گروه اقتصادی: با توجه به شرایط و مشکلات اقتصادی و از همه مهمتر فشار روزافزون معضلات اجتماعی بر عامه مردم، وضعیت برای بسیاری از جوانان به ویژه اقشاری که علیرغم داشتن تحصیلات عالیه و تخصص های لازم، شغل و کار مناسب ندارند، واقعا تاسف بار و نگران کننده است. این موضوع در مورد افرادی که تحصیلات و تخصص کافی ندارند اما دارای شغل های کاذب ولی پردرآمد مانند دلالی و واسطه گری هستند نیز قابل توجه است.
اما در این بین، جایگاه کارمندان دولت با تمامی اوضاع نابسامان و به هم ریختگی اقتصادی و اجتماعی، بر بسیاری از مشاغل اولویت دارند زیرا که دولت تحت هر شرایطی تلاش دارد تا کارمندان خودش را به هرطریقی با عناوین مختلف حمایت کند در صورتی که همه می دانیم راندمان کاری و ساعات مفید کاری کارمندان بخش دولتی به دلایل مختلف بسیار پایین است و برخی از آنان به دنبال دریافت مبالغ بیشتر با هرعناوینی و در نهایت متعهد نبودن به انجام وظیفه هستند.
صحیح است که در چنین شرایط اقتصادی قریب به اتفاق بسیاری از مردم ناراضی و گله مند باشند اما در این وضعیت آشفته، هنوز هم برگ برنده با کارمندان دولت است این درحالی است که بعضی از آنها با استفاده از رانت و پارتی بازی بدون سواد و تخصص کافی وارد این مشاغل شده اند و برخی با دریافت مدارک صوری و فرمالیته به عنوان کارمند دولت مشغول فعالیت هستند. پرواضح است که چنین افرادی در ارتباط با ارباب رجوع و پاسخگویی به مراجعان، طفره رفته و برای تکریم ارباب رجوع الزامی نمی بینند زیرا که جهت رسیدن به این درجه و دریافت برچسب کارمندی هیچ تلاش و کوششی نداشته ولی از حقوق، مزایا مانند اختصاص زمین و یا بیمه رایگان و یا هر مزیتی که از بیت المال است، بهره مندند در صورتی که همین مردم از کمترین احترام و تکریم محرومند تا جایی که بسیاری از کارمندان دولت حاضر نیستند حداقل وظیفه تعریف شده و قانونی خود را در قبال مراجعه کننده انجام دهند.
نکته مهم و جالب طی سالهای اخیر این است که افرادی در مشاغل حساس و سرنوشت ساز مثل سازمان استخدامی کل کشور و ... این حق و اجازه را داشته و دارند که اعضای فامیل خود را در مشاغل بسیار عالی و رتبه بالا به استخدام رسمی کشور در بیاورد و یا اینکه مبدعان مراکز آموزشی که در اصل مراکز سرمایه داری و هلدینگ (گاج، قلم چی و ...) محسوب می شوند و به گفته محققان درآمدی بالاتر از درآمد نفتی کشور دارند، با خرید و فروش سوالات کنکور و ... بسیاری از اقشار مرفه و دهک های اول و دوم جامعه را بدون داشتن سواد و لیاقت در جایگاه افراد لایق و متخصص به کار گرفته اند.
به طور مثال جوان فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران سال ۱۳۸۰ در یک شرکت باربری کار می کند در حالی که بسیاری از مدیران و کارکنان دولت با استفاده از اختصاص منابع مالی و رانت های مدیریتی و میلیاردی به ناحق و ناعادلانه چنین مناصبی را تصاحب کرده اند.
از همه مهمتر افرادی که بخاطر دارابودن سهمیه با داشتن رتبه ۵۰۰۰ کنکور در سن ۲۷ سالگی در جایگاه پزشکی با حقوقی ماهانه ۳۰۰ میلیون تومان به عنوان فردی که با جان انسانها سروکار دارند مشغول تجارت و سرگرمی هستند البته که این دسته از افراد در تمامی حرفه ها و مشاغل، حضوری پررنگ و تثبیت شده دارند.
با وجود همه موارد مذکور ضمن توجه به مهاجرت بسیاری از نخبگان و تحصیلکرده های کشور که شاهد تمامی این بی انصافی ها و بی عدالتی ها در جامعه بوده وعلت عقب ماندگی و فسادهای تنیده در کل بدنه کشور (اقتصاد، سیاست، اجتماع و ...) را ناشی از وجود همین باندبازی ها و تبانی ها می دانند، مبحث مرتبط با برخی معلمان کشور که تربیت کننده نسل آینده این مرز و بوم هستند بیشتر قابل ملاحظه است به طوری که برخی از آنان با دلایل و توجیهات مختلف از جمله نداشتن درآمد کافی و نبود حمایت لازم از سوی دولت، در آموزش و تربیت فرزندان این مرز و بوم قصور و به نوعی خیانت می کنند اما مقوله ای به نام ارزشیابی و پاسخگویی برای آنان وجود ندارد. تبلور همه این موارد بر همگان آشکار بوده و کارشناسان و جامعه شناسان نیز توضیحات و هشدارهای لازم را درمورد علل مختلف نواقص آموزشی و تربیتی ارایه کرده اند که اگر زودتر درمان نشود آینده ای نامعلوم و دردناک در انتظار نسل آینده خواهد بود.
