گروه بین الملل: پایگاه خبری "اسپکتِیتور" در مقاله ای، به وضعیت و نقش الیگارشهای روسی در بحبوحه "جنگ اوکراین" و وضع تحریمهای احتمالی از سوی غرب علیه آنها و به طور کلی دولت روسیه پرداخته و استدلال کرده که الیگارشهای کنونی روسیه، با تصور سنتی که از الیگارشهای این کشور به عنوان افرادی قدرتمند و با نفوذ وجود دارد، تفاوتهای زیادی دارند و اساسا پوتین در دوران حضور ۲۲ ساله خود در قدرت، در موارد متعددی الیگارشهای روسی را تنبیه کرده و عملا آنها را به نوعی رامِ خود کرده است. از این رو، الیگارشی کنونی روسی چیزی جز یک پوسته ظاهری از تصویر قدرتمند سنتی که از آن در ذهن داریم نیست و اکنون باید آن را صرفا مطیع "کرملین" دانست.
پایگاه خبری اسپکتِیتور در این رابطه مینویسد: «توجیهِ عادی و معمول جهت تحریم کردنِ الیگارشهای روسی این نکته است که انجام این اقدام علیه آن ها، موجب وارد آمدن خسارتهای مالی به این افراد میشود و این مساله موجب خواهد شد تا آنها به "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه فشار وارد کنند تا هر چه سریعتر جنگ اوکراین را متوقف کند. با این حال باید گفت که یکچنین گزارهای بر مفروضاتِ آزمایش نشدهای استوار است که تصور میکنند الیگارشهای روسی میتوانند تاثیر قبال توجهی را بر پوتین داشته باشند. درست در همین نقطه است که طرح و نقشه مذکور (تحریم الیگارشهای روسی با هدف اثرگذاری بر شخصِ پوتین) به کل فرو میپاشد. الیگارشهای روسیه امروز هیچ شباهتی به الیگارشهای گذشته این کشور که قدرت قابل توجهی داشتند، ندارند.
تصور و نوع دیدگاهی که ما از الیگارشهای روسی داریم برای نخستین بار در دهه ۱۹۹۰ میلادی متولد شد. زمانی که گروه کوچکی از افراد، از دل اقتصادِ به گِل نشسته شوروی ظهور کردند و از قدرت و قوای فکری خود بهره بردند و سعی داشتند هر آن چیزی که صاحب ارزش است را تصاحب کنند. در این راستا، در حالی که دولت روسیه با سِیلی از هزینههای شوروی سابق رو به رو بود (در مواردی نظیر سامان دادن به وضعیت بیمارستان ها، مدارس، جادهها و غیره)، الیگارشهای روسی تقریبا تمامی گلوگاههای اقتصادی سودآور را به تصرف و کنترل خود درآوردند. در این رابطه میتوان به تسلط آنها بر میادین نفتی، کارخانههای ذوب آلومینیوم، و در عین حال هر چیزی دیگری که از قِبل آن میشود در بازارهای بین الملل دلار به دست آورد اشاره کرد.
اینطور به نظر میرسید که الیگارشهای روسی از ناکجاآباد آمده بودند با این حال، آنها هیچ مزاحمت و مانعی را در مسیر رشدِ سریع خود حس نمیکردند. آنها مبتذل، متکبر و مغرور بودند. آنها به نحو گستردهای شبکههای تلویزیونی و یا روزنامههای روسیه را اداره میکردند، احزاب سیاسی را تامین مالی میکردند، و در نزاع و همکاری با یگدیگر جهت کسب مزایا و منافع بیشتر به سر میبردند. مسالهای که در نهایت آنها را به سمت کسب ثروت بیشتر سوق میداد. اگر الیگارشهای کنونی روسیه نیز شبیه به این الیگارشها بودند، شکی نبود که وارد آوردن فشار به آنها میتوانست در نهایت ولادیمیر پوتین رامجبور کند تا در معادله جنگ اوکراین عقب نشینی کند. با این حال، مشکل اساسی این است که دهه ۱۹۹۰ مدتها قبل به پایان رسیده و الیگارشهای قدرتمند روسی نیز به همان دوران تعلق دارند (در واقع آنها به تاریخ پیوسته اند).
در این راستا یک جوک روسی نیز وجود دارد که میگوید: الیگارشهای کنونی روسی، به معنای واقعی کلمه الیگارش نیستند بلکه باید آنها را افرادی دانست که در نقشِ الیگارشها ظاهر میشوند.
رفتار الیگارشها در روسیه ماهیتی پایدار نداشت (در ابتدای ظهور آنها پس از سقوط شوروی) و سپس در سال ۱۹۹۸ شاهد بودیم که اقتصادِ روسیه به دلیل سومدیریتها رو به فروپاشی حرکت کرد. در این دوران بود که روسیه توان پرداخت بدهیهای خود را نداشت و در نهایت رئیس جمهور وقت روسیه "بوریس یِلتسین" در جستجو برای انتخاب نخست وزیرش، یک جاسوس سابق سازمان اطلاعاتی شوروی KGB با نام ولادیمیر پوتین را برگزید که تقریبا اغلب افراد وی را نمیشناختند. در ابتدا، الیگارشهای روسی این تفکر را داشتند که میتوانند پوتین را کنترل کنند با این حال، این طرز فکر آنها به نحو واضحی یک اشتباه محاسباتی بود.
