به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۴ - ۱۹:۳۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۶ ساعت ۱۴:۴۱
کد مطلب : ۳۹۷۸۳۵

پس‌لرزهای زلزله اوکـرایـنی بر امنیت جهانی

پس‌لرزهای زلزله اوکـرایـنی بر امنیت جهانی
گروه بین الملل: حمید کریم‌نیا، کارشناس روابط بین‌الملل در هم میهن نوشت:  آیا در تهاجم روسیه به اوکراین صرفاً جنگ میان دو کشور است؟ قطعاً اینگونه نیست. اهمیت این جنگ و واکنش‌های غرب نسبت به آن نخستین برخورد میان دو طرف بعد از فروپاشی شوروی است. این جنگ نشانی از احیای دکترین تازه روسیه در مقابل ناتو است. طی این جنگ، اقتدار فروریخته روسیه در برابر غرب باید احیا بشود، چنانچه از مواضع و اظهارات مقامات آن یافت می‌شود.
روسیه سال ۲۰۲۰ را با بازبینی دکترین خود آغاز کرده و با توجه به تغییرات شرایط بین‌المللی پیش‌نویس آن را منتشر نمود. در کلیت دکترین جدید در سیاست خارجی، مبانی تاریخی و ایدئولوژیک مطرح است که دلایل خصومت با غرب نسبت به اقداماتِ کاملاً موجه خود در رابطه با برهم خوردن نظم جهانی را تشریح کرده است. برای روسیه باتوجه به شرایط جغرافیایی و استراتژیک خود، بحران جهانی امری عادی است و عملیات ویژه روسیه (در اوکراین) بستگی به نتیجه اقدامات نظامی، تغییرات اقتصادی در جهان و توافق نهایی صلح دارد که سرانجام «تکه‌های به‌هم‌ریخته جهان گذشته، جهانی نوین با چند قطب را شکل می‌دهد. اعتقاد خبرگان روسی بر این است که زنده‌ترین و پایدارترین راه تشکیل مجموعه سیاسی با تمدنی مشترک، گرداگرد یک کشور –همچون روسیه و کشور‌های اوراسیا، در کنار چین و آسیای جنوب شرقی، آمریکا و انگلوساکسون‌ها، هند، تمدن عربی- اسلامی، قاره اروپا و ... می‌باشد.
در دکترین تازه سیاست خارجی روسیه روابط با غرب غیرقابل ترمیم است و گسترش هرچه بیشتر مناسبات با کشور‌های دوست از اهداف جدید تعریف خواهد شد. احیای ملی‌گرایی روسی بر مبنای نظام اورتدوکسی مذهبی تاریخی شکل گرفته که بعد از فروپاشی کمونیسم – مارکسیسم از بین رفته و حال جای خود را بازیابی می‌کند. بدین جهت برخی تحلیلگران اعتقاد دارند که جنگ اوکراین در صورت پیروزی روسیه در آن و دستیابی به اهداف تعیین‌شده، آغاز راهی برای توسعه نفوذ جغرافیایی و سیاسی در نقاط دیگر اروپا و ... است. در سوی دیگر جنگ، اروپا و آمریکا، به‌عنوان کشور‌های ناتو مشترکاً با رویکرد لیبرالیستی به حوزه امنیتی و سیاست بین‌المللی می‌نگرند.‌
می‌توان اینگونه نتیجه گرفت؛ هیچ‌یک از طرفین روابط بین‌الملل را قانونمند تلقی نکرده و رفتار بین‌المللی‌شان بر مبنای محاسبات و رویکرد حاکم بر سیاست جهانی خود است. در نمونه‌هایی از این مورد می‌توان به تهاجم آمریکا و متحدین به افغانستان و عراق بدون مجوز شورای امنیت اشاره کرد که اتفاقاً روس‌ها در پاسخ آمریکا که تهاجم به اوکراین را محکوم کرد، به همین مورد اشاره کردند. از این جهت در جنگ اوکراین نیز روس‌ها با ایجاد زمینه‌های پیشینی شروع کردند. پس از فروپاشی شوروی، در ۲۰۱۴ «موافقتنامه مینسک» به امضای دو طرف روس و اوکراین رسید و طی این قرارداد روسیه تمامیت ارضی آن از جمله شبه‌جزیره کریمه را به‌رسمیت شناخت. اما این آغازی بر تنش‌های آینده بود، زیرا اوکراین خواهان عضویت در ناتو بوده و روسیه با اعلام مخالفت این عضویت، نگران گسترش ناتو بود. بنا به حساسیت آن، روسیه به هیچ رو نمی‌خواست اوکراین در اردوگاه سیاسی نظامی غرب درآید. افکار عمومی مردم اوکراین در اغلب مناطق خواستار ریشه‌کن شدن نفوذ روسیه و پسایای افکار شوروی در این کشور بودند. اینگونه نبود که غرب به‌تن‌هایی عامل تحرکات اجتماعی باشد.

