فرزاد رستمیفر- روزنامه بهار
خانه تاریخی سیمین و جلال روایتی دارد و داستانها و وقایعی را در خود جای داده است که موقعیت آن را در تاریخ معاصر ادبیات و سیاست و فرهنگ ایران بی نظیر ميکند. نزدیکیِ خانه جلال و سیمین به خانه نیما و حضور پیوسته نیما در این خانه، برگزاری جلسات متعدد چندنفره با حضور دوستان شاعر و نویسنده، حضور پررنگ سیمین در سالهاي پس از جلال در خانه و روایتهایی که گاه و بی گاه در یادداشتها و آثار داستان نویسی نویسندگان معاصر ميخوانیم، از این قبیل موارد به شمار ميروند. بنابراین، چون خانه مزبور از حیث شخصیت فرهنگی و ادبی دو نفر ساکنان آن مهم است، لذا بهتر است که به جای استفاده موزه ای و ایستا، بازسازی شود و در امتداد اتفاقات فرهنگی آن قرار گیرد، یعنی به فعالیت هایی اختصاص یابد که سابقاً در این خانه صورت ميگرفته و نقشی که در تاریخ ادبیات و هنر و سیاست این کشور داشته است. بنابر فرضیات فوق، در این پروژه مسأله فضا به گونه ای اعجابآور در ابعادی فراتر از بنا و به وسعت شهر، منطقه و محله و شاید در حدود برشی جانانه از زندگی جلال و سیمین (1390-1329) اهمیت خواهد یافت. در مجاورت خانه جلال و سیمین، منزل نیمایوشیج قرار دارد. این دو خانه ميتوانند در همگرایی کاربری به عنوان یک نقطه کالبدی با هویت ملی، شهری و منطقه ای عمل نمایند. با این دیدگاه، مرمت و احیای خانه جلال و سیمین به عنوان یک پلاک کوچک مسکونی در ارتباط با دو پلاک مجاور و همجوار، فرصت مناسبی است برای ایجاد یک نشانه ذهنی و فرهنگی ملی و شهری در ابعاد کوچک کالبدی. در این فرآیند، سناریوی پیشنهادی در مقیاس شهر [سطح یک] الحاق پلاک شرقی بنای تاریخی به عنوان پارک و فضای سبز و حیاط فرهنگی در اولویت اول و مرمت و احیای خانه نیمایوشیج در مرحله بعد و در اولویت دوم ميباشد.
بر اساس ضوابط بند 13 زیر بند 1-13 طرح تفصیلی شهر تهران که با عنوان حفاظت از میراث تاریخی شهر تهران نگارش شده است، حفاظت از میراث تاریخی، فرهنگی و همچنین آثار ارزشمند معاصر شهر تهران الزامی است. شمول حفاظت این بند عبارت است از کلیه آثار ثبت شده و نشده واجد ارزش همراه با حریم مجموعهها و آثار ثبت شده دارای حریم. با توجه به مصوبات شورای اسلامی شهر تهران، شهرداری موظف است با سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی همکاری نماید تا نسبت به ثبت بناهایی که ميتوانند ثبت شوند، حداکثر ظرف مدت سه سال از زمان ابلاغ طرح تفصیلی اقدام نماید. با توجه به مجموعه مباحث فوق الذکر هر چند که پلاک مورد نظر در پهنه سکونت تراکم متوسط قرار گرفته، اما از لحاظ تدقیق کاربری با توجه به ثبت این اثر به عنوان اثر دارای ارزش تاریخی و فرهنگی، کاربری آن ميتواند به انواعی از کاربریهاي مرتبط با حوزه میراث فرهنگی و گردشگری با مقیاس خدمات رسانی به شهر، منطقه و محله در ترکیب با بناهای ارزشمند همجوار (خانه نیمایوشیج) و افزایش محوطه و فضای باز آن در ضلع شرقی تغییر یابد. همان طور که در پژوهش «مطالعات راهبردی و مفهومی احیای خانه سیمین و جلال» ذکر شده است، یکی از مهمترین دغدغههاي بهره برداران از خانههاي تاریخی و خانه- موزهها «تضمین نمودن رونق و سرزندگی و پاسخگویی عملکردی و موفقیت در انتقال پیام» است. به عبارت دیگر، مشکل اصلی ای که خانه- موزهها را مدتی پس از افتتاح تهدید مينماید، همانا سکون، خلوتی و مهجور بودن آنها است. بنابراین، ميتوان به راهکارهایی اندیشید تا این خانه پویایی زمان حیات خود را بازیابد. به همین منظور دو شکل از پویایی در این طرح در مد نظر خواهد بود:
1) پویاییِ انضمامی، شامل الحاق فضاهایی مانند کافه و سالن جلسات و نشستها که ميتواند در جهت اهداف فرهنگی خانه استفاده شود، به نحوی که خود آنها نیز به یک اتفاق فرهنگی و ادبی تبدیل شوند، اتفاقاتی مانند برگزاری مراسم رونماییِ کتاب، برگزاری نشست هایی برای نقد آثار و اندیشههاي جلال و سیمین، برگزاری نشستهاي مربوط به اعطای جایزه جلال آل احمد و مجالسی همچون گرامی داشت سالروز تولد و درگذشت سیمین و جلال و...
