گروه سیاسی: سیدمحمد صدر عضو مجمع تشخیص مصلحت و معاون اسبق وزارت خارجه در روزنامه ایران نوشت: آینده سیاست خارجی ایران درگیر دو مسألهای است که امروز هم با آن مواجه هستیم؛ یکی برجام و دیگری مسأله «افایتیاف»البته این دو مقوله، باوجود تأثیر تعیین کننده در آینده سیاست خارجی ایران، دو تفاوت عمده و مهم دارند.
در مسأله برجام، اینکه سمت و سوی سیاست خارجی ایران چه خواهد بود، به نوع کنش و عقلانیت سایر بازیگران، بویژه اروپا و امریکا بستگی دارد. اما «افایتیاف» مسألهای است که صرفاً نوع انتخاب ایران آینده روابط اقتصادی و بانکی را با جهان، بویژه کشورهایی چون روسیه و چین تعیین خواهد کرد. بهطور کلی سیاست خارجی برای هر کشور، عرصهای با بازیگران متعدد، دوطرفه یا چندطرفه است. در این صورت، اینکه عملکرد سایر طرفهای تأثیرگذار منصفانه و مبتنی بر منفعت دوطرفه است یا دشمنی یکطرفه، نقش مهمی در تعیین آینده سیاست خارجی دارد.
برای ایران در 1400، یکی از عوامل تعیین کننده، مسأله برجام و نوع بازی کنشگران اروپایی و امریکایی است.پساز آنکه در دولت آقای احمدینژاد، مسأله هستهای ایران به یک بحران امنیتی تبدیل شد و شش قطعنامه تحریمی هم بهدنبال آن آمد، آقای ظریف و دوستان او در دولت یازدهم توانستند پس از 18 ماه مذاکره، توافق برجام را به ثمر برسانند. این توافق، برد-برد بود، به این معنی که هم ایران را از زمره تهدید امنیتی بینالمللی خارج کرد و مناسبات اقتصادی ایران و جهان را عادی کرد و هم بار دیگر به دنیا ثابت کرد که فعالیتهای هستهای ایران صلحآمیز است.
نقطه کلیدی دستیابی به این توافق، حرکت همه طرفها براساس منافع مشترک و احترام متقابل بود. اما پس از خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام، اروپاییها هم باوجود اظهارات و لفاظیها، در عمل تعهدات خود را در برجام زیر پا گذاشتند و هیچ یک از آنها را عملی نکردند. بنابراین، در زمینه سیاست خارجی و مشخصاً درباره برجام، یک دوره عدم موفقیت، سپس یک دوره موفقیت منتهی بهبرجام و بار دیگر دوره عدم موفقیت ترامپ را شاهد هستیم. توضیح این نکته ضروری است که عدم موفقیت در دوره اخیر، نه ناشی از عملکرد ایران، بلکه ناشی از عملکرد اروپا و امریکا بود. امروز نیز هر پیشبینی درباره این فرایند، به عملکرد طرف مقابل بستگی دارد. بهعبارت دیگر، اگر مانند 18 ماه مذاکرات هستهای، اروپا و امریکا خواستار یک مذاکره یا توافق مبتنی رویکرد برد-برد باشند، میتوان این مسأله را حل کرد. درغیر این صورت، این رفتار مخرب سیاست خارجی ایران را به سمت دیگری متمایل خواهد کرد.
در این میان، باید به این نکته توجه داشت که حل مسأله هستهای ایران، اولویت نخست سیاست خارجی امریکا نیست. اولویت نخست سیاست خارجی این کشور دولت چین است که مطابق پیشبینیها در 10 سال آینده خواهد توانست به لحاظ اقتصادی و فناوری امریکا را پشت سر بگذارد. مسأله دوم سیاست خارجی امریکا، روسیه است که به لحاظ نظامی با این کشور برابری میکند و اولویت سوم امریکا نیز تأمین امنیت و تأمین نفت و انرژی اسرائیل است.عامل دیگر تأثیرگذار بر آینده سیاست خارجی ایران، نوع رابطه با کشورهای عربی بویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس است. ایالات متحده از ابتدای انقلاب تلاش داشت به این کشورها بقبولاند که دشمن شما نه اسرائیل، بلکه جمهوری اسلامی است که میخواهد انقلاب اسلامی خود را در کشورهای عربی به نتیجه برساند.
تا پایان دولت اصلاحات امریکا موفق نشده بود این سیاست را به نتیجه برساند، اما متأسفانه عملکرد دولت احمدینژاد به مرور زمان این سیاست امریکا را با موفقیت روبهرو کرد، به گونهای که به مرور اعتماد کشورهای عربی به جمهوری اسلامی کاهش یافت تا اینکه در نهایت با پادشاهی سلمان و ولیعهد محمد پسر او در عربستان سعودی، این پازل کامل شد. مجموعه این عوامل، یعنی عملکرد و رویکرد اروپا و امریکا، اولویتگذاری این کشورها نیز رویکرد و عملکرد کشورهای عربی در آینده سیاست خارجی ایران نقشی تعیین کننده دارند. در این میان برخی طرفها در ایران بر سیاست رو به شرق تأکید میکنند و خواستار نزدیکی بیشتر ایران به روسیه و چین هستند،اما همین عده از این واقعیت غفلت میورزند که عملکرد ایران در آینده روابط با روسیه و چین به رویکرد و تصمیم ما در زمینه «افایتیاف» بستگی دارد. اینجا، ما دیگر شاهد بازیگران متعدد نیستیم، بلکه تنها تصمیم جمهوری اسلامی ایران است که تعیین کننده خواهد بود.
بنابراین اگر «افایتیاف» تصویب نشود و در کنار آن مسأله برجام هم به نتیجه نرسد، چشمانداز خوبی در سیاست خارجی ایران نخواهیم داشت. زیرا در صورت به نتیجه نرسیدن برجام، برخی کشورها برای انزوای سیاسی و بینالمللی ایران تلاش خواهند کرد و در صورت تصویب نشدن «افایتیاف» هم یک انزوای اقتصادی و بانکی به کشور تحمیل میشود، البته به دست خودمان.