به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۲۱:۲۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۹ ساعت ۰۹:۰۴
کد مطلب : ۲۱۰۸۷۴

یادی از سیمین و جلال در هفتادمین سالگرد ازدواج‌

گروه فرهنگی: هفتاد سال از ازدواج جلال آل احمد و سیمین دانشور می‌گذرد.
یادی از سیمین و جلال در هفتادمین سالگرد ازدواج‌
به گزارش ایسنا، جلال آل احمد و سیمین دانشور ۷۰ سال پیش، یعنی در ۲۹ فروردین ۱۳۲۹ در حالی که هنوز به سی‌سالگی نرسیده بودند، با هم ازدواج کردند. عمر این زندگی ۱۹ سال بود؛ آن‌ها ۱۹ سال فرصت با هم بودن را داشتند و پس از مرگ جلال آل احمد، سیمین ۴۲ سال بدون او زندگی کرد. ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین دانشور  درباره ماجرای آشنایی جلال آل احمد و سیمین دانشور  می‌گوید: ما عید رفته بودیم اصفهان و در اتوبوسی که می‎خواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانمْ سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانمْ سیمین دارند آماده می‌شوند بروند بیرون. من هم می‎خواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل‌ احمد مقابل در ایستاده است. نگو این‌ها روز قبل قرار مدارشان را گذاشته‎اند. روز نهم آشنایی‌شان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسم‎شان فامیل و همه‌ نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آن‎ها خانه‌ای اجاره کردند و رفتند سر زندگی‎شان. اما ازدواج آن‌ها با استقبال چندانی از طرف خانواده جلال  همراه نبود، زیرا جلال آل احمد متعلق به یک خانواده کاملاً مذهبی و متدین و حتی متعصب بود.

او درباره‌ زندگی سیمین و جلال بیان می‌کند: آدم نمی‌تواند همه کارها را با هم بکند، بنابراین او آشپزی نمی‎کرد. چند روز بعد از ازدواج‌شان آقای آل احمد از او پرسیده بود، چه می‌پزی؟ سیمین گفته بود، نیمرو. فردا آل احمد گفته بود، چه داریم؟ سیمین گفته بود، تخم مرغ آب‌پز. بعد بنا شده بود یا از بیرون غذا بگیرند یا بروند بیرون غذا بخورند. یا همیشه تخم مرغ می‎خوردند.  بعد کلفتی گرفتند که برای‌شان غذا بپزد. چون آدم وقتی چیز می‏‌نویسد، نمی‎تواند به کارهای دیگر برسد.خواهر سیمین دانشور  می‌گوید: سیمین و جلال زندگی پرباری داشتند. همدیگر را دوست داشتند و مکمل هم بودند. از زندگی‎شان راضی بودند. تنها ناراحتی‎شان نداشتن بچه بود. ویکتوریا دانشور همچنین درباره‎ ادامه تحصیل سیمین دانشور در خارج از کشور و ساختن خانه‌ بن‌بست ارض بیان می‌کند: خانمْ سیمین سال دوم ازدواجش رفت دانشگاه استنفورد که فوق دکترای زیبایی‎شناسی بخواند. او در ایران کار می‎کرد و مدتی که نبود، حقوقش را جلال جمع کرد و برایش خانه‌ای ساخت. با نیما دوست بود که خانه‎اش همین نزدیکی بود و آل‌ احمد این زمین تجریش را گرفت و با دست‎های خودش این خانه را ساخت. مدتی که خانمْ سیمین نبود، می‎آمد خانه‎ ما و می‎گفت، برایم مرغ تو فر درست کنید. اسم این کوچه را هم خودش گذاشت ‌«بن‌بست ارض» یعنی آخر دنیا. او خیلی وطن‌پرست بود، می‎رفت همه‎ ایران را می‏‌دید و به همین خاطر «دُرّ یتیم خلیج» را نوشت. جلال آل‌ احمد یک روشنفکر واقعی بود، خانمْ سیمین می‏‌توانست رشد کند. خانمْ سیمین یکی از بهترین شاگردهای فروزانفر بود. فروزانفر به خانمْ سیمین می‎گفت، «دوشیزه مشگین».

به گفته خواهر سیمین دانشور، پس از مرگ جلال آل احمد، سیمین هرگز  به ازدواج فکر نکرد و حتی تا لحظه‎ای که فوت کرد، حلقه‌ جلال را از دستش درنیاورد.محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احم هم درباره این زوج نویسنده می‌گوید: تنها چیزی که می‌توانم درباره جلال و سیمین بگویم این‌ است که واقعا حاصل عمر این دو نفر  باعث شد تا در ادبیات داستانی معاصر جاودانه شوند. ضمن این‌که اگر کار این دو به هر دلیلی  به ازدواج نمی‌کشید قطعا دوستان خوبی برای یکدیگر می‌بودند. به نظرم زندگی و منش و فعالیت ادبی سیمین و جلال می‌تواند درس و الگویی برای جوانان باشد.