آنچه بهانه روسیه است
براساس دکترین نوین در حوزه سیاست خارجی روسیه، دولت موظف به حمایت از روس‌تباران با فرهنگ و زبان روس اعم از داخل و خارج است. از زمانی که روسیه تحت حاکمیت پوتین درآمد، واکنش روسیه نسبت به تحولات اوراسیا و شرق اروپا روندی اقتدارگرا پیدا کرد. با گسترش بحران میان ناتو و روسیه و اتخاذ سیاست‌های مستقل و ملی‌گرایانه پوتین، این تضاد‌ها عمق بیشتری پیدا کرد. در ۲۰۱۴ به‌رغم موافقتنامه مینسک، تحرکاتی در شبه‌جزیره کریمه آغاز کرد و با شگرد خاصی که توسط نظامیان روسی صورت گرفت، نیرو‌های روسی با شکل سربازان نقابدار مناطقی را اشغال کردند. سپس در یک رفراندم نمایشی اکثریت ساکنین کریمه با الحاق به روسیه رای دادند. این اقدام روسیه تماماً برخلاف تعهد داده شده در قرارداد مینسک بود.
با اشغال کریمه، غرب تصمیم به تحریم همه‌جانبه اقتصادی روسیه گرفت و تصور بر این بود که این تحریم‌ها خواهد توانست روسیه را از تصمیم خود باز دارد. این در حالی بود که به‌دلیل وابستگی انرژی وارداتی اروپا از روسیه، گام‌های محتاطانه‌تری را می‌خواست بردارد. تبلیغات روسیه علیه اروپا و تنبیه کردن اروپائی‌ها گام دیگری بود که در این پیامد آغاز گردید. اما با تمهیداتی که غرب در نظر گرفته بود، این اقدامات به نتیجه نرسید. غرب با محاسبات خود موفق شد که تحریم فروش نفت و گاز را از سر به در نماید. مسکو، از همان سال ۲۰۱۴ که مجلس جدید اوکراین، زبان روسی را از فهرست دوزبان رسمی این کشور خارج کرد؛ نسبت به تهدید کی‌یف علیه روس‌تباران شرق اوکراین هشدار داده بود.
رویکرد تازه مسکو در سیاست خارجی و تکیه بر عوامل انسانی برای بازتعریف یک مفهوم ژئوپلیتیک و توجیه توسعه‌طلبی ارضی بی‌سابقه‌ای نیست. رویکردی که فرضاً جان انسان‌ها اراده توجیهی بر روابط بین‌الملل بوده و به‌ویژه در سال‌های پس از جنگ سرد، زمینه‌ساز جنگ‌های بشردوستانه در بالکان و خاورمیانه شده. روسیه با این استدلال فرصتی را فراهم کرد تا تهاجم خود به اوکراین را آغاز کند. تهاجم با محاسبه شرایط پس از دوران کرونا که جهان را تحت تاثیر قرار داده بود، واقع شده بود. تصور روسیه بر این بود که حال که غرب در اشغال شبه‌جزیره کریمه واکنش جدی نشان نداده و اکنون که بحران کرونا جهان را در برگرفته، کشور‌های غربی واکنش نظامی جدی‌ای نمی‌توانند داشته باشند.
همچنین، در آستانه زمستان که اروپا نیاز مبرم به انرژی دارد، از این رو واکنش اروپایی تاثیرگذار نیست. البته این محاسبات چندان غیرواقعی نبودند و در زمان تهاجم کشور‌های اروپایی دچار اضطراب و وحشت جنگ شدند. عامل دیگر در تصمیم به تهاجم روسیه، اختلافات شدید میان دوحزب در ایالات متحده بود که دو گرایش محافظه‌کارانه ترامپیست‌های راست‌گرا و دولت کنونی دموکرات در ارتباط با مواضع ضدروسی‌شان بود. این عوامل در زمان حمله مهم و موثر بودند.