البته که استخدام هایی با زد و بند و استفاده از دو فاکتور تعیین کننده پول و پارتی، عاقبت و سرنوشت اسفبارو غیرقابل جبران برای آینده این سرزمین داشته و خواهد داشت اما براساس اعتراف دولت مبنای استخدام بیش از ۵۰ درصد نیروهای استخدامی کشور به همین روش بوده که از این میزان، حدود ۴۵ درصد آنها ناکارآمد و غیرمتخصص هستند یا به قول کارشناسان، نیروی سربار به شمار می روند که هزینه های دولت را چندبرابر کرده اند و به هر دلیلی در بخش های مختلف دولتی بدون بازدهی و مثمر ثمر بودن مشغول کار هستند تا فقط و فقط بتوانند از مزایا و حق و حقوق کارمندی برخوردار باشند بدون شک این روند مسری طی چندین سال در کل وزارت خانه ها و اداره های دولتی مانند قوه قضاییه، جهاد کشاورزی، بیمارستانها، مخابرات، بانک و ...رخنه کرده و ادامه دارد.
از طرفی دیگر وجود مشاغل کاذب البته بسیار پردرآمد مثل پیمانکاری و دلالی طی چندین سال گذشته رشد چندبرابری داشته و افرادی که مقید به اصول و قواعدی نیستند ترجیح می دهند این مشاغل را انتخاب کنند و جان و مال مردم را هدف و نشانه گرفته اند.
حال سوال اینجاست چرا در این شرایط و اوضاع اقتصادی که مردم تحت فشار مضاعف قرار دارند همین کارمندان دولت نمک روی زخم ملت پاشیده و در زمان بحران اجتماعی و اقتصادی میزان پاسخگویی و تکریم ارباب رجوع و راندمان کار را به حداقل رسانده، شان و منزلت ملت را نادیده می گیرند.
کاملا درست است که کارمندان دولت هم گریبانگیر معضلات و مشکلات بسیار سخت اقتصادی هستند اما سوال اینجاست آیا افراد تحصیلکرده و لایقی که میزان درآمد آنها به تلاش شبانه روزی آنها درهر شرایط سخت مثل رانندگی در گرما، سرما و ترافیک و ... در شرکتهای اسنپ و تپ سی و یا هرعنوان دیگر بستگی دارد در این جامعه زندگی نمی کنند ؟ آنها برای احقاق حقوقشان باید به کجا شکایت و طلب دادخواهی کنند! یا افرادی که با داشتن رتبه های بالای کنکور نتوانسته اند جایگاه بحق خود را کسب کنند و با وجود زحمات و تلاشهای طاقت فرسا در شرکت های خصوصی که بسیاری از این شرکتها با حداقل حقوق بدون بیمه و بازنشستگی و یا هر مزایایی که کارمندان دولت از آن برخوردارند مشغول فعالیت هستند، را چه سازمان یا نهادی پاسخگوست؟ بنابراین کارمندان دولت در شرایط بد و بدتر نمی توانند با توجیه مشکلات مالی و ... از همان حداقل کار مفید هم دریغ کنند و به خود اجازه بدهند با مراجعه کننده، هررفتاری داشته باشند درحالی که نباید فراموش کنند منبع درآمد آنها از بیت المال که حق تک تک مردم جامعه است تامین می شود و آنها باید خود را ملزم به احترام گذاشتن و حل مشکلات ارباب رجوع بدانند. آنها باید بدانند که اگر مراجعه کننده ای وجود نداشته باشد آنها نیز نخواهند بود و نمی توانند از تسهیلات و امکاناتی که دولت برای آنها فراهم کرده اند بهره مند شوند. اگر بعضی از آنها در مورد چگونگی استخدام و میزان تخصص و اطلاعات خود در اداره مذکور بازبینی و نگاه منصفانه داشته باشند به این نتیجه خواهند رسید که آیا کسب جایگاه فعلی آنان به حق است؟ آیا کیفیت و عدالت در استخدام رسمی و یا قراردادی آنها جایگاهی داشته است؟
کارمندان دولت که در هر شرایط آسیب زا و نگران کننده مانند سرما، گرما، آلودگی هوا، تعطیلات تابستانه و زمستانه و یا هر بهانه ای دیگر تعطیل شده اما با همه اوصاف دارای حق و حقوق هستند آیا باید در زمان فعالیت کاری خود، کمترین راندمان و بازدهی و در نهایت بدرفتاری با ارباب رجوع داشته باشند؟ سوال مهم این است که واژه ارباب رجوع چه معنایی دارد و از همه مهمتر تکریم ارباب رجوع یعنی چه؟
و اما سخن آخر، کاملا واضح و روشن است که کارمندان دولت به دلیل داشتن امتیاز استخدام رسمی هیچ ترس و نگرانی از عواقب و نتایج بدرفتاری و کم کاری خود حتی درون سازمان خود ندارند تا جایی که حاکمیت و تسلط بسیاری از آنان به خصوص بخش های مربوط به دبیرخانه ها و تایپیست ها در مراکز دولتی حتی در وزارت خانه هایی مانند قوه قضائیه، دادگستری ها و تمامی ارگانهای دولتی بر هیچ ارباب رجوعی پوشیده نیست و مدیران سازمانها نسبت به سرکشی و طغیان کارمندان خود اقرار می کنند بنابراین امکانات و رفاه نسبی بادآورده موجبات افسارگسیختی و غرور کاذب برخی از آنان شده و در نتیجه رفتارهای ناشیانه و نامناسب به اصطلاح کارمند، ارباب رجوع و مشتریان را کلافه و مستاصل کرده است در حالی که اگرعامه مردم از حق و حقوق شهروندی خود آگاهی کافی داشتند هیچ کارمندی به خود اجازه بی احترامی و توهین به ارباب رجوع را نمی داد و یا برای انجام وظیفه قانونی خود، درخواستی مبنی بر دریافت مبالغ و امتیازی تحت هر نام و عنوانی نداشت، بنابراین در این زمینه هم باید گفت از ماست که برماست...