به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۴ - ۱۵:۰۱
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۸ ساعت ۱۶:۴۳
کد مطلب : ۳۸۰۱۰۲

قانون محدود کردن روابط عاشقانه فلسطینی‌ها

قانون محدود کردن روابط عاشقانه فلسطینی‌ها
گروه بین الملل: در اوایل ماه سپتامبر، «هماهنگ‌کننده فعالیت‌های دولتی اسرائیل در اراضی» - یا همانطور که بیشتر شناخته می‌شود، «کوگات» (COGAT) - قانون جدیدی را صادر کرد که براساس آن، هر خارجی‌ای که به کرانه باختری سفر می‌کند و با یک فلسطینی وارد رابطه عاشقانه می‌شود باید این موضوع را به‌صورت کتبی و در عرض ۳۰ روز به ارتش اسرائیل اطلاع دهد.
به گزارش روزنامه هم میهن، کوگات، واحدِ مسئولِ هماهنگی «مسائل غیرنظامی» بین دولت اسرائیل، نیرو‌های دفاعی اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین و زیرمجموعه وزارت دفاع اسرائیل است. برای بسیاری از مردم، قانون اخیر، نمونه دیگری از کنترل شدید اِعمال‌شده از سوی کوگات است. در کرانه باختری اشغالی، کوگات همه‌کاره است. از تعیین طول مدت ویزای توریستی گرفته تا اینکه آیا به فلسطینی‌ها اجازه عبور و ورود به اسرائیل داده شود یا نه.
این قانون، توفانی در رسانه‌های اجتماعی به‌راه انداخت که توجه بین‌المللی را به خود جلب کرد. چطور ارتش اسرائیل می‌توانست این‌قدر آشکار، حق عشق‌ورزیدن را سرکوب کند؟ واقعا این خلاف ابتدایی‌ترین حقوق بشر نیست؟ جدای از مسئله اخلاق و حقوق، سوالات زیادی می‌توان در این‌باره پرسید. اینکه مثلا «درگیر رابطه‌ای عاشقانه‌شدن» دقیقا چیست که باید آن را گزارش داد؟ چه زمانی می‌توان گفت که کسی وارد رابطه عاشقانه شده است؟ در چه مقطعی از احساس شوریدگی باید دولت را خبر کرد؟
در نهایت، این قانونِ ۳۰ روزه، لغو شد و جای خود را به مجموعه الزامات جدیدی داد که از ۲۰ اکتبر اجرایی شد. «لینا»، یک شهروند آمریکایی که در ۱۲ سال گذشته در کرانه باختری زندگی می‌کند، می‌گوید: «وقتی تصمیم می‌گرفتم که با شوهر فعلی‌ام ازدواج کنم، می‌دانستم که این، تصمیمی جدی است. (با توجه به شرایط ناایمن، «لینا» نامی مستعار است.)
لینا ادامه می‌دهد: «می‌دانستم که با ازدواج با این مردِ فلسطینی، با من هم مثل یک فلسطینی رفتار خواهد شد.» او می‌گوید که تمام رابطه‌اش به این بستگی دارد که ارتش اسرائیل، به او مجوز زندگی در جایی که هست را بدهد. البته مجوزی که به لحاظ تئوری، در هر زمانی ممکن است لغو شود. لینا می‌گوید: «تن‌ها چیزی که انتظارش را نداشتم، این بود که ماندن من در این خاک، این‌قدر بی‌ثبات و همراه با درماندگی باشد.»