رویه شناختی در جنگ و تاثیر تحریم‌های اقتصادی
جنگ رسانه‌ای بر سر تاثیر تحریم‌ها از سوی دو طرف با شدت تمام ادامه دارد. درحالی‌که غرب معتقد است تحریم‌های سخت توانسته تاثیر بسزایی در روند جنگ اوکراین داشته باشد، روس‌ها اعلام می‌کنند که وضعیت به ثبات لازم رسیده و گشایش‌هایی در روابط تجاری با کشور‌های شرقی و نیم‌کره جنوبی ایجاد شده است. محاسبات آمریکا و اروپا تاکنون در تحریم شدید روسیه نتایج متغیر و متضادی در اقتصاد آن داشته است. روس‌ها خود در تبلیغات‌شان اینگونه نشان می‌دهند که برخی منابع غرب هم چنین نشانه‌هایی را می‌پذیرند. روس‌ها معتقدند بر اثر این تحریم‌ها؛ در طول هشت سال اعمال تحریم‌ها سهم دلار در حساب‌های بین‌المللی از ۶۰ درصد در ۲۰۱۴ به ۴۶ درصد در ۲۰۲۰ کاهش یافته است.
برخی از منابع غرب نیز اذعان دارند که به‌رغم تحریم‌های سنگین غرب، روسیه همچنان از مواضع استوار اقتصادی برخوردار بوده و توانسته با تمهیداتی آن‌ها را دور بزند. به‌طوری‌که نشریه اکونومیست نوشت که یک‌سال بعد از اعمال تحریم‌های سنگین مازاد حساب جاری روسیه به ۲۳۰ میلیارد دلار رسیده است. در واقع وضعیت اقتصادی روسیه تصویری نگران‌کننده برای غرب نشان داده و این اقتصاد بهتر از آنچه در ابتدای تحریم‌ها بود را نشان می‌دهد. در یک تحلیل دیگر گفته شده، روسیه رهبر باشگاه شوالیه‌های سیاه متشکل از سوریه، ایران، ونزوئلا، کوبا، کره‌شمالی و برخی دیگر کشور‌ها معرفی شده‌اند و گویا زیر نظر مسکو قرار است با هم راهبرد دور زدن تحریم‌های غرب را تدوین کنند.
اینکه آیا سیاست گرایش به همکاری با کشور‌های غیرغربی چه میزان جواب بدهد، هنوز نتایج روشنی در دست نیست. اما روسیه معتقد است که توانسته این فشار‌ها را تحمل و تبدیل به فرصتی تازه برای انتقال جریان اقتصادی و تجارت خارجی‌اش در برابر اروپا و آمریکا سازد. روسیه با اتخاذ دکترین جدید خود تصمیم گرفته تا غرب را کلا از لیست تعاملات اقتصادی‌اش حذف و یا به حداقل برساند و درعوض با کشور‌های شرقی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین مراوده تجاری خود را توسعه دهد. در این رابطه نیز توفیق‌هایی به‌دست آورده است. اما این تلاش‌ها چندان برای تداوم رشد اقتصادی و مقابله با تحریم‌ها کافی به‌نظر نمی‌رسد. این فرازونشیب‌ها اروپائی‌ها را همچنان در کش و قوس سیاست مدارا و تعامل نگه داشته است. اما در غرب به نحو دیگری گفته می‌شود.
