گروه اقتصادی: آبان، ماهی که انگار از سال ۹۸ به بعد، به گونهای دیگر در پسزمینه ذهنی مردمان این مرز و بوم تداعی میشود. امروز که آبان در ایستگاه پایانی خود ایستاده، انگار از تمام پس کوچههای شهر، بوی بنزین به مشام میرسد.
به گزارش اقتصاد24، بویی که هم یکی از صد عامل مرتبط با آلودگی هواست و هم یادآور یکی از تلخترین خاطره جمعی مردم. حالا اما پس از گذشت پنج سال، نه تنها افزایش قیمت بنزین، کماکان چالش میان حاکمیت و مردم باقی مانده بلکه موانع مهمتری چون آلودگی هوا، همچنان پیش روی حیات آنهاست. هوای تهران حال به یک سلاحِ کشتار جمعی تبدیل شده و سوز مازوت را بیش از قبل به صورت شهروندان تهرانی می کوبد!
تصویری از آسمان خاکستری
در حالی که شهروندان ایرانی هوای آلوده را به ناچار استنشاق میکنند، بحرانهای زیرساختی در حوزه مدیریت منابع انرژی و محیط زیست همچنان ادامه دارد. تنها در تهران، سال گذشته بیش از ۷۴٪ روزها در وضعیت ناسالم و خطرناک سپری شد. این آمار نه تنها بازتابی از شکست سیاستگذاریها، بلکه سندی از انفعال دستگاههایی است که طبق قانون هوای پاک موظف به مقابله با این بحران هستند. آمارها، زبان گویای این بحران خاموش، نشان میدهند که تهران در سال گذشته تنها ۱۶۱ روز هوای پاک داشته و باقی روزها در وضعیت ناسالم و خطرناک سپری شده است.
شاخص آلودگی هوای تهران به عدد ۱۲۳ رسیده که وضعیت ناسالم را نشان میدهد. در سال ۱۴۰۱ نیز تنها سه روز هوای پاک ثبت شده است، در حالی که ۱۹۲ روز وضعیت قابل قبول و ۱۳۲ روز وضعیت ناسالم برای گروههای حساس گزارش شده است. این ارقام نهتنها زنگ خطر بلکه ناقوس مرگ تدریجی برای شهروندان است. در حالی که قوانین متعددی، از جمله قانون هوای پاک، سالهاست تصویب شده، اجرای مؤثر آن به کابوسی فراموششده بدل شده است.
مقصر کیست؟ مردم یا مدیریت؟
یکی از بزرگترین چالشها، تمرکز صرف بر مقصر دانستن مردم در این بحران است؛ به عنوان مثال، تکیه بر محدود کردن تردد خودروهای شخصی یا افزایش قیمت سوخت. در حالی که سیستم حملونقل عمومی فرسوده، کمبود ناوگان اتوبوسرانی و مترو و نبود زیرساختهای مناسب استفاده از دوچرخه یا خودروهای برقی نشاندهنده ضعف ساختاری در مدیریت است. مصرف سوختهای فسیلی غیراستاندارد و نیروگاههای برق که با سوخت مازوت فعالیت میکنند نیز بخش بزرگی از این معضل را تشکیل میدهند. گزارشها حاکی از آن است که در فصل سرما، حدود ۴۰ درصد نیروگاهها از مازوت استفاده میکنند که سهم عظیمی در آلودگی هوا دارد. این تصمیمات، نهتنها هوای تهران، بلکه شهرهایی مانند اراک، اصفهان، مشهد و تبریز را نیز درگیر کرده است.
ابعاد آلودگی هوا: بیش از یک مسئله زیستمحیطی
آلودگی هوا، برخلاف تصور عمومی، تنها یک چالش زیستمحیطی نیست. ب این معضل با اثرگذاری بر سلامت جسمی و روانی مردم، اقتصاد و حتی سیاستگذاریهای کلان، تبدیل به یک بحران چندبعدی شده است. آلودگی هوا عامل بروز بیماریهای مزمن نظیر سرطان ریه، بیماریهای قلبی و سکته مغزی است و طبق گزارشهای جهانی، ایران سالانه حدود ۴۰ هزار مرگ زودرس ناشی از این پدیده را تجربه میکند. علاوه بر این، هزینههای درمانی ناشی از بیماریهای مرتبط با آلودگی هوا، فشار اقتصادی سنگینی بر دوش خانوادهها و سیستم بهداشت عمومی کشور گذاشته است.
اقتصاد کشور نیز به طور جدی از آلودگی هوا تأثیر میپذیرد. بر اساس برآوردهای بینالمللی، خسارات ناشی از آلودگی هوا در ایران به ۸ میلیارد دلار در سال میرسد. این خسارات شامل افت بهرهوری نیروی کار، افزایش هزینههای درمانی و کاهش جذابیت سرمایهگذاری در کلانشهرهای آلوده است. از منظر اجتماعی نیز، آلودگی هوا اعتماد عمومی به مدیریت بحرانها را تضعیف کرده است. مردم انتظار دارند دستگاههای مسئول، با جدیت بیشتری به مسئله ورود کنند و راهحلهای عملی ارائه دهند، اما انفعال دستگاههای اجرایی، تنها بر شدت بحران افزوده است.
بودجههای کلان؛ سرنوشت نامعلوم
در برنامه هفتم توسعه، مبلغ ۲۵۰ هزار میلیارد تومان برای توسعه زیرساختهای کاهش آلودگی هوا و اجرای طرحهای مرتبط اختصاص داده شده است. این بودجه، در صورت تخصیص صحیح، میتوانست تحولی در کیفیت هوای کلانشهرها ایجاد کند. اما عدم شفافیت در نحوه هزینهکرد این بودجه، بهویژه در تهران، پرسشهای بسیاری را ایجاد کرده است. اما سوال اساسی این است که این بودجه کجا خرج شده است؟ چرا گزارش شفافی از نحوه هزینهکرد این مبلغ منتشر نمیشود؟ آیا این بودجه صرف پروژههای کارشناسی شده مانند توسعه حملونقل عمومی و انرژیهای پاک شده یا در پیچوخم بوروکراسی و منافع گروهی گم شده است؟ در سالهای گذشته، مشابه این تخصیصهای کلان نیز انجام شده بود، اما نتیجهای ملموس حاصل نشد.
بودجهای که در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ برای خرید اتوبوسهای برقی و توسعه ناوگان عمومی تخصیص داده شد، تنها به ورود تعداد محدودی اتوبوس در تهران و اصفهان منجر شد که پاسخگوی نیاز شهروندان نبود. علاوه بر این، بخش بزرگی از این منابع مالی به دلایل نامشخصی، در پروژههای فرعی یا ناکارآمد صرف شده است. عدم شفافیت در تخصیص منابع، موجب کاهش اعتماد عمومی شده و این پرسش را مطرح میکند که آیا اصولاً اولویتبندی صحیحی در تخصیص بودجه وجود دارد؟ یا این مبالغ صرفاً برای ارائه آمارهای تبلیغاتی و گذراندن بحرانهای مقطعی مصرف میشوند؟
ناکارآمدی دستگاهها در اجرای وظایف
طبق قانون هوای پاک که در سال ۱۳۹۶ به تصویب مجلس رسید، وظایفی مشخص برای ۱۸ دستگاه دولتی تعیین شده است. این قانون، که با هدف ایجاد هماهنگی میان نهادهای اجرایی تدوین شد، در عمل به نتیجهای نرسیده است.
وزارت کشور، وزارت راه و شهرسازی، سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت نفت، وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت نیرو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان ملی استاندارد، پلیس راهور نیروی انتظامی، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، سازمان هواشناسی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، سازمان انرژی اتمی، سازمان شهرداریها و دهیاریها، سازمان بهینهسازی مصرف سوخت، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و صدا و سیما از جمله این سازمانها هستند. درواقع قانون هوای پاک، که با امیدواری زیادی تصویب شد، در عمل به توافقنامهای برای بیعملی تبدیل شده است. دستگاههای مختلف، با ارجاع مسئولیت به یکدیگر، از اجرای تعهدات خود سر باز میزنند. این در حالی است که مردم، با جان و سلامت خود، هزینه این ناکارآمدیها را میپردازند. نگاهی به عملکرد برخی از این دستگاهها، ضعفهای ساختاری و مدیریتی را آشکار میکند.
• وزارت نفت: این وزارتخانه موظف به تولید و توزیع سوخت استاندارد یورو ۴ و یورو ۵ است. اما در عمل، همچنان درصد بالایی از سوخت توزیعشده در کشور، بهویژه در نیروگاهها و صنایع، دارای کیفیت پایین و آلایندگی بالا است. نیروگاههای برق، به دلیل مصرف مازوت و گازوئیل غیراستاندارد، یکی از بزرگترین منابع آلودگی هوا هستند.
• وزارت راه و شهرسازی: وظیفه این وزارتخانه توسعه و بهینهسازی حملونقل عمومی است. با این حال، پروژههایی نظیر توسعه خطوط مترو، نوسازی ناوگان اتوبوسرانی و گسترش دوچرخهسواری شهری، به کندی پیش میرود. در تهران، خطوط مترو با ظرفیت محدود و ناوگان فرسوده اتوبوسرانی، پاسخگوی نیاز میلیونها مسافر روزانه نیست.
• سازمان محیط زیست: این سازمان وظیفه نظارت بر اجرای قانون و ارائه گزارشهای سالانه را بر عهده دارد. اما گزارشهایی که از این نهاد منتشر میشود، اغلب کلیگویی بوده و فاقد راهکارهای عملی است.
• وزارت صمت: صنعت خودروسازی ایران یکی از مهمترین عوامل آلودگی هوا است. این وزارتخانه باید استانداردهای آلایندگی را بر تولید خودروها اعمال کند. اما خودروهای داخلی همچنان فاقد استانداردهای لازم بوده و تولید خودروهای هیبریدی یا برقی نیز به دلیل نبود زیرساخت، عملاً متوقف شده است.
آمارهای تلخ و مصادیق عینی خسارات آلودگی هوا
آمارها نشان میدهند که ایران یکی از آلودهترین کشورهای جهان از منظر شاخص کیفیت هواست. در سال ۱۴۰۲، شاخص آلودگی در برخی شهرهای صنعتی نظیر اراک، اصفهان و تبریز به بالای ۱۵۰ رسید؛ وضعیتی که برای تمامی گروههای سنی خطرناک است. به عنوان نمونه، در شهر اهواز، که یکی از آلودهترین شهرهای جهان شناخته میشود، میانگین شاخص آلودگی به ۱۸۰ رسیده است.
ریزگردها، که از کشورهای همسایه وارد این شهر میشوند، علاوه بر آلودگی هوا، سلامت شهروندان را به خطر انداختهاند. تهران نیز با ۱۹۲ روز ناسالم در سال گذشته، وضعیت هشداردهندهای را تجربه کرده است. این شرایط باعث تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی شد، اما هیچ برنامهای برای مقابله با منابع آلاینده ارائه نشد.
راهکارها: از انفعال تا اقدام
بحران آلودگی هوا نیازمند یک تغییر اساسی در رویکرد مدیریتی است. برخی از مهمترین گامها عبارتاند از:
• شفافسازی بودجهها: تخصیص و هزینهکرد بودجههای کلان باید به صورت دقیق گزارش شود. این شفافیت میتواند اعتماد عمومی را بازگرداند.
• سرمایهگذاری در حملونقل عمومی: توسعه مترو، خرید اتوبوسهای برقی و حمایت از دوچرخهسواری شهری باید در اولویت قرار گیرد.
• کنترل کیفیت سوخت: وزارت نفت باید استانداردسازی سوخت را جدی بگیرد. نیروگاهها باید به سمت مصرف گاز طبیعی یا انرژیهای تجدیدپذیر سوق داده شوند.
• حمایت از تولید خودروهای پاک: تولید خودروهای هیبریدی و برقی نیازمند سیاستگذاری حمایتی است.
• ارتقای فرهنگ عمومی: آموزش مردم برای کاهش مصرف سوخت و افزایش استفاده از حملونقل عمومی، میتواند نقشی کلیدی در بهبود وضعیت داشته باشد.
در نهایت باید گفت که آلودگی هوا تنها یک بحران زیستمحیطی نیست؛ بلکه تهدیدی جدی برای سلامت، اقتصاد، و آینده ایران است. در حالی که آسمان تهران هر روز خاکستریتر میشود، مسئولین باید بدانند که بیعملی امروز، هزینههای سنگینی را فردا بر جامعه تحمیل خواهد کرد. آلودگی هوا آزمونی است که کشور در آن نهتنها نمره قبولی نگرفته، بلکه روز به روز از استانداردهای جهانی فاصله بیشتری میگیرد.