق هستیم و شاید اتفاق بیفتد همدیگر را ببینیم و تلفنی صحبت کنیم؛ با آقای پیروانی از اول دوست بودیم و هستیم، اما متاسفانه بعد از ازدواج مشغلههای زندگی مسیر همه را عوض میکند و این یک چیز طبیعی است، وگرنه الان همه ما رفیق هستیم و مطمئنا دیر هم بشود، زنگ میزنیم و صحبت میکنیم و اینطور نیست که خیلی از هم فاصله داشته باشیم؛ مثلا مسیر زندگی مهدی یک جور عوض شده، آقای کریمی یک جور دیگر، یحیی به مشهد رفته، سهراب تیم المپیک بود و ...؛ اینطور نبود ما یک جا زندگی کنیم که بگوییم الان هم باید اینطور باشد؛ من خیلی دوست دارم رفیقهای قدیمیام را ببینم، من این کار را در اردبیل میکنم و همبازیانم را میبینم، اما آنجا اردبیل است؛ یک جای کوچک است و مشغله آنچنانی ندارند و مثل بچههای ما نیستند؛ وحید هاشمیان از همان موقع آلمان بوده و الان هم دستیار سرمربی تیم ملی است، اما مطمئن باشید من همیشه برای آنها آرزوی موفقیت کردم؛ دوست دارم با کسانی که همنسل بودم، همه موفق باشند و همه برای من قابل احترام هستند.
در بین بازیکنان همتیمی، شما چه کسی بیشتر از همه دوست داشتید؟
من اگر دروغ نگویم، با خداداد ارتباط خیلی خوبی داشتم و با کریم (باقری) هم زندگی کردم و علاوه بر این دو نفر، افشین پیروانی بوده است؛ خود یحیی (گلمحمدی) و سهراب (بختیاریزاده) هم در این بین هستند؛ اینها، چون هم سن و سال ما بودند، بیشتر با هم اُخت بودیم؛ با کریم یک سال در آلمان زندگی کردیم؛ در خوبی و بدیها، شادی و غمها شریک بودیم و نمیتوانم آن روزها را از یاد ببرم.
کدام یک را از نظر فوتبالی بیشتر قبول دارید؟
خیلیهایشان میتوانستند بهتر از من باشند، اما از لحاظ فوتبالی من خداداد را بیشتر از بقیه قبول داشتم.
راجع به احمدرضا عابدزاده هم میخواهیم صحبت کنید.
من همیشه گفتهام احمدرضا جزو بهترین دروازهبانان تاریخ فوتبال ما بوده، چون با او زندگی کردم؛ فکر میکنم بعد از آن اتفاقی که برایش افتاد و در بازی با چین تایپه مصدوم شد، دیدم که بعد از عمل جراحی چقدر کار کرد تا زودتر برسد؛ هیچ کسی را به اندازه احمدرضا با پشتکار ندیدم، حتی خودم را؛ کارهایی که احمدرضا میکرد را هیچکس نمیتوانست انجام دهد؛ فقط خود او میتوانست؛ اگر آن اتفاق برای احمدرضا نمیافتاد مطمئن باشید یک دروازهبان بزرگ بینالمللی میشد؛ الان هم برای او آرزوی موفقیت دارم؛ برای مشکل زانوهایمان باهم به یک دکتر میرویم و دکتر وضعیت احمدرضا را گفته است؛ متاسفانه نه او کشکک دارد و نه من و باید هر دو عمل کنیم.
بازیکن مورد علاقهتان مسی است، در حالی که ما فکر میکردیم شاید رونالدو را دوست داشته باشید؛ درباره این دو نفر صحبت کنید.
من مسی را به این خاطر دوست دارم که اتفاقاتی را درفوتبال رقم میزند که آدم در آن لحظه به ذهنش نمیرسد؛ مثلا ۵-۴ نفر را دریبل میکند و یک گلهایی میزند که مثلا من خودم نمیتوانستم بزنم؛ مثلا به غیر از یکی، دو گل قیچی رونالدو، سایر گلها را من زده بودم، اما کاری که مسی میکند را من هزار سال دیگر هم نمیتوانم انجام دهم، چون به یکباره میبینید بارسا ۲ بر صفر عقب است، اما مسی در ۱۰ دقیقه بازی را عوض میکند؛ بارسلون را هم به خاطر مسی دوست داریم.
فکر میکنید کسی در فوتبال ایران به مرزی که شما رسیدید، چه از نظر زمانی که در فوتبال رکوردش را زدید و از آن عبور کردید، برسد؟
مطمئنا میرسد؛ یک روز من این مرزها را به قول شما به دست آوردم و یک روز هم یکی میآید و از آن میگذرد.
یعنی این عطش را در جوانان فوتبال ایران میبینید؟
اصلا آن عطش را نمیتوانم با نسل الان مقایسه کنم، ما یک جورایی بودیم، اما نسل فعلی خیلی عوض شده و با نسل ما تفاوت دارد؛ اما باز هم هستند کسانی که دوست دارند پیشرفت کنند و موفق باشند و من برای همه آنها آرزوی موفقیت میکنم؛ انشاالله تیم ملی هم موفق باشد و مثل دوره قبل راحت به جام جهانی صعود کنیم؛ آرزویم این است کاری کنیم تا مردم خوشحال شوند؛ یک جامعه سالم، مردم با نشاط میخواهد؛ پس باید کاری کنیم که مردم شادی و نشاط داشته باشند.