رسانه‌ها مدعی‌اند در تحریم اقتصادی از جمله فروش نفت و اعمال سقف قیمت؛ درآمد ارزی مسکو را با ارزان‌فروشی انرژی نزولی مواجه ساخته و نتایج اولیه اجرای سیاست اعمال سقف قیمت ۶۰ دلاری با کاهش تاثیرگذار بوده، به‌طوری‌که؛ محموله‌های نفت خام در نخستین روز‌های ژانویه ۲۰۲۳ به‌طور متوسط به پائین‌تر از ۴۰ دلار در هر بشکه رسیده است. در جنگ تبلیغاتی نظراتی از سوی هر دو طرف ابراز می‌شود که عمق اختلاف رویکرد‌های فکری و نظری‌شان را می‌رساند. درحالی‌که رسانه‌ها و مقامات غرب روسیه را متجاوز و آغازگر جنگ جهانی می‌دانند، روسی‌ها «این جنگ در راستای ایجاد نظام چندقطبی در جهان که در آن روسیه می‌جنگد تا مسیر چند قطبی را باز کند»، معرفی می‌کنند. به اعتقادنویسنده روسی، این در حالی‌ست که غرب تمایل دارد جهان‌گرایی هژمونیک توتالیتر مورد نظر خود را حفظ نماید. روس‌هراسی و نفرت کنونی غرب از روسیه یادگار تفکرات جنگ سرد و درک دوقطبی از معماری روابط بین‌الملل است.
تمدن لیبرال غرب بعد از فروپاشی از پذیرش آینده‌ای که در آن دیگر یک قطب نباشد و چندقطبی در جهان حاکم بشود، سرباز می‌زند. غرب لیبرالیسم تمامیت‌خواهی است که وانمود می‌کند حقیقت مطلق را در اختیار دارد و می‌خواهد آن را بر همه تحمیل کند. نژادپرستی ذاتی در لیبرالیسم غربی وجود دارد، اما در نظام چندقطبی هیچ امر واحدی در جهان وجود ندارد. جامعه باز، فردگرایی، لیبرال‌دموکراسی، هژمونی غرب است. وی اعتقاد دارد که استقلال اوکراین یک پروژه امپریالیستی است.» پوتین نیز به‌مناسبت سالگرد جنگ اوکراین یک سخنرانی تهاجمی علیه غرب داشت که جنبه تبلیغی آن بیشتر از استدلال منطقی و سیاسی بود.
مواضع آمریکا
شرایط سیاسی در ایالات متحده بر اثر تحولات بین‌المللی و داخلی تنش‌آلود و دچار شکاف عمیق شده است. این شکاف در گفتمان سیاست خارجی نسبت به روسیه شدیدتر است. از جمله؛ مداخله در حوزه‌های تحت نفوذ روسیه یا ملاحظات سیاسی بین‌المللی. رسیدن به توافق با روسیه یا مقابله سخت در برابر زیاده‌خواهی‌های پوتین؟
آنچه اکثر صاحب‌نظران آمریکایی می‌گویند، جلوگیری از افزایش تنش‌ها در جنگ است و اینکه آمریکا و متحد اروپایی به نوعی مصالحه با روسیه و اتفاق‌نظر بر رویه بی‌طرفی اوکراین در میان غرب و شرق و عدم عضویت در سازمان ناتو است. از جمله این صاحب‌نظران رئالیست؛ جان میرشایمر و هنری کیسینجر هستند. میرشایمر در مقاله خود که مورد استناد و استقبال وزارت‌خارجه روسیه قرار گرفته و آن را بازنشر کرد، آورده که «ریشه اصلی مشکل جنگ در اوکراین گسترش ناتو است، عنصر مرکزی یک استراتژی بزرگتر برای خارج کردن اوکراین از مدار روسیه و ادغام آن در غرب. همچنین گسترش اتحادیه اروپا به‌شرق و حمایت غرب از گسترش جنبش دموکراسی‌خواه در اوکراین با شروع نهضت نارنجی در ۲۰۰۴ را به‌عنوان عناصر مهم این نظریه یادآور شده است. سرنگونی غیرقانونی ویکتور یانوکوویچ، رئیس‌جمهوری طرفدار روسیه در ۲۰۱۴ یک کودتای غربی بود که پوتین این اصطلاح را به‌کار برد.
در اسناد طبقه‌بندی شده که بعداً منتشر شد، آمده است: در گذشته تضمین‌های امنیتی در برابر هرگونه گسترش ناتو توسط رهبران غربی به مقامات شوروی داده شد و این وعده شکسته بخشی از درام فعلی امروزی است. کیسینجر نیز در کتاب اخیر خود به‌نام «شش درس استراتژی جهانی» آورده است که اگر اوکراین به عضویت ناتو درآید، مرز‌های این بلوک به ۵۰۰ کیلومتری روسیه می‌رسد و روسیه را از عمق استراتژیک خود که روی آن حساب کرده، محروم می‌سازد.