در ابتدا، لینا توانست به‌عنوان همسر، یک ویزای یک‌ساله و قابل تمدید بگیرد که به او اجازه می‌داد به فرودگاه بن‌گوریون در تل‌آویو پرواز کند و سپس به پیش همسرش در شهر رام‌الله در کرانه باختری برود. اما در جولای ۲۰۱۷، او را برای مصاحبه فراخواندند. لینا باید ده‌ها مدرک را ارائه می‌داد؛ از جمله گواهی تولد برای هر فرزند، گواهی ازدواج او و همسرش و اسناد خانه‌ای که هردو صاحبش بودند و ماشینی که به‌طور مشترک استفاده می‌کردند. پس از یک مصاحبه طولانی و البته تهاجمی، به او یک ویزای شش‌ماهه به‌نام ویزای «فقط یهودیه و سامریه» اعطا شد. این اصطلاحی از کتاب مقدس است که مقامات اسرائیلی از آن برای اشاره به کرانه باختری استفاده می‌کنند؛ جایی که هر روز بر تعداد شهرک‌های اسرائیلی افزوده می‌شود.
این به آن معنا بود که لینا فقط می‌توانست در داخل کرانه باختری تردد کند و دیگر نمی‌توانست به سفارت ایالات‌متحده در اورشلیم دسترسی داشته باشد یا از فرودگاه بن‌گوریون در تل‌آویو به جایی پرواز کند. او دیگر نمی‌توانست با ماشینی که پلاک زرد داشت و به شخص اجازه می‌داد هم در اسرائیل و هم در کرانه باختری تردد کند، رانندگی کند. در عوض مجبور شد با ماشین بسیار گران‌قیمت‌تری با پلاک سبز رانندگی کند. پلاک سبز به شخص اجازه می‌داد که فقط در داخل کرانه باختری تردد کند.
او هر بار که برای تمدید ویزای خود -که الان فقط یا سه‌ماهه است یا شش‌ماهه- می‌رود، به این فکر می‌کند که آیا ممکن است که شانس‌اش برای زندگی در اینجا تمام شود و خانواده‌اش از هم جدا شوند؟ لینا می‌گوید: «من نمی‌دانم که آیا سربازی که در پلِ آلنبی کار می‌کند، حال بدی دارد یا نه؟» او می‌گوید که استرسِ وابستگیِ ویزای او به احوال و مزاجِ افسرانِ مرزی، زمانی او را مریض کرده و حالا موهایش هم شروع کردند به ریختن. لینا می‌گوید: «من باید وانمود کنم که همه‌چیز درست می‌شود - در غیر این‌صورت، شما دائما نگران هستید و هرگز نمی‌توانید در اینجا زندگی کنید یا هیچ برنامه بلندمدتی را بریزید.»
لینا یکی از بی‌شمار افرادی است که پاسپورت خارجی دارد و برای کار یا کار داوطلبانه به فلسطین – به‌ویژه کرانه باختری اشغالی - سفر کرده است و سپس عاشق یک فلسطینی شده و تصمیم گرفته است همین‌جا بماند و زندگی خود را با شریک زندگی‌اش آغاز کند؛ درست همان کاری که بسیاری از مردم در تمام دنیا انجام می‌دهند.
اگرچه وارد شدن به رابطه عاشقانه با یک شهروند یهودی اسرائیلی ساده است –، چون ازدواج با یک شهروند اسرائیلی به فرد اجازه اقامت و در نهایت شهروندی می‌دهد – آغاز رابطه عاشقانه با یک مسیحی یا مسلمان فلسطینی در کرانه باختری اشغالی، داستانی متفاوت دارد.
جسیکا مونتل، مدیر اجرایی «ها-موکِد» (HaMoked) یک سازمان حقوق‌بشری مستقر در اورشلیم که از فلسطینی‌های ساکن کرانه باختری، بیت‌المقدس شرقی و غزه حمایت می‌کند، می‌گوید: «در هر کشوری اگر با یک تبعه آن کشور ازدواج کرده باشید رفت‌وآمد را برای شما آسان‌تر می‌کند». او ادامه می‌دهد: «اما برای ارتش اسرائیل، اگر با یک فلسطینی ازدواج کرده‌اید، این ازدواج، دلیلی برای سخت‌تر شدن کار است.» او توضیح می‌دهد که آخرین قوانین به‌طور خاص بیان می‌کند هرکسی که در خطر «تثبیت» در کرانه باختری است، می‌توان اجازه ورود او را رد کرد.
