به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۴ - ۱۵:۰۹
 
۳۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۱ ساعت ۱۷:۳۷
کد مطلب : ۴۳۸۴۵

مه‌آفرید خسروی به روایت هم‌ولایتی‌هايش

گروه سياسي: مراسم شب هفت یکی از ثروتمندترین مردان ایران در یکی از دوردست‌ترین روستاهای گیلان برگزار شد.
مه‌آفرید خسروی به روایت هم‌ولایتی‌هايش
«شرکت گردشگری درفک»، «مواد غذایی داماش»، «شرکت شیشه مارلیک»، «صنعت آب‌معدنی داماش گیلان»، «شرکت امیرمنصور ایرانیان»، «شرکت آهن و فولاد لوشان»، «باشگاه ورزشی داماش ایرانیان»، «شرکت ترچین طبخ ایرانیان»، «داماش ترابر و ایمن ترابر»، «شرکت آریا سنگ»، «تجارت گستران منصور»، «شرکت تدبیر منصور»، «ستارگان امیرمنصور»، «بانک آریا»، «خدمات کشاورزی میثاق گیلان» و چندین و چند شرکت و کارخانه دیگر که نام آنها، نشان از علاقه «مه‌آفرید» امیرخسروی، متهم ردیف اول فساد مالی سه‌هزار‌میلیاردتومانی، به زادگاه و پدرش دارد.

هفته‌ گذشته خبر اعدام «مه‌آفرید» در خروجی خبرگزاری‌های ایران و سپس جهان قرار گرفت و عکس او در صفحه نخست اکثر روزنامه‌ها جا گرفت. مراسم خاکسپاری جنجالی‌ترین متهم فساد مالی ایران با وجود برخی حواشی یکشنبه هفته گذشته برگزار شد اما خانواده امیرخسروی تصمیم گرفتند تا مراسم هفتم او را در زادگاهش در روستای «ناش» برگزار کنند. روستا و منطقه‌ای از رودبار گیلان که «مه‌آفرید» نام بیشتر شرکت‌ها و کارخانه‌هایش را از نام آن منطقه به عاریت گرفت و اسامی روستاهای اطراف این منطقه با کارخانه‌ها و شرکت‌هایی که «مه‌آفرید» بنیانگذاری کرد، شناخته شد. روز جمعه، روستای «ناش» سکوت و آرامش همیشگی خود را نداشت.

این منطقه کوهستانی با دشت‌های سرسبز و فراخ، شاهد حضور افرادی از بسیاری نقاط بود. شماره پلاک ماشین‌ها نشان می‌داد که افرادی از شهرهای مختلف به این منطقه آمده‌اند. افرادی از تهران، رشت، بندرانزلی، قزوین و شهرهای دیگر به این منطقه گردشی آمده بودند تا در مراسم هفتم «مه‌آفرید» شرکت کنند. گفته شده بود که تنها ۴۰دقیقه از رستم‌آباد تا روستای زیبای ناش راه است. با این وجود پس از دوساعت رانندگی در جاده‌های باریک و کوهستانی پر از دست‌انداز‌ و چاله‌های عمیق و بعضا خاکی بالاخره به زادگاه مردی می‌رسی که با معدل 42/10 دیپلم گرفته بود و در عین حال؛ ادعا داشت می‌تواند «با بزرگ‌ترین دکترهای اقتصاد ایران بحث و چالش» کند یا «در یک اتاق دربسته تحت‌الحفظ باشد و پس از تنها چهارسال چهار شرکت خریداری‌شده را به سوددهی» برساند، البته «بدون آنکه یک‌ریال به او پول» داده شود.

از رودبار که به سمت رستم‌آباد برویم، از توتکابن در مسیر کوهستانی ادامه می‌دهیم و بالا می‌رویم. از محلی‌ها سوال می‌کنیم و می‌گویند دوساعت راه است و جاده خطرناک! پیشنهاد می‌کنند قبل از ورود به جاده کوهستانی حتما باک ماشین را پر کنیم. راهی جاده‌ای می‌شویم که به زادگاه مالک یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های ایران ختم می‌شود. روستای «ناش» در استان گیلان، شهرستان رودبار، بخش خورگام، منطقه عمارلو و بین روستاهای نوده و اسطلخ‌کوه قرار دارد. «ناش» از طرف مغرب توسط کوه‌های گلنگش و از طرف مشرق توسط کوه‌های ناش (سنگ سرک) محصور شده و از طرف شمال به اسطلخ‌کوه و... و از طرف جنوب به نوده و... متصل است. از روستاها و منطقه فاراب، خورگام، عمارلو، بلوکات، کلیشم، آسیابر، بره‌سر، چهارمحله رد می‌شوم تا به ناش برسم.

