گروه حوادث: 15سال بهخاطر قتلی که مرتکب شده بود در زندان بود و در همه این سالها عذاب وجدان یک لحظه هم رهایش نمیکرد. برای همین تصمیم گرفت زندگیاش را تغییر دهد. او در زندان بخشی از قرآن را حفظ کرد، به بقیه زندانیان کمک میکرد و از همه مهمتر برای گرفتن رضایت از خانواده مقتولان و نجات همبندیهایش که به قصاص محکوم شده بودند تلاش میکرد تا اینکه در نهایت خودش هم از سوی خانواده مقتول بخشیده شده و از قصاص گریخت.جنایتی که حمید رقم زد، ۲۴فروردین سال۸۴ رخ داد. آن روز گزارش قتل دختر جوانی به پلیس اعلام شد. قربانی 24ساله و منشی یک آموزشگاه در کرج بود که جسدش را مدیر آموزشگاه پیدا کرده بود. او وقتی وارد آموزشگاه شده بود با دیدن جسد منشیاش پلیس را خبر کرد و وقتی کارآگاهان در محل حادثه حاضر شدند معلوم شد که مقتول با فردی درگیر و توسط او خفه شده است.
روی دست مقتول آثار خراشهای زیادی دیده میشد و علاوه بر این النگو و دستبند وی نیز از دستش خارج و سرقت شده بود. در این شرایط جسد مقتول به پزشکی قانونی انتقال یافت و گروهی از کارآگاهان جستوجوی خود را برای یافتن ردی از قاتل فراری آغاز کردند تا اینکه چند وقت بعد به سرنخهایی دست یافتند.
کفاش مرموز
درحالیکه تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، مدیر آموزشگاه با پلیس تماس گرفت و گفت مرد کفاشی که زیر پله آموزشگاه کار میکند رفتارهای مرموزی دارد. بهگفته مدیر، مرد کفاش چندین بار در مورد سرنوشت منشی آموزشگاه و پرونده او سؤال پرسیده و بهنظر میرسید حقایقی را میداند و سعی در کتمان آن دارد.همین کافی بود که تحقیق از مرد کفاش آغاز شود. مأموران سراغ وی رفتند اما او منکر هرگونه اطلاعاتی درباره جنایت بود. او مدعی بود که در زمان حادثه هیچکس را ندیده و نمیداند قاتل کیست.مرد کفاش مدعی بود که صرفا از روی کنجکاوی پیگیر پرونده قتل منشی آموزشگاه است و دلش میخواهد بداند قاتل او کیست. اگرچه او اصرار داشت که روز حادثه فرد مشکوکی را ندیده که وارد آموزشگاه شود اما حرفهای ضدو نقیض او باعث شد که مأموران وی را زیرنظر بگیرند. آنها که حدس میزدند این مرد حقیقت را به زبان نیاورده است، از قاضی پرونده مجوز بازرسی کفاشی وی را گرفتند و راهی آنجا شدند. با پیدا شدن طلاهای سرقت شده منشی آموزشگاه در کفاشی زیرپله، دیگر برای پلیس محرز شد که کسی جز مرد کفاش عامل جنایت نیست.
اعتراف هولناک
مرد کفاش بازداشت شد و در بازجوییها اسرار قتل منشی آموزشگاه را فاش کرد. وی گفت: مدتی بود که منشی را زیرنظر داشتم و میدانستم او زودتر از همه وارد آموزشگاه میشود. معمولا یک ساعت بعد از ورود منشی، مدیر آموزشگاه به آنجا میرفت و بعد از آن هم شاگردان وارد میشدند. بنابراین حدود یک ساعتی منشی در آموزشگاه تنها بود. من به او علاقهمند شده بودم و بهدنبال فرصتی برای حرف زدن با او میگشتم. روز حادثه وارد آموزشگاه شدم. منشی جوان وقتی متوجه قصد و نیت من شد شروع کرد به فحاشی و از من خواست بیرون بروم. اما من ماندم و با او درگیر شدم. در جریان جدال با او ناگهان زمین خوردم و درحالیکه کنترلم را از دست داده بودم، برای اینکه گیر نیفتم با کابل کامپیوتر وی را خفه کردم. بعد از قتل هم طلاهایش را سرقت کردم و به سرعت از آموزشگاه خارج شدم.متهم پس از اقرار به قتل، صحنه جنایت را بازسازی کرد و روانه زندان شد. وی بعد از مدتی در شعبه80 دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت و قضات دادگاه او را به قصاص محکوم کردند. حکم قصاص با اعتراض قاتل به دیوان عالی کشور فرستاده شد و قضات شعبه11 دیوان نیز این رأی را تأیید کرده و قابل اجرا دانستند. به این ترتیب پرونده به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد.
بازگشت به زندگی
قاتل در سالهایی که در زندان بود، توبه کرد و بهخاطر عذاب وجدان تصمیم گرفت گذشته و گناهی که مرتکب شده بود را جبران کند. بهگفته مسئولان زندان، وی هرشب مراسم دعای شبانه اجرا میکرد؛ چند جزء از قرآن را حفظ کرده بود و تلاش میکرد زندانیانی را که مثل خودش محکوم به قصاص شده بودند، نجات دهد. برای همین شماره تلفن خانواده مقتولان را بهدست آورده و با آنها تماس میگرفت و از رفتار محکومان که در زندان تغییر کرده و از اشتباهات خود پشیمان بودند میگفت. او به تماسهایش ادامه میداد تا شاید بتواند دل خانواده مقتول را به رحم آورد و باعث شد که آنها از خونخواهی بگذرند و قاتل عزیزشان را ببخشند.
حمید در حالی این کارها را انجام میداد که هر لحظه امکان داشت زمان اجرای حکم خودش فرا برسد. درست مثل سال گذشته که او پای چوبه دار رفت تا قصاص شود اما در واپسین لحظات موفق شد از اولیای دم مهلت بگیرد و به زندان برگردد. از همان زمان تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران با دستور قاضی مریم خلیفه، دادیار اجرای احکام دادسرای جنایی تهران برای جلب رضایت از اولیای دم شروع شد.اولیای دم وقتی در جریان تغییر رفتار و زندگی حمید در زندان شدند، در نهایت گفتند که به شرط دریافت دیه از قصاص میگذرند. با کمک خانواده قاتل و تلاش خیرین، مبلغ دیه تهیه شد و به این ترتیب قاتل منشی آموزشگاه از مجازات مرگ رهایی یافت و به زندگی بازگشت. او بهزودی، پس از گذشت 15سال از زندان آزاد خواهد شد.