گروه حوادث: مردی که متهم است باجناقش را با همدستی خواهرزنش به قتل رسانده است، در دادگاه کیفری استان تهران به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت. خواهر مقتول پیش از این اعلام کرده بود فرزندان برادرش که اعلام گذشت کردهاند، فرزند واقعی او نیستند؛ چراکه برادرش قدرت باروری نداشت و به همین دلیل نیز از همسر اولش جدا شده بود. با توجه به این گفتهها، دستور نبش قبر صادر و دیانای مقتول برداشته شد، اما دو فرزندش حرف عمهشان را قبول نکردند و حاضر نشدند آزمایش بدهند.وقتی پرونده برای رسیدگی به دادگاه فرستاده شد، ایرادی در این خصوص از سوی دادگاه گرفته شد و دادگاه از دادسرا خواست تکلیف دیانای گرفتهشده را روشن کند. سپس دادسرا یک بار دیگر فرزندان مقتول را احضار کرد، اما آنها باز هم برای آزمایش دیانای حاضر نشدند و گفتند فرزندان مقتول و مادرشان هستند و حاضر نیستند به خاطر ادعای عمهشان آزمایش بدهند؛ ضمن اینکه عمه آنها ولی دم محسوب نمیشود و در پرونده قتل سمتی ندارد.
به این ترتیب، پرونده یک بار دیگر به دادگاه کیفری استان تهران برگردانده شد؛ زیرا طبق قاعده فقهی فراش نمیشد اجباری برای انجام آزمایش از سوی فرزندان مقتول قائل شد. قاعده فقهی فراش چنین بیان میکند: اگر در یک رابطه شرعی و محترم، فرزندی متولد شد، بدون شک این فرزند از آنِ این زن و شوهر است.اگر گاهی بر اثر برخی از قرائن خارجی یا به هر دلیل عقلایی موجه، شک در انتساب طفل متولدشده به پدر خانواده پیش آید، این قاعده نقشآفرینی میکند. با استناد به این قاعده در چنین مواردی، طفل متولدشده را منتسب به همسر شرعی زن میدانند. بر اساس این قاعده، همگان باید پیوند زناشویی و تمام آثار آن را محترم دانسته و با شک و شبهه این پیمان و آثار آن را مخدوش نکنند.در جلسه رسیدگی به این پرونده که به لحاظ جنبه عمومی جرم برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. بر اساس کیفرخواست صادرشده، سال ۹۱ زن جوانی به نام کتایون با کلانتری تماس گرفت و گفت در غیاب وی و دو فرزندش، شوهرش به نام مهدی کشته شده است. مأموران بلافاصله به خانه این زن رفتند و با جسد خونین مرد ۵۷ساله روبهرو شدند. شواهد نشان میداد این مرد با شلیک گلوله به سرش از پا درآمده است. جسد خونین با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به بازجویی از همسر قربانی پرداخت.
کتایون به مأموران گفت: من به همراه دختر و پسرم به خانه خواهرشوهرم رفته بودیم و شوهرم در خانه تنها بود. وقتی به منزل بازگشتیم، کسی در را باز نکرد. من با کلید یدک در را گشودم و با صحنه وحشتناکی روبهرو شدم. دیدم شوهرم کشته شده است.پلیس در بازجویی از دو فرزند قربانی دریافت مهدی با کسی خصومت قبلی نداشت. وقتی در ادامه تحقیقات پلیس به اختلافهای دامنهدار مهدی و همسرش پی برد، کتایون بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت، اما ادعا کرد از ماجرای قتل شوهرش اطلاعی ندارد و نمیداند چه کسی او را کشته است. تلاش پلیس برای افشای راز کشتهشدن مرد میانسال ادامه داشت، ولی پلیس به نتیجه مطلوب نرسید.درحالیکه شش سال از این ماجرا گذشته بود و تحقیقات همچنان ادامه داشت، مأموران به رابطه پنهانی کتایون با یک مرد جوان به نام پیمان پی بردند. مرد جوان بهعنوان مظنون ردیابی و بازداشت شد و پرده از جنایت خانوادگی برداشت. مردی که با کتایون رابطه داشت، به مأموران گفت: من در قتل شوهر کتایون نقشی نداشتم، اما میدانم چه کسی این کار را کرده است.
من مدتی است که به کتایون علاقهمند شدهام و با او رابطه دارم. البته آشنایی ما به سالها قبل برمیگردد. من با باجناق مقتول از سالها قبل آشنایی داشتم و دوست بودیم تا اینکه از این طریق با کتایون آشنا شدم. زمانی که من با کتایون آشنا شدم، شوهر او فوت کرده بود، اما من راز قتل را میدانم. یک روز که دوستم سروش که باجناق مقتول است، مست کرده بود، در حالت مستی به من گفت باجناقش را کشته است. او میگفت شوهر کتایون به دخترش نظر داشته و به همین دلیل هم او را کشته است.با توجه به گفتههای این مرد، مأموران سروش را بازداشت کردند. سروش در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: باجناقم به دخترم نظر داشت. مدتی بود که همسرم متوجه این ماجرا شده بود، وقتی من موضوع را با خواهرزنم مطرح کردم، او هم تأیید کرد و گفت شوهرش دچار مشکل اخلاقی است. من هم تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. روز حادثه خواهرزنم درِ ورودی را باز گذاشت، من وارد خانه شدم و باجناقم را کشتم و بعد هم فرار کردم.
در جلسه دادگاه بعد از اینکه کیفرخواست خوانده شد، با توجه به اینکه اولیای دم اعلام گذشت کرده بودند، متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت باجناقش به دخترش نظر داشته و به همین دلیل هم او را کشته و او را لایق مرگ میدانسته است. سپس کتایون در جایگاه قرار گرفت.او گفت: شوهرم مرد بدرفتاری بود و مشکلات اخلاقی هم داشت، به همین دلیل با شوهرخواهرم همکاری کردم. او درباره فرزندانش گفت: شوهرم بچهدار نمیشد و همسر اولش را طلاق داده بود، اما بعد از ازدواج ما پیش دکترهای مختلف رفتیم و مسئله ناباروری شوهرم را حل کردیم. من مدارک را به دادسرا هم ارائه دادهام. بچههایم فرزندان مشترک من و شوهرم هستند. با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.