گروه ورزشي: مادر شدن او را از قهرمانی دور کرد اما همه حرفها و ناملایمتی ها را پشت سر گذاشت تا بار دیگر ثابت کند هنوز تمام نشده است.
پس از اینکه بهترین بانوی ورزشکار ایران در المپیک لقب گرفت صاحب فرزند شد تا مرحله جدیدی از زندگی را تجربه کند. او در شرایط جدیدی که در زندگی شخصی اش ایجاد شد وارد دوران افت در ورزش قهرمانی شد. برخی او را دیگر تمام شده می دانستند اما همه نامهربانی ها را تحمل کرد و با گذر از دورانی سخت، بار دیگر ثابت کرد که هنوز می تواند بهترین بانوی ورزش ایران باشد. الهه احمدی توسط پدرش به سوی تیراندازی کشیده شد. اوایل علاقه ای به این ورزش نداشت اما او حالا دیگر عاشق تیراندازی است و این ورزش به بخش مهمی از زندگی اش تبدیل شده است.
او که موفقیت خود را مدیون خانواده و مربی اش می داند باور دارد که پسرش "باور" نیز برای کسب طلای المپیک به مادرش کمک می کند. احمدی طریقه مواجه شدن با شکست را از پدرش آموخته و بعد از حضور لازلو سوچک مربی مجاری تیم ملی استعدادش در تیراندازی شکوفا شده است. الهه احمدی حالا برای کسب مدال المپیک خیز برداشته و می خواهد به اولین بانوی مدال آور ایران در بازیهای المپیک تبدیل شود.
صحبتها و درددلهای قهرمان تیراندازی جهان را در ادامه می خوانید:
به طور تفریحی تیراندازی را شروع کردم
در سال 80 بعد از گرفتن دیپلم در کنکور شرکت کردم اما در هیچ رشته ای پذیرفته نشدم. به دلیل اینکه پدرم مربی تیراندازی بود به طور تفریحی به این رشته روی آوردم و اولین مربی ام هم پدرم بود. من نمی خواستم تیراندازای را حرفه ای ادامه دهم. قصد ادامه تحصیل داشتم. در رشته تجربی درس خواندم و چون به رشته زیست شناسی علاقه داشتم، می خواستم دوباره کنکور بدهم و در این رشته قبول شوم. هنوز هم زیست شناسی را دوست دارم و هر از چند گاهی کتابی از این رشته مطالعه می کنم.
گریه می کردم تا تیراندازی را کنار بگذارم
در زمانی که یک دختر 18 ساله بودم و به تازگی به رشته تیراندازی روی آورده بودم به هیچ عنوان از این رشته خوشم نمی آمد. حتی به مدت یک ماه در خانه گریه می کردم و می گفتم نمی خواهم تیراندازی را ادامه دهم و تنها دوست داشتم ادامه تحصیل دهم و به تیراندازی به طور تفریحی نگاه می کردم.
بالاخره به تیراندازی علاقه مند شدم
در ابتدای راه با اینکه جثه کوچکی داشتم اما دوستان پدرم معتقد بودند که استعداد زیادی دارم و می توانم به زودی قهرمان شوم. با این حرف ها من سرگرم شدم تا اینکه بالاخره خودم به تیراندازی علاقه مند شدم. تیراندازی را نمی توان از بیرون دید و باید شلیک کنید تا زیبابی و هیجان این رشته را درک کنید. هیجانی که در رشته تیراندازی وجود دارد من را سال ها در این رشته نگه داشت.
از کارهایی که در زندگی کرده ام پشیمان نیستم
من در زندگی همیشه حرف بزرگتر های خود را گوش می کنم و شاید کارهایی بوده که دوست نداشتم اما با مشورت بزرگترها انجام داده ام. هیچوقت از کارهایی که در زندگی انجام داده ام پشیمان نیستم. ممکن است که در زندگی موفقیت ها به سختی به دست آید و حتی در شرایطی با شکست رو به رو شوم اما از کارهای کرده پشیمان نمی شوم زیرا با فکر و مشورت دیگران انتخاب می کنم. تیراندازی هم جزو انتخاب هایی بود که در ابتدا از حضور در آن رضایت نداشتم و با اصرار پدرم در این رشته ماندم اما حالا دیگر عاشق تیراندازی هستم.