اما، در آن سوی گفتمان‌های آمریکایی، هستند کارشناسانی که از مواضع ایدآلیستی اعتقاد به مقابله محاسبه شده داشته و معتقدند که خطا‌های محاسباتی قبل در برابر روسیه پیامد‌های سنگینی برای آن‌ها داشته است. از جمله؛ اشاره دارند به اینکه سوریه برای پوتین به باتلاق تبدیل نشده و روسیه بشار اسد را از شکست قطعی نجات داد. استدلال دیگر آن است که؛ آمریکا نباید به‌سادگی صحنه‌های بحرانی را ترک کند، چون رهبری روسیه ریسک‌های بیشتری می‌پذیرد و فراتر از نزاع در سیاست‌های روزمرّه، پوتین در یک ماموریت تاریخی برای تحکیم اهرم روسیه در اوکراین قرار دارد. بنابراین، همانگونه که در نهایت در مورد سوریه انجام داد، ایالات‌متحده و اروپا نیز باید برای احتمالی غیر از باتلاق آماده بشوند. همینطور؛ در بریتانیا معاون وزیر خارجه معتقد است یک جنگ گسترده در اوکراین برای روسیه به مثابه باتلاق خواهد بود.
در این پیش‌بینی گفته شد آغاز جنگ می‌تواند اقتصاد روسیه را به‌خطر اندازد و مردم روسیه را از وی دور کند. همزمان جنگ می‌تواند نیرو‌های ناتو را به مرز‌های روسیه نزدیکتر کند. روسیه را برای سالیان آینده در برابر مقابله با مقاومت اوکراینی قرار بدهد. در هرحال جنگ اوکراین یک جنگ فرسایشی شده و روسیه به‌رغم ناموفق بودن در اهداف اولیه خود، قصد دارد تا پیروزی در اوکراین به جنگ خود ادامه دهد. تصور تداوم جنگ فرسایشی عمدتا برای اروپا سخت است و سایه جنگ بر آنان بیش از هر کشور دیگری سنگینی می‌کند.
استراتژی اروپا چیست؟
از نظر کارشناسان، اروپا در شرایط جاری از یک وضعیت پیچیده و متضادی رنج می‌برد. پیروزی موضعی در اوکراین و تداوم حمایت‌های اقتصادی و نظامی غرب از زلنسکی توانست از سقوط زودهنگام جلوگیری و حتی به عقب‌نشینی روسیه بیانجامد. ارتش روسیه در واقع در شرایط اولیه عدم توانایی لازم را در آن نشان داد و در آن وضعیت حتی تهدید به استفاده از سلاح اتمی سبک هم کرد و دنیا و خصوصاً اروپا را وحشت‌زده کرد. با این‌حال تاکنون این تهدیدات عملی نشده، ولی سلاح‌های فوق‌پیشرفته روسیه، به‌گفته رئیس‌جمهورش قرار است به‌کار گرفته شود. در حال حاضر نیز حملات هوایی روسیه مناطق مهم و زیربنایی اوکراین را هدف قرار داده‌اند. اروپا از نظر فشار‌های روسیه برای تحریم صدور انرژی و زمستان سخت موفق بود و توانست در اولین زمستان بعد از تهاجم پوتین از بحران وابستگی انرژی به روسیه موفق بیرون آید، اما هنوز موضوع پایان نیافته است.
در واقع میان سران اروپایی بر سر مقابله و حمایت بیشتر از ارتش اوکراین اختلاف‌نظر وجود دارد. فرانسه به‌نوعی از سیاست گفتگو با روسیه و آلمان ضمن حمایت‌های مشروط نظامی و نظریه اجماع را دنبال کرده و در چند نوبت آمادگی برای حل بحران جنگ در اوکراین را اظهار کرده و خواستار پایان دادن به جنگ فرسایشی شده، آن‌سوی دیگر مجارستان از قطع خرید نفت و گاز از روسیه خودداری می‌کند. با تداوم یافتن روند جنگ، روسیه و غرب به‌نحوی همچنان در یک سیر تحول‌زا در روابط بین‌الملل قرار دارند. بروز اختلاف جدی میان برخی دیگر اعضای اتحادیه اروپا در حوزه بالتیک، از جمله بلغارستان و برخی دیگر به‌علت اتخاذ سیاست‌های بروکسل و رفتار‌های کشور‌های اروپای غربی، از آن جمله است.