شغل اکثر مردم ساکن روستا کشاورزی و دامداری است. در راه پیرمردی روستایی سوار ماشین می‌شود و از او درباره «مه‌آفرید» امیرخسروی سوال می‌کنم. او که مشخص بود از اهالی قدیمی منطقه است می‌گفت پدر «مه‌آفرید» یعنی منصورخان را به‌خوبی می‌شناخت. مرد مسن محلی با زبان گیلکی گفت: «منصورخان املاک زیادی داشت، مرد متمولی بود. آن زمان که پیدا کردن زیرخاکی رونق داشت، منصورخان هم به این کار و خرید و فروش زیرخاکی مشغول بود. البته بعدها دامداری هم اضافه شد.»

از او درباره شخصیت «مه‌آفرید» و اینکه به شخصه او را دیده یا خیر سوال کردم؛ «معلوم است که او را دیده‌ام. بچه محل ما بود... در اینجا خیلی‌ها را سرکار برد... چهاربرادر بودند. غیر از «مه‌آفرید»، یکی در تصادف فوت کرد، یکی دیگر در کاناداست و یکی دیگر هم تهران.» به قسمتی از جاده می‌رسم که ماشین به سختی حرکت می‌کند؛ مناظر زیبا و بی‌بدیل با دشت‌های سبز و دام‌هایی که در این دشت‌ها پراکنده هستند، روستاهای اطراف «ناش» اکثرا خانه‌هایی روستایی هستند. اما وقتی به «ناش» می‌رسیم متوجه تفاوت برخی خانه‌ها می‌شوم. به نظر می‌رسید خانه‌های این روستا کمی متفاوت از روستاهای اطراف است.

نیازی نبود از کسی سوال کنیم که آیا اینجا «ناش» است و مقصد را درست آمده‌ایم، تعدد ماشین‌ها با پلاک‌های متفاوت و البته در بیشتر موارد ماشین‌هایی با مدل‌های بالا نشان می‌داد که درست آمده‌ایم. در بعضی نقاط روستای کوچک پرده‌ای برای ابراز تسلیت و همدردی از سوی افراد و خانواده‌های مختلف، به دیوار زده شده است. همه از روستاهای اطراف آمده بودند، هم بستگان «مه‌آفرید»، هم همسایگان و هم برخی همکاران سابقش. مراسم در منزل پسر عموی «مه‌آفرید» برگزار شد. بنر بزرگی از «مه‌آفرید» روی دیوار آویخته شده و اعلامیه «مه‌آفرید» بر پشت شیشه تعدادی از ماشین‌ها خودنمایی می‌کند.

صندلی‌هایی در زیر سایه درختان حیاط بزرگ خانه، قرار دارند و حاضران برای تسلیت به مادر، همسران، فرزندان و خواهر «مه‌آفرید» می‌آیند اما خبری از برادرها نیست. دور و بر همسر اول «مه‌آفرید» شلوغ است. یکی از محلی‌ها می‌گوید همسر اول او، اهل همین منطقه است و به همین دلیل دور او بیشتر از همسر دوم شلوغ می‌شود، همسر دوم هم در این مراسم حضور دارد. یکی از وکلا آمده است تا خانواده موکل اعدام شده خود را همراهی کند. یکی از آب معدنی‌ها را من در آفتاب سوزان کوهستان می‌گیرم. فردی دیگر می‌گوید که «مه‌آفرید» تا سال ۸۴ یا ۸۵ در ناش ساکن بوده و کار خود را با خرید چند گاو آغاز می‌کند...

همسر اول و فرزندان «مه‌آفرید» در پایان مراسم پذیرای میهمانان می‌شوند و ابراز تسلیت آنان را گوش می‌دهند. مراسم هفتم متهم بزرگ‌ترین فساد مالی ایران و جهان هم در روستایی دورافتاده برگزار شد. نگاهی به تعداد شرکت‌های او بیندازیم متوجه می‌شویم که به نسبت تعداد 19هزار کارمندانش، باز هم جمعیت چندان زیادی نیامده بود. جاده باریک را به سمت رستم‌آباد سرازیر می‌شوم و در راه فکر می‌کنم این مرد از کجا به جایی رسید که متهم اصلی پرونده فساد مالی سه‌هزار‌میلیارد تومانی شد؟
مرجع : روزنامه شرق