دوست داشتم در کنار خیرالله زاده شلیک کنم اما خداحافظی کرد
از سال 82 وارد اردوهای تیم ملی شدم. در آن زمان تعداد بانوان تیرانداز کمتر از حالا بود. راحله خیرالله زاده که پدرش هم نظامی بود در دنیای تیراندازی اسم و رسمی داشت. خیلی دوست داشتم در کنار او شلیک کنم اما متاسفانه از زمانی که من وارد اردوهای تیم ملی شدم خیرالله زاده تیراندازی را کنار گذاشت. البته او در حال حاضر در پست مدیریتی در این رشته فعالیت می کند. در رقابت های قهرمانی آسیا در مالزی بعد از چهار سال رکورد ایران و خیرالله زاده را شکستم و او نیز بعد از این رقابت ها اولین کسی بود که برای تبریک گفتن با منزل ما تماس گرفت.
قهرمان چینی المپیک الگوی فنی من است
در تیراندازی محدودیت سنی زیادی وجود ندارد. یک تیرانداز 20 ساله می تواند در کنار تیراندازی 40 ساله شلیک کند. سالهاست که من "لی دو" تیرانداز چینی را الگوی فنی خود قرار داده ام. همه تیراندازان می دانند که من لی دو را خیلی قبول دارم و حتی خودش هم متوجه این قضیه شده است. فیلم های تیراندازی او را با پدرم نگاه می کنم و تجزیه و تحلیل می کنیم. اما از او تقلید نمی کنم زیرا شرایط تیراندازی هر فرد با دیگری متفاوت است. اما نکات خوبی از این قهرمان المپیک یاد گرفتم.
بمبی در وجود من بود که منفجر شد
با اینکه از سال 82 حضور در تیم ملی را تجربه کردم اما زمان شکوفایی من در تیراندازی سال 87 بود. آن زمان تازه لازلو سوچک به ایران آمده بود و از آن سال بود که به معنای واقعی تیراندازی کردم. قبل از آمدن سوچک امکانات تمرینی ما بسیار محدود بود و تجهیزات و سلاح های تمرینی ضعیفی داشتیم. سلاحی که من در آن دوران استفاده می کردم حتی برای شلیک یک نوجوان که امروز وارد عرصه تیراندازی می شود هم مناسب نبود. حتی به مدت دو سال لباس مخصوص تیراندازی هم نداشتم.
امکانات آن زمان قابل قیاس با حالا نبود. من در تیراندازی مستعد بودم اما در ابتدا این استعداد شکوفا نشده بود. یک دوره خاموشی را در تیراندازی گذراندم. بمبی در وجود من بود که شرایط انفجار را نداشت اما پس از دوره ی جدیدی که در تیراندازی به وجود آمد، به یک باره منفجر شد و فهمیدم که تیرانداز خوبی خواهم شد.
از همان ابتدا می دانستم قهرمان جهان می شوم
از همان ابتدا که به طور حرفه ای به تیراندازی نگاه کردم می دانستم روزی قهرمان جهان می شوم. قدرت ذهنم در 14 سال قبل بیشتر از حالا بود. ای کاش شادابی آن سالها را داشتم. البته چون سنم پایین تر بود و مسئولیت کمتری نیز داشتم فکرم بازتر بود. من برای قهرمانی جهان گام برداشتم و خوشبختانه این اتفاق رخ داد.
پله های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم تا این که در قهرمانی جهان مدال نقره گرفتم و بعد از آن هم گام به میدان المپیک گذاشتم. تجربه المپیک واقعا متفاوت است. آرزوی هر ورزشکاری است که بتواند در المپیک شلیک کند. تنها کسی می تواند از عهده المپیک بر آید که از لحاظ ذهنی آماده باشد. مطمئنا داشتن مربی خوب و فراهم بودن امکانات مهم است اما در زمین المپیک خود ورزشکار است که می تواند به خودش کمک کند و قهرمانی را رقم بزند.
تجربه داشتم در لندن مدال می گرفتم
در المپیک لندن من در مقدماتی خوب شلیک کردم و در بین قدرت های این رشته به فینال تفنگ بادی 10 متر رسیدم. تجربه شلیک کردن در فینال فرق دارد و من تجربه حضورم در فینال های بزرگ کم بود و شاید مهمترین عاملی که من در لندن مدال نگرفتم به دلیل همین کم تجربگی بود. مدال نگرفتن در المپیک را بدشانسی تلقی نمی کنم زیرا معتقدم شانس خیلی در قهرمانی دخیل نیست. استرس زیادی در فینال نداشتم و این استرس قابل کنترل بود. می توانستم نتیجه بهتری بگیرم که نشد. اما در ادامه راه از تجربه حضور در فینال المپیک به خوبی بهره بردم.
