گروه بین الملل: وقتی از مفهومِ "قدرت هژمونیک" در نظام بین الملل صحبت میشود، مجموعهای از مفاهیم و اصول مورد اشاره قرار میگیرند که تاکید دارند یک کشور از حیث شاخصهای متنوع قدرت (قدرتهای سخت، نرم و هشومند)، در قیاس با دیگران در عرصه بین المللی، از موقعیت به مراتب بهتری برخوردار است و همین مساله سبب میشود تا آن بازیگر از وزن قابل توجهی در شکل دهی به معادلات کلان سیاسی، اقتصادی، فناوری و نظامی بین المللی برخوردار باشد.
به گزارش فرارو، از چشم اندازی کلی، وقتی از وجود یک قدرت هژمونیک در جهان صحبت میشود، موضوع کاملا جدی و علمی است و متر و معیارهای مختلفی نیز لحاظ میشود. با این همه، در سالهای اخیر و همزمان با اوج گیری قدرتهای نوظهور و تضعیف برخی شاخصهای بین المللی قدرتِ آمریکا، اینطور استدلال میگردد که در طی سه دهه آتی، آمریکا به کل جایگاه هژمونیک خود در عرصه بین المللی را از دست میدهد، یک نکته قابل تامل در رابطه با این کشور، بیش از هر زمان دیگری خود را اشکار میکند.
همزمان با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ آمریکا، این نکته تا حد زیادی روشن شده که دو نامزد اصلی انتخابات، از یک سو "جو بایدن"، رئیس جمهور کنونی این کشور و نامزد حزب دموکرات و از سوی دیگر، "دونالد ترامپ"، رئیس جمهور سابق آمریکا و عضو حزب جمهوریخواه هستند. در حالی نه بایدن و نه ترامپ، شخصیتهایی نبودهاند که بتوان آنها را در راس یک قدرت جهانی نظیر آمریکا تصور کرد.
از یک طرف، جو بایدن گافهای عجیب و غریبی پیش چشم افکار عمومی میدهد که سوالهای زیادی را حتی در مورد سلامت ذهنی و عقلی وی ایجاد کرده است. به عنوان مثال، او با شخصیتهای خیالی دست میدهد، با افراد خیالی صحبت میکند، مدام در شرایط مختلف و جلوی چشم دوربینها به زمین میخورد، اسامی اعضای دولت خود و یا رویدادهای بین المللی را جابجا استفاده میکند و بر اساس آنچه برخی ویدئوها نشان میدهند، حتی مسیر راه رفتن وی نیز توسط تیم امنیتیاش قدم به قدم تعریف میشود و در کنفرانسهای خبری نیز ملاحظات احتیاطی زیادی جهت مساعد بودن شرایط برای وی لحاظ میشود. در این میان، برخی از چهرههای پزشکی آمریکا نیز از زوال عقل رئیس جمهور آمریکا و عدم صلاحیت وی جهت تصدی کرسی ریاست جمهوری آمریکا صحبت میکنند.
در نقطه مقابل، دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا قرار دارد. فردی که دوره چهار ساله حضور او در قدرت (۲۰۲۰-۲۰۱۶) در شرایطی آغاز شد که او پیشتر حتی یک شهر و روستای کوچک را نیز در آمریکا اداره نکرده بود و به یکباره به کرسی ریاست جمهوری آمریکا رسید. وی در طی حضورش در قدرت، جنجالهای زیادی را در آمریکا و جهان به راه انداخت. در عین حال، رسواییهای مکرر جنسی او و نقشش در تحریک شورش ششم ژانویه در آمریکا و حمله به ساختمان کنگره و نگهداری چند صد سند محرمانه و فوق سری دولت آمریکا آن هم در توالت منزل شخصی اش، همه و همه بر جنجالها و حواشی پیرامون وی افزوده است.
حال در این فضا، یک سوال اساسی مطرح میشود و آن این است که دوئل این دو نامزد اصلی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چگونه خواهد بود؟ سوالی که به نظر میرسد از همین حالا تا حد زیادی میتوان به آن پاسخ داد. احتمالا ترامپ همچون شرایط کنونی، تمرکز زیادی را روی این مساله قرار خواهد داد که بایدن از سلامت ذهنی برای تصدی کرسی ریاست جمهوری آمریکا برخوردار نیست و با به کار بردن الفاظی نظیر جویِ خوابالو، سعی میکند او را فردی ضعیف نشان دهد.
در عین حال، وی انتقادات گستردهای را از بایدن مطرح خواهد کرد که نوعِ تعامل او با ایران، چین و روسیه فاجعهبار بوده و اگر وی (ترامپ) در قدرت میبود، هیچگاه پیشرفتهای اتمی ایران ایجاد نمیشد و یا روسیه به اوکراین حمله نمیکرد. در حوزه داخلی نیز ترامپ حملات بی امانی را علیه بایدن انجام خواهد داد و بیش از آنکه در این زمینه ها، فردی منطقی باشد، شبیه به یک شومن و یا مطابق با دکترین مردِ دیوانه رفتار خواهد کرد.
در نقطه مقابل، بایدن نیز عمده تلاشش را بر برجسته سازی تصویری قرار میدهد که ترامپ از آمریکا پیش چشم جهانیان قرار داد و رویههای غیرمنطقی او در مواجهه با مسائل مهم نظیر توصیههای عجیب و غریب در مقابله با پاندمی کرونا. و سعی میکند این پیام را به رایدهندگان آمریکایی برساند که در جریان انتخابات آمریکا ترامپ گزینه بدتر و وی گزینه بد است و منطقی این است که آمریکا اگر بایدن را خوب نمیبیند، در قیاس با گزینه بدتر به وی که گزینه بد است رای دهد.
از این چشم انداز، بایدن اثبات خود را بر نفی ترامپ قرار داده است. اساسا به همین دلیل هم است که برخی ناظران و تحلیلگران معتقدند حزب دموکرات و شخص بایدن، دونالد ترامپ را در قیاس با دیگر کاندیداهای بالقوه حزب جمهوریخواه نظیر ران دی سانتیس و یا مایک پنس، گزینه به مراتب آسان تری جهت رقابت میبیند.
نکته مهم این است که به نظر میرسد مردم آمریکا در جریان انتخابات ریاست جمهوری، به حاشیه رانده خواهند شد و عمده فضا، درگیرِ تسویه حسابهای جو بایدن و دونالد ترامپ خواهد بود و سیلِ افشاگریها و جنجالهایی که در مدت اخیر ایجاد شده نیز اساسا مجالی را برای مطرح شدن بحثهای مهمتر و ارائه طرح و برنامههای سازنده باقی نمیگذارد.
همان طور که وقتی افشاگریها و پروندههای قضایی علیه ترامپ اوج گرفت، حزب جمهوریخواه و چهرههای ذینفوذ آن به جای انتقاد از ترامپ و تسهیل روند اجرای عدالت در مورد او، به کل در پسِ وی بسیج شدند و حراست از موقعیتش را به مثابه حراست از موقعیت کلی حزب جمهوریخواه در نظر گرفتند. موضوعی که خود حامل پیامهای قابل توجهی برای آمریکایِ کنونی است.
صورت مساله اصلی این گزارش که اشاره به این نکته داشت که نه جو بایدن و نه ترامپ، در قواره ریاست جمهوری یک قدرت هژمونیک همچون آمریکا نیستند نیز سرجای خود باقی است. مسالهای که برخی از ناظران و تحلیلگران، آن را یکی از نشانههای افول موقعیت بین المللی آمریکا ارزیابی میکنند.