مونتل ادامه می‌دهد: «اگر کسی برای کار داوطلبانه به کرانه باختری بیاید و هیچ ارتباطی با کرانه باختری نداشته باشد، کاندیدایی عالی برای تمدید ویزای خود است. اما اگر آن‌ها پیشینه فلسطینی داشته باشند، خویشاوندان فلسطینی داشته باشند یا با یک فلسطینی ازدواج کرده باشند؟ آن‌وقت است که آن‌ها در معرض خطر «تثبیت» هستند که این هم دلیلی برای رد ویزا است.»
تثبیت یعنی چه؟ برای جین، یکی دیگر از شهروندان آمریکایی که با یک فلسطینی ازدواج کرده است، تثبیت به این معناست که نمی‌خواهد خانواده همسرش را رها کند و برود. او می‌گوید: «من عاشق خانواده شوهرم هستم.» او با گفتن اینکه در ۲۰ سال گذشته، این خانواده صمیمی و گرم، بخشی از زندگی او بوده‌اند، ادامه می‌دهد: «ما برای خانواده و جامعه ارزش قائلیم. اگر مجبور شویم اینجا را ترک کنیم، این جدایی، ویران‌گر خواهد بود.»با این اوصاف، روابط جین با خانواده همسرش همیشه به مجوز مقامات نظامی اسرائیلی برای ورود به اسرائیل بستگی دارد. او به خاطر می‌آورد: «من می‌آمدم و می‌رفتم و در فرودگاه از نیرو‌های امنیتی اسرائیل می‌ترسیدم. باید سه ماه می‌آمدم و سپس خاک اینجا را ترک می‌کردم و همیشه این خطر وجود داشت که نتوانم برگردم.»
به محض اینکه جین با شوهرش ازدواج کرد، حق دسترسی به اسرائیل را از دست داد – تبعاتِ ازدواج با یک فلسطینی که کمتر در مورد آن حرف زده شده - و مجبور شد درخواست ویزای ازدواج بدهد که به‌طور پیش‌فرض، فقط اجازه دسترسی به «یهودیه و سامریه» را می‌دهد. او ادامه می‌دهد: «برای من دسترسی به اورشلیم یا فرودگاه یا داشتن ماشینی با پلاک زرد هیچ اهمیتی ندارد. من ترجیح می‌دهم کاملا تحت کنترل ارتش اسرائیل باشم، اما بتوانم خانواده‌ام را ببینم. جایگزین، غیرقابل تصور است.»
با این حال، چیزی غیرقابل تصور – یعنی جدا شدن از شریک زندگی، خانواده همسر و احتمالا حتی فرزندان – برای بسیاری، واقعیت است، خاصه آن‌هایی که در طول همه‌گیری کووید-۱۹ در فلسطین زندگی می‌کردند. سارا، مادر دو فرزند که با یک فلسطینی ازدواج کرده، می‌گوید: «حتی قبل از ازدواج با شوهرم، از ورود به اسرائیل محروم شدم.» سارا به‌خاطر می‌آورد که چطور آغاز رابطه عاشقانه با یک فلسطینی، او را در مرکز توجه دولت اسرائیل قرار داد. سارا بازجویی‌های طولانی و تهاجمی‌ای را به‌خاطر می‌آورد که در آنها، تحت فشار قرار گرفت تا روابط خود را با کرانه باختری فاش کند که منجر به ممنوعیت شرکت کردن او در فعالیت‌های همبستگی فلسطین شد.
سارا پس از ازدواج با همسرش توانست از فلسطین دیدن کند، اما در طول همه‌گیری کووید-۱۹، به دلیل تعلیق گردشگری و نامشخص بودن قوانین مربوط به ویزای همسر، نمی‌توانست وارد اسرائیل شود.