بعد از بازگشت به دنیای قهرمانی دچار افت شدیدی شدم
بعد از المپیک حدود یک سال و نیم از تیراندازی دور بودم و در شرایطی که به تازگی مادر شده بودم به ورزش قهرمانی بازگشتم. بعد از این بازگشت یک سالی در افت بودم و چند ماهیست که به شرایط آرمانی بازگشته ام. سال گذشته شکست های سختی را متحمل شدم. دچار افت بدنی و ذهنی شده بودم که بهبود این شرایط برایم سخت بود. به حدی تیراندازی ایران خوب است که اگر قهرمانی هم از این رشته کنار رود، جای خالی او خیلی زود پر می شود. پیش از بازیهای آسیایی اینچئون رکوردم کمی بهبود یافت و جزو سه نفر تیم ملی تفنگ بادی به مدال نقره تیمی ماده 10 متر رسیدم.
در اینچئون خبرنگاران و عکاسان به یک باره غیب شدند!
در مرحله مقدماتی بازیهای آسیایی اینچئون زمانی که تیر چهلم را شلیک کردم و مشخص شد که به فینال نمی روم تمام خبرنگارانی که مرتب از من مصاحبه می گرفتند و عکاسانی که به من توجه می کردند به یک باره نیست شدند. تا اینکه در فینال جام جهانی آلمان شلیک کردم و دوباره خیلی ها یاد من افتادند! البته در این مدت که از دغدغه ها دور بودم و اطرافم خلوت بود، به راحتی تمرین کردم و دوران خوبی را سپری کردم و فکر هایی که یک قهرمان می تواند داشته باشد را در ذهنم پروراندم.
فکر دیگران برایم مهم نیست
شاید خیلی از افراد الهه احمدی را بعد از المپیک لندن تمام شده می دانستند اما فکر آنها برایم مهم نبود. پدرم به من یاد داد که تنها به فکر خودم اهمیت دهم زیرا انسانی که با افکار دیگران زندگی کند همیشه بازنده است. من به عنوان ورزشکار وظیفه ام این است که خوب ورزش کنم و در این راه ممکن است شکست ها و پیروزی هایی را تجربه کنم. از تمام این افت و خیزها لذت می برم و سختی پیروز شدنم را امید بخش می دانم.
برای بازگشت به شرایط آرمانی سخت تمرین کردم
بعد از بازیهای آسیایی حدود چهار ماه در تمرین ها حضور پیدا نکردم. البته در آن مدت حدود دو ماه هم سرمربی تیم در ایران حضور نداشت. بعد از این دوری چهار ماهه سعی کردم ایراداتم را برطرف کنم. اشتباهاتم را بازبینی کردم و برای بازگشت به شرایط قبل سخت تمرین کردم و از لحاظ بدنی خود را بالا بردم. البته هنوز هم جا دارد که بهتر از این باشم. در ماه های آخر سال 93 در چند مسابقه داخلی شرکت کردم که شاید به لحاظ فنی سطح بالایی نداشت اما از جهت ذهنی من را آماده کرد. در رکورد گیری ها عملکرد خوبی داشتم و اعتماد به نفسم برگشت و توانستم خیلی چیزها را به خیلی از آدمها ثابت کنم.
مدال طلای آزاد اروپا سرآغاز موفقیت های بعدی بود
تا اینکه به سال 94 رسیدم و در نوروز امسال یک اردوی تدارکاتی در آلمان داشتیم و در مدت زمان حضور در آلمان در مسابقات آزاد اروپا نیز شرکت کردیم که من توانستم به مدال طلا برسم و اولین مسابقه بعد از دوران افتم بود که مدال گرفتم. همان رقابت ها به من خیلی کمک کرد تا سرآغازی برای موفقیت های بعدی باشد.