از آن سوی، فشار‌های یکجانبه آمریکا در مورد پروژه خط لوله گاز روسیه و اینکه این خط لوله جایگاه روسیه را در اروپا ارتقاء داده و بازار فروش گاز مایع آمریکا به اروپا تحت تأثیر قرار خواهد گرفت بر سردرگمی اروپا افزوده بود. اما قبلاً تصور روسیه بر این بود که به‌دلیل طراحی مناسب ساختار‌های انرژی در آلمان متناسب با گاز طبیعی آن و انتقال بدون واسطه به‌نفع دو کشور است. راه‌اندازی این پروژه موجب تنوع راه‌های انتقال انرژی این کشور خواهد شد و افزایش قدرت مانور در برابر اعمال فشار اروپا به‌خصوص در مسئله اوکراین است. اما از نگاه اوکراین، روسیه با ایجاد خط لوله گاز، وابستگی انرژی اروپا را به‌خود تقویت خواهد کرد و علاوه بر محرومیت اوکراین از درآمد ۳ میلیاردی سالیانه‌اش، اهرم‌های اعمال فشار به مسکو برای حل مسئله مناطق شرقی مورد مناقشه اوکراین از بین خواهد رفت. این موضع‌گیری به‌دلیل همخوانی با منافع آمریکا همواره مورد توجه مقامات آمریکایی نیز بوده است.
گفتمان استفاده از اهرم‌های فشار بر اروپا به یک پرسش خاص در رابطه با اوکراین تبدیل شد. اوکراین، بلاروس و مولداوی از جمله این جمهوری‌های پیشین هستند که در حال حاضر اوکراین در وضعیت اضطرار است. اما تاکنون این فشار‌ها بر اروپا تنها تهدیدات نظامی به‌صورت جدی باقی مانده است. در مجموع اروپا را در یک تنگنای محاسباتی قرار داده که مایل به گسترش جنگ نیست. اما، تصمیمات باید اولاٌ در چارچوب حوزه گفتمانی غرب بوده و در ثانی براساس محاسبات واقع‌گرایانه‌ای باشد که در مقابلش وجود دارد.
پیامد‌ها و آینده
آنچه از روند کنونی پیداست، آینده مبهمی را از تاثیرگذاری آن در صلح منطقه‌ای و جهانی نشان می‌دهد. این جنگ در حوزه‌های نظامی سیاسی و جبهه و تبلیغاتی- روانی دامنه وسیعی یافته است. دو جناح درگیر با ایجاد جو تبلیغاتی سعی در متهم کردن طرف دیگر در آغازگری آن، جنگ ترکیبی پیچیده‌ای را به‌وجود آورده‌اند، به‌نحوی که یک ناظر بی‌طرف به‌سادگی نمی‌تواند تشخیص واقع‌گرایانه‌ای داشته باشد. اینکه روسیه در تهاجم به خاک اوکراین متمسک به حمایت از قوم روس‌تبار شده و به‌عنوان مهاجم و متجاوز شناخته شده شکی وجود ندارد و اکنون خسارات سنگینی را بر این کشور و اقتصاد داخلی زده است، لیکن آنطور که زمینه تبلیغات ناتو شده نیز اوکراین آزاد شده از چنگ روسیه مورد استفاده غرب خواهد بود.
تخریب ناشی از این جنگ در اروپا از نظر افکار عمومی دنیا و منطقه از اساس محکوم بوده. برخی معتقدند این یک تهاجم غیرقابل توجیه بوده و تاریخ آن را به مثابه یک جنایت جنگی در قرن ۲۱ قضاوت خواهد کرد. آمریکا در مواجهه با چنین تهاجمی وحشتناک، باید بی‌درنگ به‌جای تنش، راه کنترل بیشتر را انتخاب کند، در غیر این‌صورت (در صورت گسترش جنگ) حکم مرگ انواع حیات را امضاء کرده است. رویارویی در این جنگ پیروزی به‌بار نخواهد آورد و چیزی شبیه حمله هیتلر و استالین به لهستان است. رئیس‌جمهور آمریکا نیزهرگونه مقابله به مثل را به شروع یک جنگ جهانی دانسته است. از این جهت وضعیت بغرنجی وجود دارد. روسیه با تهدیدات خود اروپا و صلح جهانی را به چالش کشیده است. در این رابطه سعی دارد ضمن تجدید قوا، فاز تازه‌ای را با درگیر کردن یاران دیگر خود در جنگ بگشاید.
