گروه حوادث: مرد جوانی که به دلیل مشکلات روانی تحت نظر پزشک بود، بعد از قتل فجیع همسرش خود را به مأموران معرفی کرد و بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میرود. یک سال قبل مردی به مأموران پلیس در غرب تهران مراجعه کرد و گفت همسرش را به قتل رسانده است. این مرد گفت: من همسرم را خفه کردهام و جسدش در خانه است. مأموران با توجه به این اعتراف، به خانه متهم رفتند و جسد همسر او به نام زیبا را پیدا کردند.مرد جوان که میثم نام دارد، یک بار دیگر در خانهاش به قتل همسرش اعتراف کرد و مدعی شد زیبا به او خیانت کرد و وقتی از این خیانت باخبر شد، قتل را انجام داد. متهم گفت: من شغل آزاد دارم و درآمدم خوب است. زندگی خوبی با همسرم داشتم. این اواخر متوجه شدم او با کسی رابطه دارد. روز حادثه برای اینکه اجناس مغازهام را تکمیل کنم، به بازار رفتم. همسرم چند باری با من تماس گرفت و پرسید کی به خانه برمیگردم. یکی، دو باری هم من با تلفن او تماس گرفتم اما تلفن اشغال بود. در راه بودم که دخترم تماس گرفت و گفت معلمش نیامده و خواست که من به مدرسه بروم و او را به خانه برگردانم. من به دنبال دخترم رفتم و بعد به خانه رفتم.
وقتی از همسرم پرسیدم چرا تلفنش اشغال بود، گفت با مادرش صحبت میکرد. من به او مشکوک شدم. زنم در آشپزخانه کار میکرد که تلفنش زنگ خورد، اما همسرم جواب نداد. به او گفتم چرا تلفنت را جواب نمیدهی، گفت بعدا جواب میدهم. شماره غریبه بود، فهمیدم همسرم به من خیانت کرده است و بههمیندلیل جواب تلفن را نمیدهد. از دست او عصبانی شدم و با هم بحث کردیم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: هرچه به همسرم میگفتم چرا به من خیانت کردی، جوابی نمیداد و گریه میکرد. من به او گفتم به جای خیانت میتوانستی طلاق بگیری و بروی. من قبلا حق طلاق به او داده بودم اما زنم به جای اینکه طلاق بگیرد، به من خیانت کرد. مأموران ادعای میثم را بررسی کردند و متوجه شدند خیانتی در کار نبوده و زیبا زنی پاکدامن است. آنها وقتی تحقیقات بیشتری انجام دادند متوجه شدند میثم داروی اعصاب مصرف میکند. متهم درباره داروهایی که میخورد، گفت: من دچار افسردگی بودم و دارو مصرف میکردم، بههمیندلیل هم به همسرم حق طلاق دادم تا وقتی حالم بد شد، بچهها را بردارد و با خود ببرد تا من آسیبی به آنها نرسانم اما همسرم جایی نمیرفت.بازپرس برای تکمیل پرونده پزشک میثم را احضار کرد. دکتر روانپزشک گفت: میثم سالهای زیادی بود که به مطب من میآمد. او دچار اختلال شخصیت دوقطبی است و زمانی که داروهایش را مصرف نمیکند، وضعیت او حاد میشود. چند باری که همسرش زیبا به مطب آمد، از بدبینی او گلایه داشت. این رفتار در افرادی که دوقطبی هستند طبیعی است و آنها معمولا نسبت به اطرافیان خود بدبین میشوند.
وقتی میثم برای بیان آخرین دفاع به دادسرا منتقل شد، گفت: آن روز حالم خیلی بد بود، من به همسرم گفته بودم وقتی حالم بد شد طلاق بگیرد و برود؛ اما او نمیرفت. یک روز که حالم خوب بود حق طلاق را به همسرم دادم، من از بیماری خودم آگاه بودم و نمیخواستم به زن و بچهام آسیبی وارد شود. آن روز هم به همسرم شک کردم و پرسیدم با چه کسی رابطه داری؟ اما جوابی نداد. جوابندادنش باعث شد بیشتر به او شک کنم.گفتم چرا به من خیانت کردی؟ تو میتوانستی بروی، تو حق طلاق داری. باز هم حرفی نزد و این اتفاق من را عصبانیتر کرد. دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم تا خفه شد. دخترم در خانه بود و این صحنه را دید، بههمیندلیل خیلی ناراحت شدم.متهم گفت: من اشتباه کردم. همسرم زن پاکدامنی بود و من به خاطر مشکلی که داشتم این کار را کردم. سپس خانواده زیبا به دادسرا احضار شدند تا خواسته خود را مطرح کنند. پدر و مادر زیبا اعلام کردند درخواست قصاص دارند. همچنین از طرف فرزند خردسال متهم نیز شکایت مطرح شد. این در حالی است که پزشکی قانونی تأیید کرد متهم دچار بیماری اختلال دوقطبی است اما او را مسئول اعمال خودش دانست. به این ترتیب پرونده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.