حتی زمانی که رسیدگی مجدد به ویزا‌ها آغاز شد، کار او آنقدر طول کشید که مجبور شد پرونده خود را به دادگاه بکشاند - و مجبور شد برای دیدن همسر و فرزندانش در فلسطین، از سمت اردن، از «پلِ آلنبی» عبور کند و بعد، درحالی‌که این‌طرف مرز ایستاده بود، شاهد رفتن و دور شدن خانواده‌اش در فلسطین باشد. او می‌گوید: «ما واقعا با خانواده شوهرم روابطی صمیمی داریم. ما دوست داریم بتوانیم در فلسطین با هم زندگی کنیم، اما به‌خاطر این بی‌ثباتی نمی‌توانیم.»
گرچه برخی از همسرانِ خارجی در خارج از فلسطین گیر افتاده‌اند و نمی‌توانند وارد شوند، برخی دیگر در داخل گیر افتاده‌اند. جین می‌گوید: «ما چیز‌های زیادی نمی‌شنویم، چون افراد، زیر رادار زندگی می‌کنند.» او ادامه می‌دهد که تعدادی از افراد -خاصه – فلسطینی‌تبار‌های دارنده پاسپورت خارجی که کارت شناسایی فلسطینی ندارند، اما خویشاوندان دور فلسطینی دارند یا همسر و خانواده‌شان در فلسطین زندگی می‌کنند - اغلب در موقعیت دشواری قرار می‌گیرند که یا ویزای خود را تمدید کنند و بیشتر بمانند یا آنجا را ترک کنند و خطر عدم امکان بازگشت را به جان بخرند.
جین می‌گوید: «من همسران زیادی را می‌شناسم که یا کشور را ترک کردند یا فرصت دیدار دوباره با خانواده‌شان را در کشور خودشان از دست داده‌اند. من افرادی را می‌شناسم که نتوانستند به مراسم خاکسپاری عزیزان‌شان بروند یا پیش از مرگ، با آن‌ها خداحافظی کنند.»
گرچه سیاست ارتش اسرائیل برای محدود کردن ورود خارجی‌هایی که در خطر «تثبیت» در کرانه باختری هستند، اخیرا مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است، این فقط یکی از راه‌های متعددی است که ارتش اسرائیل با آن، حق فلسطینی‌ها را برای عشق‌ورزیدن سرکوب می‌کند؛ موضوعی که به‌همان اندازه که انگیزه سیاسی دارد، بی‌رحمانه و غیرعادی است.
عزالدین اعرج، پژوهشگر فلسطینی که در حال حاضر در حال نگارش پایان‌نامه دکتری خود در مورد سیاست‌ها در مورد عشق و صمیمیت در فلسطین است، با تاکید بر اسرای فلسطینی که برای باردار شدن همسران‌شان، اسپرم خود را به بیرون از زندان‌های اسرائیل قاچاق می‌کنند، می‌گوید: «همه مسائل مربوط به سیاست تولیدمثل در فلسطین به مسئله جمعیتی بازمی‌گردد.»
سیاست‌های ارتش اسرائیل برای کنترل افرادی که قادر به ایجاد رابطه در فلسطین هستند، مانند زندانی کردن فعالان فلسطینی و جدا کردن آن‌ها از عزیزان‌شان، بر افرادی که قادر به تشکیل خانواده هستند، تأثیر می‌گذارد و با روایت راست‌افراطی که فلسطینی‌ها را تهدیدی جمعیت‌شناختی برای موجودیت اسرائیل می‌دانند، همخوانی دارد.
اعرج ادامه می‌دهد: «اسرائیل نه‌تن‌ها همیشه سعی کرده تا بر ترکیب جمعیتی فلسطین نظارت داشته باشد، بلکه آن‌ها را نیز تغییر دهد.» او به این موضوع اشاره می‌کند که این کار، تشکیل خانواده را در سرزمین فلسطین ناممکن می‌کند، حال چه با زندانی کردن و چه با ممانعت از حضور همسران در کنار هم؛ و این سیاست، این امکان را برای ارتش اسرائیل فراهم می‌کند تا برای شهرک‌سازی‌هایش، فلسطین را ضمیمه کند و این، راه را برای جایگزین کردن جوامع فلسطینی با یک جامعه اسرائیلیِ یهودی هموار می‌کند تا یک‌بار برای همیشه ترکیب جمعیتی آنجا را تغییر دهد.
