...چه رنجی از این بالاتر که نام پر عظمت ایران، از حیث فساد دستگاههای اداری و مالی آن در گزارشات سازمانهای شفافیت بینالمللی در رده 160 و در خوشبینانهترین حالت آن در رتبه 148 قرار گیرد...
مالک رضایی
گروه اقتصادي: تا اذهان عمومی از بهت و حیرت خبر یک فساد چند هزار میلیاردی رها نشده و آحاد جامعه با خاطری آسوده سر به بالین آرامش نگذاشته اند، خبری دیگر از یک اختلاس و فسادی گسترده تر در گوشه ای دیگر از کشور بر روی خروجی سايت ها و خبرگزاریها قرار میگیرد. گویی که بر آشفتگیهای مالی پایانی نیست.
3000000000000 تومان،12000000000000تومان،13000000000000 تومان،94000000000000 تومان و........ اعدادی با صفرهای پرشمارکه هرکدام شرحی از احوال کسانی را بازگو میکند که همچون شترهای گرسنه و با اشتیاق که به یکباره به سبزی با طراوت بهاری رسیده باشند، با حرص و ولع به بیت المال هجوم آوردهاند. این تعبیر فرمانروای بی رقیب ملک سخن حضرت علی (ع) از چنین آدمهایی است. همانهایی که ما امروز برای ذکر نامشان در رسانه ها، مکتبخانه ابجد، هَوَز دایر کردهایم! میم-ر، ب-ز، میم-ه،میم -خ، ر-ج، واو-کاف،...
تا طشت رسوایی یکی از بام می افتد، آن یکی به جای عذر خواهی از ملت که امری مرسوم، در هر دولتی وهر کشوری است، بلافاصله اظهار برائت میکند و مَفسَده را به جناح رقیب حواله میدهد، که این رسوایی در زمان من نبوده است و در زمان قبلی بوده است. کسی نیست بپرسد که آیا اگر یک شهروند معمولی، برای برائت از یک خطای کوچک، چنین استدلالی را به عالیجناب ارائه کند شما از او میپذیرید که انتظار دارید افکار عمومی آنرا از شما بپذیرد؟
این اندازه پایین تصور کردن آگاهی و شعور عمومی جامعه و اینگونه مخاطب ساختن آنها، هیچ ملتی را خوش نمی آید. گیریم، اين توجيهها ، درست است که به صد دلیل و برهان، نیست، شما چرا بی توجه به هر توصیه و هشداری، او را با آن پیشینه، در حساسترین پست اجرایی کشور قرار دادید و بر صدرش نشاندید و به نشان درجه یک خدمت و لیاقت نوازش کردید، که امروز نامه دلدادگی و دلبردگی برای شما بنویسد حاکی از اینکه «ما را سری است با تو که گر خلق روزگار، دشمن شوند و سر برود، ما بر آن سریم»
اینهمه، پناه گرفتن اختلاس و فساد، پشت جناح بندی ها و باندبازیهای سیاسی، چه معنایی دارد؟ مردمی که به اقتضاء وظیفه دینی و میهنی، مدام تلاش میکند تا در مقابل زیاده طلبی های داخلي و جهانی کمر راست نگه دارد و در مقابل زورگويي سر خم نکند، چنین سخنانی را بر نمیتابد. این ملت بنا به عهدی که با آرمانهای والای شهدا دارد، با همه، آشفتهدلی از عهده آن میثاقی بر خواهد آمد که با زلف پریشان یار کرده است.
حسن عَهدش، نگذارد که نهد پای دگر. گوید این نیز نَهَم بر سر غمهای دگر. اما دست اندرکاران هم وظیفه ای به عهده دارند. جا دارد که این امید و اعتماد را قدر بدانند و از اینهمه باورسوزیها جلوگیری کنند. دستی از آستین اراده به درآورند و در برخورد با ریشههای فساد کاری بکنند. چه رنجی از این بالاتر که نام پر عظمت ایران، از حیث فساد دستگاههای اداری و مالی آن در گزارشات سازمانهای شفافیت بین المللی در رده 160 و در خوشبینانه ترین حالت آن در رتبه 148 قرار گیرد.
در حالی که متولیان اجرایی آن به طور مرتب از توسعه، عدالت، صداقت، خدمتگزاری و..... سخن میگویند، کارشناسان اقتصادی از دامنگیر شدن فساد،سخن بگویند که بابک زنجانی، محمود رضا خاوری، ابدالی، شاندیز و..... در آن پرورش می یابند و پروار میشوند و ما بی توجه به پدیده هایی از این دست، مدام، در انبار زندگی خود، گندم، جمع میکنیم و مرتبا هم گندم جمع آمده، گم میکنیم. توسعه و پاکدستی با پدیده هایی مانند زنجانی،خاوری و...نمیتواند رابطه ای سالم داشته باشد.
اول ای جان،دفع شر موش کن، وانگهان در جمع گندم کوش کن
در حالی که همه مسئولین از لزوم مبارزه با فساد و اختلاس در سیستم مالی و اداری سخن میگویند چرا ما با دهها برابر رتبه پر فاصله از دیگرانی قرار داریم که متولیانشان در طول سال، یک جمله هم در آن وادی سخنی نمیگویند و با الفاظ و تعابیری همچون «الگوی توسعه»، «بومی سازی توسعه»، «مدیریت جهانی»،«پاکترین دولت تاریخ » و.... شعر نمیسرایند، اما بدون حرف و حدیث و حاشیه، تمام امکانات وتوان کشور خود را در عمران، توسعه، اشتغال و رفاه عمومی جامعه به کار می گیرند. کاری که دولت ما با پنج نفر هم به نحو مطلوب انجام نمیدهد با یک نفر انجام میدهند.
نه از پدیده «دولت سنگین و پرهزینه» در آنها خبری هست و نه از ارقام نجومی و سر به فلک کشیده هزینه های اجرایی و بهرهوری کمتر از نیم ساعت دولتی، که هرساله بیشتر از شصت درصد بودجه ملی کشور را صرفا جهت گذران و اداره خود به کام میکشد و باز با موضع طلبکارانه از جیب و بودجه مردم، هر جا کم می آورد، یا با نرخ ارز بازی میکند و یا مرتبا اسکناس چاپ میکند و چوب حراج به داشته ها و ارزش پول ملی میزند و با کمال افتخار اسم آنرا را هم می گذارد، مدیریت!