پوتین با مشت آهنین به انتقادات رسانههای روسیه پاسخ داد و بسیاری از آنها را تعطیل کرد. در این راستا به عنوان مثال شاهد بودیم که کارمندان شبکه تلویزیونی مستقل NTV پرچمهایی را از پنجرههای محل کارشان تکان میدادند و در عین حال، نیروهای پلیس در بیرون از محوطه این شبکه تلویزیونی انتظار آنها را میکشیدند. همگی آنها شغل خود را از دست دادند و الیگارشهای روسی که آنها را استخدام کرده بودند نیز از روسیه به خارج از این کشور گریختند.
پوتین که توانسته بود کنترل خود را بر رسانههای روسی تحکیم کند، سپس به سراغ پول و جریانها و منابع مالی رفت. سال ۲۰۰۳ میلادی، افسران پلیس روسیه "میخائیل خودورکوفسکی"، ثروتمندترین فرد در روسیه را بازداشت کردند. این الیگارش سرشناس روسی فکر میکرد که میتواند به عنوان یک بازیگر مستقل در روسیه کنشگری کند و نیازی به اخذ مجوز و کسب رضایت از کرملین هم ندارد. همین مساله موجب شد که خودورکوفسکی اندکی بعد همچون یک متهم معمولی و دون پایه در دادگاههای روسیه ظاهر شود. این صحنه تا حد زیادی شبیه به این بود که یال و کوپال یک شیر را از آن گرفته باشند و آن را به قفس نیز انداخته باشند.
وی اندکی بعد حکم خود که هشت سال حبس بود را دریافت کرد. شرکت نفتی وی مصادره شد و در عین حال او به جرایم دیگری نیز زمانی که در زندان بود متهم شد. این رویکرد پوتین موجب شد تا حساب کار دستِ دیگر الیگارشهای روسی نیز بیاید. وقتی نظامیان روسیه شهر گروژنی را در سال ۱۹۹۶ بمباران میکردند، کانالهای خبری وابسته به الیگارشهای روسیه، فجایع این رویداد را همچون رسانههای غربی پوشش دادند و عملا مردم روسیه علیه جنگ تشویق و خوستار پایان دادن به این جنگ و خونریزی شدند. با این حال اکنون شاهد وضعیتی مشابه در روسیه نیستیم و میبینیم که جریانهای رسانهای روسیه تا حد زیادی تحت کنترل کرملین هستند.
افرادی که امروز ما آنها را الیگارشهای روسی میخوانیم، هیچ شباهتی به الیگارشهای حقیقی روسیه ندارند و صرفا تصویر سادهای از آنها را به نمایش میگذارند. حقیقت این است که میلیاردرهای کنونی روسی تا حد زیاید به واسطه مدیریت خود بر بخشهای دولتی و یا فروش برخی کالاها و خدمات به دولت روسیه است که ثروتمند و قدرتمند شده اند. از این رو آنها برای ثروتمند شدن نیازی به خلاقیت و یا قوای فکری خاصی نداشتهاند. آنها پولدار شده اند، زیرا دوستِ "ولادیمیر پوتین" بوده اند.
البته که در این میان شماری از الیگارشهای روسی نیز بوده اند که ثروت و داراییهای خود را از نظارت و دسترسی پوتین و دولت روسیه خارج کرده اند. در این راستا بر اساس ارزیابیهایی که یک اقتصاددان به نامِ "گابریل زاکمن" انجام داده، بیش از نیمی از پولِ ثروتمندان روسیه در خارج از این کشور است و به طرق مختلف و در لایههای گوناگون مخفی شده است. با این حال، این بدان معنا نیست که این ثروتمندان حاضرند در برابر کرملین بایستند. آنها پیشتر به خوبی دیده اند که چه بر سرِ افرادی آمده که خواسته اند چنین کنند.
از این رو میتوان نتیجه گرفته که اموال و داراییهای الیگارشهای کنونی روسیه به صورت امانتی و نه چندان قطعی دستِ آنها است. پوتین تا حد زیادی بر داراییهای آنها کنترل دارد. این امید که این افراد بتوانند بر پوتین فشار بیاورند (تا جنگ اوکراین را خاتمه دهد)، از اساس بیهوده است. با این حال، این بدان معنا نخواهد بود که غرب این افراد را تحریم نمیکند. غرب بر این باور است که باید الیگارشهای روسی را تحریم کند تا از دسترسی پوتین به منابع مالی که میتوانند ماشین جنگ را تغذیه کنند و یا جوامع غربی را تضعیف و زمینه را برای حمله به دیگر کشورها فراهم میکنند، جلوگیری کند.
"خودورکوفسکی" که اکنون در تبعید (در لندن) به سر میبرد به نشریه اسپکتِیتور میگوید: "باید توجه داشت که هیچکدام از الیگارشهای پوتین با جنگ مخالفت نخواهند کرد و یا علیه آن سخنی نمیگویند. پوتین میتواند بخشی از ثروت شخصی آنها را استفاده کند. درست به همین دلیل است که تحریم کردن الیگارشهای روسیِ نزدیک به پوتین یک الزام است. تنها در این صورت است که ما میتوانیم مطمئن باشیم که پول و ثروت آنها جهت تغذیه جنگ مورد استفاده قرار نخواهد گرفت".»