او می‌گوید که جداسازی خانواده‌ها و تحت فشار قرار دادن فلسطینی‌ها برای خروج از فلسطین، به تحقق این اهداف کمک می‌کند: «این رویای دولت استعماریِ شهرک‌نشین برای بسیاری از فلسطینی‌ها به واقعیت تبدیل شده است. همه این‌ها به حق دوست داشتن و عشق ورزیدن گره خورده است.»
اغلب، سرکوب حق عشق از طریق بوروکراسی سازماندهی می‌شود، یک سیستم بیزانسی که براساس نوع مدارک شناسایی فلسطینی‌ها، بسته به اینکه آیا در اسرائیل کنونی زندگی می‌کنند یا در بیت‌المقدس شرقی یا کرانه باختری یا غزه، حقوق و امتیازاتی را به آن‌ها می‌دهد.
هر کدام از اینها، مجموعه‌ای از محدودیت‌های منحصر‌به‌فرد خود را دارند. به‌عنوان مثال، یک فلسطینی که در بیت‌المقدس شرقی زندگی می‌کند ممکن است عاشق یک فلسطینیِ ساکن کرانه باختری شود، اما متوجه می‌شود که بدون مهاجرت به خارج، نمی‌توانند با هم زندگی کنند. بیشترِ فلسطینی‌های کرانه باختری نمی‌توانند بدون مجوز مقامات نظامی اسرائیل به بیت‌المقدس سفر کنند. در عین حال، اگر یک فلسطینی از بیت‌المقدس شرقی دیگر نتواند ثابت کند که در آنجا اقامت دارد، کارت شناسایی خود را از دست خواهد داد. مونتل می‌گوید: «شما این خانواده‌ها را دارید که به‌خاطر موقعیت‌شان، «خانواده‌های مختلط» نامیده می‌شوند و گاهی اوقات از یک محله هستند.
یک فلسطینی اهل غزه که عاشق می‌شود و به‌طور «غیرقانونی» در کرانه باختری زندگی می‌کند، می‌تواند از آنجا اخراج و به غزه فرستاده شود- گرچه آن‌ها هنوز هم در خاک فلسطین هستند. در عین حال، فلسطینی‌ای که با یک فردِ دارنده پاسپورت خارجی ازدواج می‌کند، اغلب با فشار برای ترک فلسطین مواجه می‌شود - که برای بسیاری در این موقعیت، با توجه به سیاست‌های دولت اسرائیل برای شهرک‌سازی در سرزمین‌های فلسطینی، به نظر، یک فشار حساب‌شده می‌رسد و منجر به این می‌شود که «سرزمین‌های» فلسطین با گذشت زمان کوچک و کوچکتر شود. لینا می‌گوید که بار‌ها و بار‌ها بوروکرات‌های اسرائیلیِ مسئول مدیریت ویزا در کرانه باختری، از او پرسیده‌اند که چرا او، خانواده‌اش را به ایالات‌متحده آمریکا نمی‌برد؟ او می‌گوید: «بسیار بدیهی است که این، راهی برای خلاص شدن از شر فلسطینی‌ها در فلسطین است.»
در حالی که لینا می‌داند خانواده او، این امتیاز را دارند که پاسپورت آمریکایی داشته باشند، اما اشاره می‌کند که چنین مزیتی برای همه، وجود ندارد یا واقع‌بینانه نیست؛ خاصه برای آن‌هایی که خانواده‌ای، مانند پدر و مادر پیری دارند و آن‌ها نیازمند این هستند که فرزندان‌شان در کنارشان بمانند. لینا می‌گوید: «اسرائیلی‌ها می‌دانند که می‌توانند با غیرممکن کردن زندگیِ همسران فلسطینی‌ها در اینجا، زندگی فلسطینی‌ها را هم غیرممکن کنند.»با هر همسری که من صحبت کرده‌ام – که تقریبا همگی خواستار ناشناس ماندن بودند و جزئیات بسیار کمی را در مورد زندگی‌شان ارائه داده‌اند تا شناسایی نشوند - برایش واضح بود که محدود کردن حق آن‌ها برای ورود به فلسطین، نه‌تن‌ها بر حق آن‌ها برای تشکیل زندگی خانوادگی، بلکه بر آینده کشوری که آنها، آن را «خانه» یا «سرزمین مادری» می‌نامند، تأثیر می‌گذارد.
جین می‌گوید: «هرگونه بحث در مورد این قوانین باید به نقطه اصلی بازگردد.» او اشاره می‌کند که براساس توافقنامه اسلو در سال ۱۹۹۳ (مجموعه‌ای از توافقات مذاکره‌شده بین اسرائیل و سازمان آزادی‌بخش فلسطین با هدف دستیابی به یک معاهده صلح و تعیین سرنوشت فلسطین)، تشکیلات خودگران فلسطین است که باید بدون نظارت ارتش اسرائیل، در مورد اجازه ورود افراد به کرانه باختری داوری کند.
با این حال، همانطور که شرایط این‌گونه است، تشکیلات خودگردان فلسطین مجبور است برای ثبت‌نام جمعیتی، تایید مقامات اسرائیلی را بگیرد و این موضوع، تصمیم‌گیری سیاسی را به‌عنوان یک کشور خودمختار غیرممکن می‌کند. او می‌گوید: «شما نمی‌توانید [فقط]با ازدواج یا مشارکت افراد از طریق کسب‌وکار یا تحصیل، یک جامعه را رشد دهید.» او اضافه می‌کند که همسران خارجی، به‌عنوان پیش‌نیاز برای ویزای خود، اغلب برای کار کردن، محدودیت دارند و بنابراین، آن‌ها از مشارکت در اقتصاد فلسطین و بودن به‌عنوان عضوی از کشور، محروم می‌شوند.
جین با وجود اینکه فرزندانش در فلسطین بزرگ شده‌اند، با این واقعیت مواجه است که روزی احتمالا به جست‌وجوی فرصت‌هایی در خارج از کشور خواهند رفت. او ادامه می‌دهد: «کاری که اسرائیلی‌ها انجام می‌دهند، یک محاصره واقعی در کرانه باختری است، شبیه به آنچه در غزه در حال وقوع است.» جین توضیح می‌دهد گرچه غزه به‌معنای واقعی کلمه، محاصره شده، محدود‌کردن دسترسی به کرانه باختری می‌تواند نتایج مشابهی داشته باشد.
اگرچه جدیدترین فرمان کوگات، سهمیه ویزا را برای دانشجویان و اساتیدی که در دانشگاه‌های کرانه باختری تحصیل و تدریس می‌کنند، لغو می‌کند، ماهیت خودسرانه قوانین ویزا به این معنی است که هرگونه مشارکت خارجی در اقتصاد یا جامعه مدنی در بهترین حالت، ضعیف است و اقتصاد فلسطین مدت‌هاست که در نتیجه این سیاست‌ها، آسیب‌دیده است.
جین با اشاره به قوانین کوگات که اخیرا در آن تجدیدنظر شده، اما همچنان مستلزم آن است که یک مقام کوگات از هر رابطه‌ای مطلع باشد و قدرت تمدید یا رد ویزا را در دستان خود دارد، می‌گوید: «اسرائیل اولویت‌ها را از شما می‌گیرد و سپس چیزی دیگر را به شما پس می‌دهد.»
او می‌گوید: «شما آنقدر هیجان‌زده هستید که فراموش می‌کنید که اسرائیل، ۹۵ درصد از چیزی را که برداشته، نگه می‌دارد و ۵ درصد آن را به شما بازمی‌گرداند. مردم فراموش می‌کنند که این واقعیت را به چالش بکشند که این یک منطقه اشغالی است و باید توسط قانون اداره شود.»
برچسب ها: اسرائیل
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها