«ما که علم غیب نداریم اما نشانههایی جدی از دخالت سیاسی بیرونی وجود دارد. هر بار که در کمیسیون میخواستیم این لوایح را بررسی کنیم، پیامکهای تهدیدآمیز شروع میشد. برای خود من بیش از ۱۷۰ پیامک گوناگون آمد که مشخص است از جایی هدایت صورت میگیرد. «خون شهدا را پایمال نکنید»، «ارزشهای انقلاب را از بین نبرید» و از همین طیف پیامها بسیار آمد و مشخص است که جریانی پشت این پیامها فعال بوده است. حالا این که اینها چه کسانی هستند که از شهرستانهای مختلف و با پیش شمارههای متفاوت، چنین حرکات سازمان یافتهای صورت میدهند را مردم بهتر میدانند و نیازی به بازگو کردن نیست.» گزیده گفتوگوی روزنامه «آرمان ملی» با دکتر سیدمحمد صدر، معاون اسبق وزارت امور خارجه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را در ادامه میخوانید.
- انقلاب که شد، مهندس بازرگان و نهضت آزادی دولت تشکیل دادند. طبیعی بود که ما در آن زمان میلی برای ورود به دولت نداشته باشیم و من در آن زمان به همین کار داروسازی میپرداختم. این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که شهید رجایی نخستوزیر شد. پس از نخستوزیری این شهید بزرگوار گفتند که افراد انقلابی و سیاسی به کمک دولت بیایند. همین شد که من به نخستوزیری نزد ایشان رفتم و کار را شروع کردیم. شهید رجایی در آن زمان بر سر سه وزارتخانه امور خارجه، اقتصاد و بازرگانی با بنیصدر اختلاف داشت. البته کمی بعد در انتخاب وزیر بازرگانی با رئیسجمهور وقت به توافق رسیدند اما اختلافات در وزارت امور خارجه و اقتصاد کماکان باقی بود. به همین دلیل مسئولیت اداره این دو وزارتخانه بدون وزیر، از سوی مجلس به نخستوزیر سپرده شد. یک شب آقای رجایی مرا احضار کرد و گفت مسئولیت وزارت خارجه بر عهده من است و فکر میکنم که شما برای کار در آنجا مناسب هستی. ایشان گفت: «مرا برای سر و سامان دادن به وزارت خارجه کمک میکنی؟» من نیز گفتم خواهش میکنم و پذیرفتم. آقای رجایی گفت با هم به وزارت خارجه میرویم، ظرف ۶ ماه آنجا را سر و سامان میدهیم و بعد شما به نخستوزیری بازمیگردی. روحش شاد شهید رجایی، با ایشان به وزارت خارجه رفتیم و من مدیرکل اروپا و آمریکا شدم. چند ماه نگذشته بود که آقای رجایی به شهادت رسید و من در وزارت خارجه ماندگار شدم.
- دولت بعدی دولت مهندس موسوی بود و به سبب اعتمادی که به من داشتند من در وزارت خارجه باقی ماندم. در واقع من از ۱۵ خرداد ۶۰ تا سال ۶۴ مدیرکل آمریکا و اروپای وزارت خارجه بودم. در دولت دوم مهندس موسوی اما به وزارت کشور رفتم و معاون وزیر کشور شدم. بعدها نیز دوباره به وزارت خارجه بازگشتم.
- داستان لوایح FATF بسیار عجیب و غریب است. دو لایحه که یکی پیوستن به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم و دیگری پیوستن به کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمان یافته فراملی (پالرمو) است، از زمستان پارسال که وارد مجمع شدند مخالفتهایی وجود داشت. البته این که این مخالفتها از کجا نشأت میگیرد و مخالفان آیا واقعا فکر میکنند پذیرش اینها به ضرر نظام است، من باید بگویم اگر هم در ابتدا چنین تصوری را داشتند و بر این اساس مخالفت میکردند، امروز دیگر این گونه نیست. هم ما یعنی موافقان با آنها بحث علمی کردیم، هم بعدا نامههایی از سوی وزیر اقتصاد، وزیر خارجه، رئیس بانک مرکزی، معاون حقوقی رئیسجمهور و معاون اول در پاسخ به ایرادات مجمع نوشته شد. این نامهها که آمد، خدا میداند که بیتعصب میگویم، بسیار قانع کننده بود. دولتیها به طور کامل تشریح کرده بودند که پذیرش این لوایح چه مسائلی را در پی دارد و عدم پذیرش آن چه تبعاتی بهدنبال خواهد داشت. اگر کسی صادقانه و به سبب نگرانی برای نظام با این لوایح مخالف بود، به نظر من اینجا باید تغییر رأی میداد. آنها میگفتند ما دیگر به حزبا... نمیتوانیم کمک کنیم یا دیگر نمیتوانیم تحریم را دور بزنیم و تمام اطلاعات ما نزد بیگانگان افشا میشود. تمامی این مسائل خیلی علمی و مکتوب پاسخ داده شد اما خب؛ همچنان مخالفتها پابرجاست. اکنون نیز روزهای آخر فرصت چهارماهه گروه ویژه اقدام مالی را سپری میکنیم و این لوایح در دستور کار مجمع قرار ندارند.
