همه چیز مهیای اعلام رسمی ریکاردو ساپینتو به عنوان سرمربی جدید استقلال است. فردی که در نسل طلایی تیم ملی پرتغال در سالهای 1996 تا 2000 حضور داشت و به همراه اسپورتینگ در کشورش به عناوین مختلفی دست پیدا کرد.
سرمربی جدید استقلال چند سال پیش مصاحبه مفصل و طولانی با رسانه voice coaches انجام داد که مرور آن خالی از لطف نیست. این گفتگو برای دوران بازگشت سرمربی به فوتبال پرتغال و هدایت تیم براگای پرتغال است.
* کسب مقام سوم در یورو 2000 لحظه ماندگاری بود
من این افتخار را داشتم که رویای خود را برآورده کنم و شغلی موفق بسازم. در پرتغال، هر جامی را که ممکن است به دست آوردم. من همچنین با تیم ملی به موفقیت های زیادی دست یافتم، کسب مقام سوم در یورو 2000 لحظه ای ماندگار و سفر دوست داشتنی بود. تصمیم برای مربی شدن نیاز به تأمل بیشتری داشت، بنابراین سعی کردم تا حد امکان در زمینه های مختلف بازی اطلاعات بیشتری کسب کنم. این فقط می تواند برای شناسایی بهترین مسیر برای آینده حرفه ای من مفید باشد.
* به دلیل پارگی رباط، پنج بار زانویم را عمل کردم
مصدومیت هایی که در طول دوران بازی متحمل شده بودم، انگیزه من را تقویت کرد. من در زمان اولین مصدومیت بزرگم 27 ساله بودم که در بهترین لحظات دوران بازی من و در روزهای حضورم در رئال سوسیداد رخ داد. متأسفانه بعد از آن نیز تعدادی آسیب دیدگی در رباط صلیبی قدامی و منیسک داشتم. من در مجموع پنج عمل جراحی زانو انجام دادم که آخرین بار در 31 سالگی بود. در آن زمان بسیاری از پزشکان از عمل من خودداری کردند. آنها گفتند این کار بسیار خطرناک است. اما من تسلیم نشدم. من یک پزشک سوئیسی را پیدا کردم که در جراحی های پرخطر تخصص داشت و این باعث شد تا من سه فصل دیگر نیز بازی کنم.
* زمانی که بازیکن بودم به دنبال مدرک یوفا رفتم
با این حال، از آخرین عمل جراحی به بعد، شروع کردم به فکر کردن با دقت بیشتری در مورد آینده ام در خارج از زمین. زمانی که تحصیل برای دریافت مدرک مربیگری یوفا را آغاز کردم، هنوز بازیکن بودم. پس از بازنشستگی از بازی، آن دوره ها را به پایان رساندم و در عین حال در رشته ارتباطات تجاری نیز فارغ التحصیل شدم. من همچنین مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته بازاریابی و مدیریت ورزشی در موسسه دانشگاه لیسبون کسب کردم. همه تجربیات ارزشمندی بود که به من در تصمیم گیری در مورد قدم های بعدی کمک کرد. اما انتخاب کردم که مربی باشم. متوجه شدم زمین فوتبال جایی است که بیشتر از هر مکان دیگری باعث می شود تا احساس خوشبختی کنم.
* مربی و مدیر بودن با بازیکن بودن خیلی متفاوت است
اما به زودی متوجه شدم که مدیر و مربی بودن بسیار سخت بوده و با بازیکن بودن کاملا متفاوت است. البته فوتبال یک بازی گروهی است، اما فرد فقط باید به عملکرد خودش اهمیت دهد. منظورم این است که بازیکنان می توانند مراقب رژیم غذایی خود، استراحت خود و عملکرد خود باشند. سرمربی باید مراقب کل تیم باشد و حتی این همه چیز نیست. وظیفه ما ایجاد هماهنگی بین تمام بخش های یک باشگاه است: پزشکی، ارتباطات، کارکنان و غیره. مسئولیت ها فراتر از زمین است. مربی باید یک رهبر برای مدیریت افراد در حوزه های مختلف باشگاه باشد. تصادفی نیست که انگلیسی ها از کلمه "مدیر" برای اشاره به سرمربی استفاده کردند.
* مورینیو شخصی است که همیشه او را تحسین می کنم
من این امتیاز را داشتم که زیر نظر چند مربی بزرگ بازی کنم و از همه آنها چیزهای زیادی یاد گرفته ام. با این حال، شخص خاصی وجود دارد که با وجود اینکه هرگز با او کار نکرده ام، بسیار او را تحسین می کنم؛ ژوزه مورینیو. در دوران هدایت او در اینترمیلان، من این شانس را داشتم که به مدت یک هفته روال او را از نزدیک دنبال کنم. پس از آن، سال ها بعد، زمانی که او در رئال مادرید بود، همین فرصت به وجود آمد. ما رابطه خوبی داریم و من او را تحسین می کنم. توانایی او در خواندن بازی رقیب و آماده کردن تیم هایش برای هر بازی چشمگیر است.
* دوست دارم تیمی هجومی بسازم اما بدون از دست دادن تعادل دفاعی
من دوست دارم یک تیم تهاجمی بسازم، چه با توپ یا بدون توپ، اما تیم من هرگز نباید تعادل دفاعی خود را از دست بدهد. البته فوتبال نیاز به غیرقابل پیش بینی بودن عادت دارد، همیشه باید به دنبال غافلگیری حریفان باشید، اما بدون از دست دادن تعادل. درک نحوه حمله و دفاع همزمان بسیار مهم است. گفته می شود، اگر می خواهید برنده شوید، باید ریسک کنید. در دوران رشدم، از بسیاری از فلسفه های مختلف فوتبال درس گرفته ام. اما برای دستیابی به استراتژی بازی، نمیتوانید فقط به ویژگیهای بازیکنان نگاه کنید.