رهبران ناتو با چالش بازنگری در امنیت اروپا و کشیده شدن به جنگ بزرگتر با روسیه روبه‌رو خواهند بود. دو مسئولیت دفاع قاطعانه از صلح اروپا و اجتناب محتاطانه از تشدید تنش نظامی با روسیه لزوماً با یکدیگر سازگار نیستند. آمریکا و اروپا ممکن است خود را عمیقاً برای ایجاد یک نظم امنیتی جدید اروپایی، غیرآماده ببینند.
کسب حمایت و تسری جنگ
روسیه در سال‌های اخیر تلاش بسیاری کرد تا روابط سرد خود با کشور‌های شرق و جنوب را ترمیم کند؛ و در این رابطه توفیقاتی به‌دست آورد. بنابراین، تلاش می‌کند برای توجیه و کسب حمایت بیشتر، دیگر کشور‌های بی‌طرف را درگیر نماید. زیرا بسیاری از کشور‌ها به‌نحوی از سر عداوت و تقابل با سیاست‌های غرب بوده چندان نارضایتی از مواضع روسیه ندارند. با اینکه با گذشت بیش از یک‌سال، هنوز به اهداف خود دست نیافته و حتی عقب‌نشینی هم داشته است، از این جهت تاثیر حمایت کشور ثالث پیامد‌های مهمی برای روسیه خواهد داشت. ازمیان این کشور‌ها ایران و روسیه در تعاملات اقتصادی و نظامی خود از گذشته زمینه همکاری‌هایی دارند. همین امر توجه متحدان ناتو را مبنی بر همکاری ایران برانگیخته است.
از نظر آنان؛ دو کشور با انزوای بین‌المللی و بدتر شدن مشکلات اقتصادی روبه‌رو هستند. جنگ ممکن است مسکو را وادار نماید تا ایران را در آغوش بگیرد تا بتواند تجهیزات نظامی مورد نیاز خود را از تهران تامین کند. برای اولین بار، روسیه بیش از همیشه به ایران نزدیک شده است، نه‌تن‌ها برای پهپادها، بلکه در خاورمیانه، به‌ویژه در سوریه جایی که مسکو برای کمک به حفظ دستاورد‌های نظامی‌اش خود را متکی به تهران می‌بیند. به اعتقاد یک تحلیلگر آمریکایی، دولت‌های غربی باید تلاش کنند تا ضمن ادامه دادن به راهبرد خود در جهت محدود کردن کمک‌های نظامی ایران به روسیه به همکاری با مسکو دامن بزنند و این کشور را نسبت به عواقب ادامه اینگونه سیاست‌ورزی آگاه نمایند.
سرنوشت آتی جنگ
این جنگ در حال حاضر به‌شکلی جنبه فرسایشی پیدا کرده. روسیه با توجه به سوابق و ساختار سیاسی و منطقه‌ای خود به هر طریق خواهان انضمام بخش‌های روس نشین‌شرقی در اوکراین است. در غرب دو نظر وجود دارد: نظر یک گروه تعامل با روسیه است که استدلال می‌کنند؛ اگر ناتو بخواهد روسیه به‌طور کامل از اوکراین خارج بشود، باید یک جنگ تمام‌عیار را برای بیرون راندن آن‌ها به راه اندازد. برای جلوگیری از یک جنگ تمام‌عیار که احتمال جنگ سوم جهانی را در پی دارد، باید با روسیه به‌نحوی به مصالحه برسد. برعکس، اعتقاد مخالفان بر این است که هرگونه مصالحه با روسیه، جهان شاهد توسعه‌طلبی بیشتر آن‌ها خواهد بود؛ بنابراین استدلال مخالفین عقب نشاندن روسیه تا حد مرز‌های قبلی‌اش است.
با این دوگانه نظری آینده این جنگ در راستای تصمیمات حساب‌شده استراتژیک دو طرف خواهد بود.
برچسب ها: اوکراین
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها