به روز شده در ۱۴۰۳/۱۰/۲۸ - ۰۰:۳۱
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۷ ساعت ۱۰:۰۹
کد مطلب : ۵۱۰۶۹۹

خانه من، سقف خودرو من است!

خانه من، سقف خودرو من است!
گروه جامعه: بیش از ده سال است که از پدیده «ماشین‌خوابی» در کشور صحبت می‌شود. اسفندماه سال گذشته بود که والدین کودک بیمار یکساله بر اثر گازگرفتگی کنار بیمارستان و در خودرو جان باختند. در سال‌های اخیر و همزمان با افزایش نرخ بیکاری و هزینه‌های مسکن، برخی از رانندگان به تهران می‌آیند و مسافرکشی می‌کنند. این دسته از افراد سقف دارند، اما خانه ندارند. به گزارش فراز دیلی،در این گزارش روایتی از مسافرت با یکی از این خودرو‌ها را می‌خوانید.
 
اقبال زیاد از تاکسی‌های اینترنتی
صدای هشدار تلفن‌همراه می‌آید: «راننده رسید و در مبدا منتظر است» روی صفحه تلفن همراه، ثانیه‌ها با عجله حرکت می‌کنند و زمان انتظار راننده ثبت می‌شود. در مبدا، نشانی از راننده و خودرو نیست؛ به او زنگ می‌زنم. شماره موبایلش مال تهران نیست: «تو راهم تا دو دقیقه دیگه می‌رسم». آن دو دقیقه حداقل پنج دقیقه طول می‌کشد و ماشین می‌رسد. پرایدی قدیمی که مدت‌ها است جز باران، رنگ آب به خودش ندیده. سوار می‌شوم و پاسخ «سلام! خسته نباشید» را با بی‌حوصلگی می‌دهد. اوایل آذرماه بود که خبری منتشر شد مبنی بر اینکه تعداد نیروی انسانی که در اسنپ مشغول به فعالیت است، بیشتر از نیروی انسانی است که در واحد‌های صنعتی به کار اشتغال دارند... . 

اینجا طرح ترافیک است؛ جریمه دارد
پنچ دقیقه از مسیر یک ساعته را طی کرده‌ایم که از شدت بوی بدی که ترکیب عرق تن و آشغال‌های قدیمی است، شیشه را پایین می‌آورم تا راه برای آلودگی و سرما باز شود. حقیقا انتخاب سختی است میان سرما و آلودگی و بوی بد. همین چند وقت پیش بود که خبر رسید «تهران آلوده‌ترین شهر جهان است». خودرو از خیابان‌های آشنایی می‌گذرد که در میان طرح آلودگی است و راننده‌های تاکسی اینترنتی برای پرهیز از جریمه از این مسیر نمی‌روند. نمی‌دانم راننده می‌داند که این خیابان در طرح است و قرار است جریمه شود یا نه. آخر همین چند وقت پیش بود که مدیرعامل شرکت کنترل ترافیک تهران گفت: «در چارچوب توافقنامه‌ای که میان سازمان حمل‌ونقل و ترافیک، شرکت کنترل ترافیک تهران و نیروی انتظامی منعقد شده، جلوی تردد غیرمجاز خودرو‌های پلاک شهرستان در محدوده طرح ترافیک گرفته می‌شود و فقط خودرو‌های دارای مجوز طرح امکان ورود خواهند داشت. اگر هم این پلاک‌ها وارد محدوده طرح شوند، باید هزینه‌اش را در قالب عوارض و جریمه پرداخت کنند.»

خانه من سقف ماشینم است
مسیر آنقدر طولانی است که تحمل سکوت ناممکن است. سکوت می‌شکند:‌
- من خبرنگارم. اخیرا زیاد پیش میاد که تاکسی می‌گیرم، اما پلاک‌ها برای تهران نیست. شما تهران زندگی نمی‌کنی؟
+نه! من اینجا مسافرکشی می‌کنم. آخر هفته‌ها می‌رم خونه. معمولا از اینجا مسافر می‌زنم می‌برم. از اونجا هم مسافر میارم تهران. چند روزی هم تهران می‌مونم مسافر می‌برم این ور اون ور. اما اینجا خونه ندارم.
-یعنی شب‌ها رو تو ماشین می‌خوابید؟
+ آره دیگه! 
مکالمه همینجا تمام می‌شود؛ زیرا انگار نه تنها حوصله من و سوالاتم بلکه حوصله زندگی را ندارد. در طول مسیر تنها صدایی که مدام شنیده می‌شود، صدای خانم مسیر یاب است: «به راست بپیچید. دو کیلومتر به مسیر خود ادامه دهید. دور بزنید..» خیابان‌ها و کوچه و پس‌کوچه‌های تهران را نمی‌شناسد و به فرمان مسیریاب گوش سپرده است. نمی‌دانم از بی حوصلگی است و یا صدایی جز صدای مسیریاب را نمی‌شنوند، اما کوچکترین واکنشی به بوق خودرو‌های دیگر نشان نمی‌دهد؛ حتی هنگامی که مخاطب بوق‌ها خود او است و راننده از پنجره بیرون آمده. در طول مسیر بار‌ها خودرو خاموش و روشن می‌شود. خاموش شدن دست او نیست، اما برای دوباره روشن شدن آن، تمام تلاشش را می‌کند. انگار فرهاد در گوشم فریاد می‌زند:‌ «تو فکر یک سقفم/ یک سقف بی روزن/ یک سقف پابرجا/ محکمتر از آهن/ سقفی که تن پوش هراس ما باشه/ تو سردی شب ها لباس ما باشه...»

آدم چند وقت می‌تونه اینجوری کار کنه؟
از او می‌پرسم شب‌ها کجا می‌خوابد و چند وقت است که اینگونه کار می‌کند: «خیلی وقت نیست. بعیده آدم بتونه بیشتر از یه سال اینجوری زندگی کنه. خیلی سخته حداقل‌های زندگی رو ندارم دیگه. شب‌ها سقف بالای سرم هست، اما تخت خواب من همین صندلی ماشینه و تکون نمی‌تونم بخورم. این سقف بالای سرم خیلی کوتاهه ببین بیست سانت هم از سر من فاصله نداره. اوایل می‌رفتم کوچه پس‌کوچه خلوت پیدا می‌کردم و می‌خوابیدم، اما چندباری اهالی محله مشکوک شدند. بعد رفتم نزدیک مساجد خوابیدم، اما خب فایده‌ای نداشت که مسجد‌ها رو شب‌ها می‌بندن. این روزا می‌رم اطراف بیمارستان‌ها می‌خوابم. اونجا پر از همراه‌های بیماراست که در ماشین می‌خوابن. حداقل صبح‌ها می‌تونم برم بیمارستان دستشویی و نگران نباشم طول شب توالت پیدا نکنم.» انگار از خواب بی‌کیفیت ماشینی کلافه است و ادامه نمی‌دهد. اینجا مقصد است و سفر ما تمام شد.
من می‌ترسم!

به دنبال کسانی هستم که تجربه سفر با این مدل از تاکسی‌های اینترنتی را دارند؛ یکی از شهروندان در خصوص تجربه خود در سفر با تاکسی‌های اینترنتی می‌گوید: «من دیگر وقتی پلاک غیرتهرانی می‌بینم، سفر را کنسل می‌کنم. اغلب خودرو‌ها بسیار فرسوده‌ان، راننده‌ها بسیار بد رانندگی می‌کنن، چون خیابون‌های تهران را بلد نیستند. علاوه بر اینها این راننده‌ها معمولا بداخلاق و بی‌حوصله هستند و من واقعا می‌ترسم.... قبلا اینجوری نبود، اما الان نزدیک یکساله که تعداد این راننده‌ها بسیار زیاد شده.»

درخواست تاکسی اینترنتی می‌دهم، راننده قبول می‌کند، اما پلاک خودروی او برای تهران نیست و از شهرستانی بسیار دور می‌آید. با تردید سفر را لغو می‌کنم و علت آن را «راننده دور است» می‌زنم. صدایی در گوشم می‌پیچید:‌«تو فکر یک سقفم/ یک سقف رویایی/ سقفی برای ما/ حتی مقوایی»
** ارسال نظر برای اين مطلب در تاريخ ۱۴۰۳-۱۱-۰۴ ۱۰:۰۶ بسته می شود. **
نام شما

آدرس ايميل شما
توجه: نظرات حاوی توهين، افترا، اتهام و ... به اشخاص حقيقی و حقوقی، و نظرات شعارگونه «مرگ، درود و مشابه آنها»، و همچنين نظرات طولانی تر از 500 حرف، به هيچ وجه منتشر نخواهند شد.
نظر شما *

پربيننده‎ترين مطالب و خبرها