گروه فرهنگی: چارلی چاپلین اواخر عمرش در سوییس زندگی میکرد و همان جا هم از دنیا رفت و به خاک سپرده شد. هنوز ۲ ماه از مرگ او نگذشته بود که قبرش را باز کردند و جنازهاش را با تابوت دزدیدند. «سرقت تابوت چاپلین شب اول مارس ۱۹۷۸ انجام شد و صبح روز بعد خبرش به گوش خانواده او رسید. اولین پرسشی که در ذهن خانواده او و دیگرانی که خبر این دزدی را میشنیدند شکل میگرفت این بود که چرا جنازه را بردهاند؟ برخی میگفتند که این کار احتمالا یک شوخی - البته یک شوخی بسیار بیمزه و زشت - است اما چند روز بعد تماسی تلفنی با همسر چاپلین، انگیزه سرقت را معلوم کرد. دزدها برای پس دادن جنازه و تابوت ۶۰۰ هزار دلار درخواست کردند و گفتند چند روز فرصت دارید تا این پول را آماده کنید و به جایی که ما تعیین میکنیم، بیاورید.
دزدها در روزهای بعد چند بار دیگر هم تماس گرفتند و خواسته خودشان را - گاهی با چاشنی تهدید به انداختن تابوت در آب یا گم و گور کردن جنازه - تکرار کردند. اونا اونیل همسر چاپلین (که چهارمین همسرش و دختر یوجین اونیل، نمایشنامهنویس معروف بود) تصمیم به پرداخت پول نداشت و نمیخواست به دزدها باج بدهد. میگفت حتی خود چارلز مرحوم هم اگر میان ما بود چنین کاری را «مضحک و مسخره» میدید.اما به اشاره پلیس با دزدها مذاکره کرد تا فرصت برای ردگیری و شناسایی و دستگیری دزدها فراهم شود. اونا آن قدر دزدها را بازی داد تا فرصتی که پلیس نیاز داشت، فراهم شد. یکی از دزدها که پناهندهای لهستانیتبار بود در یکی از باجههای تلفن عمومی، نزدیک خانه چاپلین دستگیر کردند. چند ساعت بعد هم همدستش را، که او هم یک پناهنده البته اهل بلغارستان بود، گرفتند.
هر دو نفر جوانان بیچارهای بودند و حتی گویا ابتدا قصد جابهجایی تابوت را هم نداشتند. میخواستند قبر را عمیقتر بکنند و تابوت را پایینتر دفن کنند تا فقط چنین به نظر برسد که دزدیده شده است. اما آن شب نقشهای که کشیده بودند، درست پیش نرفت و مجبور شدند تابوت را بردارند و با خودشان ببرند.میگفتند فکر اولیه این نقشه را از ماجرای مشابهی که سال قبل در ایتالیا روی داده، یاد گرفتهاند اما پیشبینی نمیکردند همه چیز تا این حد پیچیده شود و اجرای نقشه این قدر سخت و اضطرابآور باشد. فکر میکردند با اخاذی از یک خانواده سرشناس و ثروتمند، پول بیزحمتی به جیب میزنند و زندگی خودشان را از این رو به آن رو میکنند. آنها را به دادگاه معرفی کردند و هر دو نفرشان برای به هم زدن آرامش متوفی و خانوادهاش و نیز تلاش برای اخاذی مجرم شناخته شدند.
دزد اصلی یعنی آن پناهنده لهستانی وارداس نام داشت و به ۴ سال و نیم کار سخت و اجباری محکوم شد. دادگاه آن بلغاری بدبخت به اسم گانِف را به ۱۸ ماه حبس تعلیقی محکوم کرد زیرا از سر و وضع او و نیز از شواهد و اعترافات معلوم بود که نقشی فرعی در دزدی داشته و بیشتر از تنبیه و مجازات، شایسته ترحم است. جنازه چاپلین را هم به همان جایی که ابتدا خاک کرده بودند، بردند و این بار - برای جلوگیری از تکرار ماجراهای مشابه - قبر را با استفاده از بتون بیشتر محکمتر کردند.»