* در لالیگا با بازیکنان فوق العاده ای روبرو شدم: زیدان، ریوالدو، رونالدو
رئال سوسیه داد باشگاهی است که من به آن علاقه زیادی دارم. به عنوان یک بازیکن، سه سال را در آنجا گذراندم، جایی که تقابل هایی مقابل رئال مادرید و بارسلونا در ذهن من برجسته است. من این امتیاز را داشتم که با بازیکنان فوق العاده ای روبرو شوم: زین الدین زیدان، ریوالدو، رونالدو، روبرتو کارلوس و بسیاری دیگر. لالیگا در آن زمان بهترین لیگ جهان بود و مردم در ایالت باسک با من واقعاً خوب رفتار کردند. آنجا خیلی خوشحال شدم. مهمتر از همه، سرگرم کننده بود. ما تیم باکیفیتی داشتیم که می توانست فوتبال بی باک بازی کند.
* شاید یک روز سرمربی رئال سوسیه داد شوم
تقریباً چهار سال پیش، رئال سوسیه داد در شرف تغییر سرمربی بود و من لحظهای فوقالعاده از دوران حرفهای خود را سپری میکردم. من به تازگی با استاندارد لیژ قهرمان جام حذفی بلژیک شده بودم. در آن فصل یکی از بهترین مربیان فوتبال بلژیک به حساب می آمدم. من فکر می کردم پیشنهاد هدایت رئال سوسیه داد برایم ارسال می شود، اما متاسفانه هرگز این اتفاق رخ نداد. چه کسی می داند، شاید یک روز این اتفاق بیفتد؟ من به عنوان یک بازیکن نماینده رئال سوسیداد بودم و می خواهم یک بار دیگر به عنوان سرمربی نماینده آنها باشم.
* مردم به من لقب قلب شیر را داده بودند
به عنوان یک بازیکن، چه در رئال و چه در تمام باشگاه های دیگرم، به خاطر روحیه جنگندگی ام شناخته شده بودم. مردم به من "قلب شیر" می گفتند. من هرگز با ایده باخت به خوبی برخورد نکردم. با تساوی اشتهایم را از دست می دادم، پس تصور کنید با شکست چگونه بودم. من همیشه درگیر تلاش بودم. پیروزی حیاتی است و فداکاری تنها راه رسیدن به آن است. تسلیم شدن هرگز برای من یک گزینه نبود. از همان روزهای اولیه، من اهدافی را تعیین می کردم، آنها را به انجام می رساندم و اهداف جدیدی ایجاد می کردم. این مسئله ذاتی است و بخشی از وجود من است.
* دوست داشتم در لیگ انگلیس بازی کنم
من به عنوان یک بازیکن به همه خواسته هایم نرسیدم. برای مثال، دوست داشتم در فوتبال انگلیس بازی کنم. من به راحتی در آنجا جا میافتادم. استادیومهای مملو از هواداران پرشور، فوتبال هیجانی و گلهای فراوان. من آن را به عنوان یک بازیکن تجربه نکردم، اما امیدوارم به عنوان یک سرمربی این شانس را داشته باشم.
* حذف ما در یورو 96 ناعادلانه بود
من در انگلیس با تیم ملی بازی کردم، اما در یورو 96. پرتغال تیم فوق العاده ای داشت. ما در مرحله یک چهارم نهایی توسط جمهوری چک حذف شدیم، اما نتیجه ناعادلانه بود. پرتغال بهترین فوتبال را در این رقابت ها ارائه می کرد. ما با وجود ایجاد موقعیت های بسیار بیشتر از حریف به چک باختیم. ما در آن تورنمنت یک فوتبال چشم نواز بازی کردیم. من واقعاً فکر می کنم که می توانستیم تا فینال پیش برویم.
* پنالتی زیدان درست نبود، باید راهی فینال می شدیم
آن نسل طلایی پرتغال فرصت دیگری در یورو 2000 داشت. اساساً همان گروه از بازیکنان بود، هرچند بالغ تر. مشکل این بود که فرانسه هم تیم بزرگی داشت و ما در نیمه نهایی با آنها روبرو شدیم. این یک بازی فشرده بود که میتوانست به هر سمتی پیش برود و من هنوز فکر میکنم تصمیم داور برای اعلام پنالتی به سود فرانسه در وقت های اضافه که زیدان آن را به گل تبدیل کرد، بحث برانگیز بود. مطمئن نیستم که داور بازی خطای هند آبل خاویر را دیده است. متاسفانه او پنالتی را گرفت و ما را به خانه فرستادند. یک بار دیگر فکر می کنم می توانستیم به فینال برسیم و قهرمان اروپا شویم.
* میخواهم به تیم هایی بروم که در پی کسب قهرمانی هستند
من احساس افتخار می کنم که همان شور شدید فوتبال را نه یک بار، بلکه دو بار تجربه کرده ام. اول به عنوان یک بازیکن و حالا به عنوان یک مربی. اکثر تجربیات من مثبت بوده است، اما من بیشتر می خواهم. من می خواهم به سطح بعدی برسم و معتقدم که در داخل این مسیر هستم. من می خواهم باشگاه هایی را مدیریت کنم که مدعی کسب قهرمانی هستند. این چیزی است که هنوز مرا به حرکت در می آورد، اشتیاق من برای بازی، و جاه طلبی من برای برنده شدن.