2) پویایی کاربردی. شایان ذکر است که تلقیِ محافظه کارانه از موزه در ایران باعث شده است تا «سکون و ثبوت ابدی» تنها تعریف موزه باشد، در حالی که از سه- چهار دهه پیش، یکی از کارکردهای اصلیِ موزهها، «پژوهش و ارتباط» است. این کارکرد به معنای تضمین پویاییِ فضای موزهها در طول سالهاي متمادی است و همچنین انتقال پیام و تاثیرگذاری فرهنگی را نیز تضمین ميکند. در این پروژه نیز علاوه بر پویایی انضمامی که از طریق ساخت و تعریف فضاهای جدیدِ الحاقی صورت ميگیرد، پویاییِ کاربردی نیز ميتواند به جذابیت بیشتر و افزایش ویژگیِ تعاملی در خانه کمک کند. از جمله این فعالیتها و تعریفها این است که در سناریوی احیای فرهنگیِ خانهها ميتوان ترتیبی را اتخاذ کرد که روزشمار و سالشماری از وقایع مهم زندگی نیما، سیمین و جلال تهیه شود و بر اساس آن، رخدادهای فرهنگیِ متفاوتی تعریف شود که به مدت چند روز در این خانهها برپا شود و تعامل بیشتر مخاطبان را به همراه داشته باشد.
نکته دیگر اینکه خانههاي نیمایوشیج، جلال آل احمد و سیمین دانشور، خانههاي کوچکی در محله دزاشیب تهران هستند که به لحاظ کالبدی و ظرفیت پذیرش بازدیدکنندگان محدودیتهاي مشخصی دارند. علاوه بر این، خود مفهوم خانه- موزه، قواعد و استانداردها و ملزوماتی دارد که اعمال و پایبندی به آنها این محدودیت فضایی را تشدید ميکند. از طرف دیگر، خانه- موزه در واقع، مفهومی فراتر از نمایش شرح حال صاحب خانه است، بلکه باید شامل تصویری اتوبیوگرافیک از صاحب خانه باشد، به نحوی که بازدیدکنندگان بتوانند با شخصیت و سبک زندگی صاحب خانه آشنا شوند و از طریق همذات پنداری با او از نزدیک ارتباط برقرار کنند. بنابراین، برای پایبندی به واقعیت عینی زندگی افراد مورد نظر، ناچار از حفظ اصالت خانه- اعم از فضاها، کاربریها و اشیا- هستیم. این الزام در همان گامهاي نخستین گروه طراحی را بر آن ميدارد تا به موازات طرح احیا و مرمت فیزیکی، به جریان حمایتی- مفهومی بزرگتری بیندیشد، جریانی که ميتواند بازوی اجرایی، عملکردی و تصمیم گیری موثری در سطح شهر باشد.
بیان اتوبیوگرافیک به معنای سهیم کردن بازدیدکنندگان در تجربه زندگی روزمره صاحبان خانه است، تجربه ای مشتمل بر نحوه زیست، عادات، روابط و تعاملات و به طور کلی، تصویری درونیتر از آن ها. بدیهی است که برای دستیابی به این هدف، ميتوان رویکردهای متفاوتی را در نظر گرفت، اما مبنای تمام این رویکردها، همانا وفاداری به اصالت خانه است. برای این کار اولین و مهمترین رویکرد بازگرداندن خانه به دوره تاریخی اصیل خود است، یعنی بازگرداندن فضا، شرایط و چیدمان خانه به زمانی که زندگی هنوز در این خانه جریان داشته است. این خود بهترین معرف برای بازدیدکنندگان است، اما برای رمزگشایی کردن از جوانب پنهان و کمترپیدای زندگی صاحبان این خانهها و همچنین برای معرفی بیشتر آنان به بازدیدکنندگان ناآشناتر ميتوان به تمهیدات جانبی دیگری نیز اندیشید. به عنوان مثال، استفاده از تابلونوشتهها و حضور راهنمایان مسلط به موضوع در کنار استفاده از ابزارهای ارتباطی مانند متن، عکس، فیلم، مولتی مدیا و غیره.