گروه علمی:پارکینسون دومین بیماری شایع سیستم عصبی مرکزی بعد از آلزایمر و یکی از شایع ترین دلایل ناتوانی در سنین بالاست. پارکینسون دومین بیماری عصبی شایع پس از آلزایمر بوده که حاصل از تخریب سلولهای عصبی است. آشکارترین علائم این بیماری شامل کندی در حرکت، سفت شدن عضلات و لرزش هنگام استراحت است. علائم غیر حرکتی و ضعیف کننده دیگری هم وجود دارند که بعضی از آنها ممکن است قبل از علائم حرکتی ظاهر شوند.
پارکینسون و نواحی زیادی از سیستم عصبی بر انواع مختلفی از نورونها تاثیرگذار است و تمرکز بیشتر آن بر نورونها در نواحی مرتبط با علائم حرکتی و مخصوصا ناحیهای از مغز میانی به نام توده سیاه است. توده سیاه بخشی از مسیر عصبی اصلی که برای تصحیل حرکات ضروری را تشکیل میدهد. در پارکینسون نورونهای دوپامینرژیک در توده سیاه به تدریج از بین رفته و موجب کارکرد نادرست این مسیر و مشکلات ویژه حرکتی میشوند.
برای درمان کمبود نورونها از داروهایی که دوپامین را جایگزین یا شبیه سازی میکنند، استفاده میشود و به مرور زمان تاثیر این داروها کاهش پیدا میکند. تحریک مغز نیز ممکن است برای درمان علائم استفاده شود، هر چند که هیچ درمانی در حال حاضر نمیتواند فرآیند تخریب عصبی را به تاخیر بیندازد. آسیب شناسی یا پاتولوژی بارز بیماری پارکینسون شامل انباشت پروتئینهای ناسازگار درون نورونهاست.
یکی از این اجلای خاص آیکو ساینوکلین نامیده میشود. این مولکولها میتوانند یک واحد تکرارشونده کوچک به نام اولیگومر (Oligomers) فیبریل (Fibrils) تشکیل دهند، شواهد نشان میدهد این مولکولها برای نورونها سمی هستند و نقش کلیدی در پیشرفت پارکینسون دارند.
در حالت عادی پروتئینهای ناخواسته به وسیله سیستمهای تجزیه کننده پروتئین در سلولها پاکسازی میشوند. افزایش پروتئینهای ناسازگار آلفاساینوکین در این سیستمها ممکن است یک فاکتور کلیدی در مرگ نورونها باشد.
پارکینسون میتواند با اختلال در میتوکندریها همراه باشد، زیرا میتوکندری انرژی سلول را تامین میکند تا سلول بتواند نقشهای حیاتی را انجام دهد. میتوکندریها بسیار فعال هستند و بر اساس نیاز به انرژی سلول، میتوانند به هم متصل باشند یا از هم جدا و به صورت نسخههای کوچکتری ظاهر شوند. میتوکندریها همچنین میتوانند به نواحی از سلول که به آنها بیشتر احتیاج دارند، جابجا شوند.
با این حال ممکن است در پارکینسون این پرسه مختل شود و میتوکندری نتواند عمل مناسب نورونی را حفظ کند. تصور میشود در پارکینسون فرایند پیر شدن یا آسیب دیدن میتوکندری ها و حذف یا جایگزینی آنها نیز مختل شود که باعث تجمع میتوکندری های آسیب دیده یا فرسوده میشود.
از سوی دیگر سلولهایی به نام گِلیا که نورون ها را احاطه میکنند ممکن است در پارکینسون نقش داشته و از بین رفتن نورون های دوپامین نوع خاصی از سلول های گلیا به نام میکروگلیا که مسئول دریافت بقای سلول های مرده هستند، باعث پاسخ دستگاه ایمنی میشوند. میکروگلیا های فعال شده سیتوکینهای التهابی آزاد میکند که باعث فعال شدن میکروگلیاهای مجاور و نوع دیگری از سلول های گلیا به نام آسروسیت میشود.
مواد شیمیایی آزاد شده توسط میکروگلیا ها و آستروسیت ها باعث آسیب به نورون ها میشوند.مکانیسمهایی که روند بیماری را در پارکینسون هدایت میکنند هنوز مشخص نیستند، اما با گذشت زمان مناطق بیشتری از سیستم عصبی دچار آسیب میشوند و یکی از نظریههای جدید در رابطه با انتقال آلفاساینوکین ناسازگار است که میتواند باعث این اتفاق شود.
با اینکه ماهیت چند عاملی پیشرفت بیماری پارکینسون ممکن است درک آن را سخت کند، اما همین ماهیت، تعدادی از اهداف درمانی بالقوه را، برای کندُ و یا متوقف کردن تخریب عصبی ارائه میدهد. برای مثال امروزه افزایش پاکسازی پروتئینهای غیر طبیعی و جلوگیری از انتقال آنها. بهبود عملکرد میتوکندری و هدف قرار دادن التهاب عصبی، بخشهای فعال تحقیق هستند.