- فعلا به تصویب این لوایح در مهلت باقیمانده امیدی نیست.
- ما که علم غیب نداریم، اما نشانههایی جدی از دخالت سیاسی بیرونی وجود دارد. هر بار که در کمیسیون میخواستیم این لوایح را بررسی کنیم، پیامکهای تهدیدآمیز شروع میشد. برای خود من بیش از ۱۷۰ پیامک گوناگون آمد که مشخص است از جایی هدایت صورت میگیرد. «خون شهدا را پایمال نکنید»، «ارزشهای انقلاب را از بین نبرید» و از همین طیف پیامها بسیار آمد و مشخص است که جریانی پشت این پیامها فعال بوده است. حالا این که اینها چه کسانی هستند که از شهرستانهای مختلف و با پیش شمارههای متفاوت، چنین حرکات سازمان یافتهای صورت میدهند را مردم بهتر میدانند و نیازی به بازگو کردن نیست.
- مساله تخصصی FATF با مخالفتهای سیاسی و غیرتخصصی روبهرو است و کشور به سبب همین سیاسیکاری در آستانه یک خطر بزرگ یعنی ورود به لیست دول غیر همکار قرار دارد. بگذریم از این اشتباهات.
- در این زمینه بگذارید همان اول اصل ماجرا را به شما بگویم. به عقیده من تا زمانی که آقای ترامپ بر سر کار است، رابطه ایران و آمریکا معنایی ندارد؛ چراکه شخصیتی نژادپرست، آنرمال و حائز مجموعهای از خصائل بد است و از سوی دیگر حتی به کابینهاش نیز گوش نمیدهد. خودش تصمیم میگیرد و خودش دستور میدهد. نمونه آن را در ترور شهید سلیمانی مشاهده کردیم. آن چه مسلم است آن که تا پایان ریاستجمهوری ترامپ بحث رابطه با آمریکا اصلا نمیتواند مطرح باشد. ما باید سعی کنیم که حتما رابطه خود را با اروپا، آسیا و کشورهای منطقه گسترش دهیم تا کمبود رابطه با آمریکا جبران شود. عین این سیاست در دولت اصلاحات و در زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی دنبال شد و نتایج خوبی برای کشور داشت.
- باید در مورد برجام با اروپا کار کنیم و آنها را قانع کنیم و این مسیر را با آنها ادامه دهیم.
- هم ایران هم اروپا متمایل به باقی ماندن برجام هستند. باید سعی کنیم در این چارچوب با آنها وارد مذاکره شده و در پی دستیابی به اهدافی باشیم که باعث ایجاد برجام شد. آن اهداف چه بود؟ آنها میگفتند که جمهوری اسلامی ایران نباید به سلاح هستهای دست پیدا کنند. در این باره ما نیز دنبال سلاح هستهای نیستیم و بر طبق فتوای رهبری، تولید، ذخیرهسازی و استفاده از سلاح هستهای حرام است. از سوی دیگر ایران نیز میخواست از امتیاز تجارت با جهان و رفع تحریم بهره ببرد. ترامپ با خروج از این توافق، کار را برای ایران و اروپا سخت کرد. ما در مذاکره با اروپا باید سعی کنیم به اهداف اولیه برجام دست یابیم.
- عقیده شخصی من بر آن است که ما کلا نیازی به رابطه با آمریکا نداریم. ما اگر آمریکا را کنار بگذاریم و اسرائیل هم که هیچ، با بقیه دنیا باید روابطی عالی داشته باشیم. دقیقا آن چه در دوران اصلاحات اتفاق افتاد. در آن دوران که بنده مسئولیت کشورهای عربی و منطقه خاورمیانه را عهدهدار بودم، ما بهترین رابطه را با همه دنیا داشتیم. از آسیا و خاورمیانه تا آفریقا و اروپا. ما باید به دوران اصلاحات بازگردیم و از آن تجربه موفق استفاده کنیم.
- متاسفانه دولت آقای احمدینژاد در سیاست خارجی بهگونهای عمل کرد که قریب به اتفاق دستاوردهای سیاست خارجی دولتهای پیش از خود را از بین برد.