گروه سیاسی: احمد زیدآبادی در یادداشتی نوشت: حسن روحانی در واپسین روزهای ریاست جمهوری خود گفته است: "البته همۀ ما یقین داریم که حکومتی که امروز چهل و چند سال است در ایران به نام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد با آن حکومت مولایمان امیرالمومنین فاصله زیادی دارد، اما در عین حال تلاش زیادی کردیم که همان مسیر امام علی را پیش بگیریم." در بخش نخست صحبت آقای روحانی مناقشۀ چندانی نیست جز تعیین مقدار همان "فاصلۀ زیاد"! در مورد بخش دوم صحبت روحانی اما باید پرسید که مشخصاً کدام "تلاش زیاد" را کردید تا مسیر علی را در پیش گیرید؟
اگر منشور حکومت علی همان است که در نامهاش به مالک اشتر آمده است و اگر سیرهاش همان است که سید رضی در نهج البلاغه گرد آورده است، جملگی حتی اجازه ندادید که آن منشور و سیره برای مردم به درستی تبیین شود چه رسد به ادعای تلاش برای در پیش گرفتن آن مسیر! همۀ آنچه مردم در این سالها از ارجاع به منش و سیرۀ زمامداری علی به یاد دارند، تکرار مکرر قیاس مخالفان و منتقدان حکومت با طلحه و زبیر است! آن هم به صورتی کاملاً تحریفآمیز چنانکه گویی این علی بوده که به دلیل مخالفت لفظی طلحه و زبیر با نوع حکمرانی خود به جنگ با آنها برخاسته و جز همین یک اتفاق هم در تمام دوران زمامداری او رخ نداده است.
*****
هر گاه من در نوشتههایم به بزرگان دین استناد و یا سخنی از آنان نقل میکنم، جمعی از مخاطبان پیام میدهند که بخش بزرگی از جامعه از دینروگردان شده و نسبت به این نوع استنادات حساسیت منفی پیدا کرده است، بنابراین برای حفظ اعتبارم بهتر است وارد این مسائل نشوم! این دوستان ظاهراً تصورشان این است که پنداری من نوعی تاجر سیاسیام که برای رونق تجارتم باید طبق سلیقۀ بخشی از مردم هر روز به رنگی در آیم و دلقی نو به تن کنم! اینکه بخشی از جامعه به علت سوءاستفادۀ سیاسی از دین، نسبت به آن ظنین و بدگمان شده است، بر من هم عیان است، اما دین کارکردهای معنوی و اخلاقی و فرهنگی و مدنی بسیار مفیدی دارد که در خوانش صحیح آن به مثابۀ چسب اجتماعی جامعۀ ایرانی عمل کرده است و بدون آن روزگارمان تیرهتر خواهد شد. برخی دیگر هم که ظاهراً فقط اسمی از سکولاریزم شنیدهاند با هر اشارهای به متون و میراثهای فرهنگ دینی در یک نوشته، فریادشان بلند میشود؛ این هم که شد همان حکومت دینی!
سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از دولت است و هیچ منافاتی با ایمان شخصی و باور به دینِ فرهنگی و مدنی و معنوی و اخلاقی ندارد. عموم رهبران دو دمکراسیِ سکولارِ بزرگ شرق و غربِ عالم یعنی هندوستان و آمریکا، جملگی افرادی دیندارند و به آن افتخار هم میکنند. متأسفانه برخی مدعیان آتشین مزاجِ دفاع از سکولاریسم گمان بردهاند که سکولاریسم مستلزم عقاید ماتریالیستی و منافی هر اعتقاد متافزیکی از جمله باور به خداست و بیوقفه هم بر این طبل توخالی و پر سر و صدا میکوبند! آن سکولاریسمی که مستلزم جهانبینی ماتریالیستی است هنوز از مادر زاده نشده است و اگر هم به فرض روزی زاده شود، صورت دیگر حکومت دینی از نوع طالبانِ افغان آن خواهد شد!
شکاف در بین اصولگرایان
زیدآبادی در نقد كوتاهی هم نوشت: تصویب طرح اصطلاحاً "صیانت..." از سوی نمایندگان مجلس از نگاه من هیچ اثر عملی در پی نخواهد داشت، اما شکاف پنهان بین جریان اصولگرا را روز به روز آشکارتر خواهد کرد. آن بخش از اصولگرایان که بار امور اجرایی را به گردن گرفتهاند در مواجهه با انبوه مشکلات، مسیر عملگرایی را در پیش خواهند گرفت و گرایش تندرو و متوهم آنان در مقابلشان خواهد ایستاد. سرنوشت ایران هم به نتیجۀ این رویارویی گره خورده است. به نظرم این بار این تندروها خواهند بود که به حاشیه خواهند رفت و یا حذف خواهند شد.