در آلمان سلاحم را تعویض کردم
بعد از آن در همان فروردین ماه در جام جهانی کره جنوبی شرکت کردم و تنها با 3 دهم اختلاف حضور در فینال را از دست دادم. بعد از کره هم می توانستیم در جام جهانی آمریکا شرکت کنیم که به دلیل مشکلات مالی فدراسیون این اتفاق نیفتاد. در آمریکا می توانستیم کارهای بزرگی انجام دهیم اما این مسابقات را از دست دادیم. تا اینکه در جام جهانی آلمان به فینال رسیدم و برای کسب سهمیه امیدوار شدم. اما در فینال عملکرد خوبی نداشتم و مدال و سهمیه را از دست دادم. شاید یکی از دلایل نتیجه نگرفتنم مربوط به خرابی سلاحم بود که در همان آلمان سلاحم را عوض کردم.
از استرس شلیک آخر فینال به خوبی بر آمدم
قبل از جام جهانی آذربایجان، فدراسیون تیراندازی هر طور بود با تمام مشکلات مالی چهار تن از تیراندازانی که شانس کسب سهمیه داشتند را به اردوی هانوفر اعزام کرد. این اردو خیلی به ما کمک کرد. تا اینکه در جام جهانی سرنوشت ساز آذربایجان شرکت کردیم. در مرحله مقدماتی من به همراه نجمه خدمتی و مه لقا جام بزرگ به فینال راه پیدا کردیم. فشار در فینال ده برابر شد. با اینکه سه نفر در فینال بودیم اما با احتیاط شروع کردم. در درجه اول برایم کسب سهمیه مهم بود که خوشبختانه من و خدمتی دو سهمیه ریودوژانیرو را کسب کردیم. جام بزرگ هم عملکرد خوبی داشت و در رقابت های قهرمانی آسیا می تواند در سه وضعیت به سهمیه المپیک دست یابد.
وقتی مطمئن شدم که سهمیه را گرفتم عزمم را جزم کردم که به مدال طلای جهان برسم. در نهایت من و نماینده چین که قهرمان المپیک لندن بود برای کسب مدال مبارزه کردیم. قبل از شلیک دو تیر آخر امتیازم کمتر از حریف چینی بود. دائما نتایج را چک می کردم. تا اینکه در شلیک نوزدهم من بهتر عمل کردم و جلو افتادم. با خودم صحبت می کردم که تیر آخر را باید حریف چینی اشتباه بزند. استرس وحشتناکی داشتم و اکثرا تیراندازان در شلیک آخر به دلیل استرس عملکرد خوبی ندارند. اما خوشبختانه من از استرس تیر آخر بر آمدم و به مدال طلا رسیدم. در رشته تفنگ سه وضعیت نیز هر سه عملکرد خوبی داشتیم و نمره قابل قبولی گرفتیم. شاید اگر ما هم فشنگ کافی برای تمرین داشتیم در این ماده هم ایران به سهمیه المپیک می رسید.
با طلای فینال جام های جهانی انگیزه ام برای المپیک بیشتر شد
بعد از پایان رقابت های جام جهانی آذربایجان، فدراسیون جهانی تیراندازی از 10 نفر از برترین های هر ماده که بیشترین امتیاز ها را در جام های جهانی کسب کرده اند، برای شرکت در فینال جام های جهانی دعوت کرد. در مرحله مقدماتی تفنگ بادی 10 متر، 10 تیرانداز باهم رقابت کردند و در نهایت هشت نفر راهی فینال شدیم و خوشبختانه آنجا نیز به مدال طلا رسیدم. تجربه این مسابقات برایم خیلی خوب بود و انگیزه ام را برای حضور هر چه بهتر در المپیک افزایش داد.
خدمتی بسیار مستعد است
نجمه خدمتی با سن کمش سهمیه المپیک گرفت. او بسیار با اراده است و ثابت کرد که استعداد فوق العاده ای در تیراندازی دارد. سابقه حضور او در فینال های بزرگ از من هم بیشتر است. در ادامه راه نیز برای او آرزوی موفقیت دارم. در تیراندازی ایران جوان های زیادی داریم که آینده درخشانی خواهند داشت.
در راه کسب سهمیه خیلی ها به من کمک کردند
در راه رسیدن به سهمیه المپیک خیلی ها به من کمک کردند. از خانواده تا مربی ام برای کسب سهمیه تلاش کردند. نمی دانم از تلاش هر کدام چگونه تشکر کنم. خودم هم زحمات زیادی در این راه کشیدم و سختی های زیادی را تحمل کردم. بعد از لندن با بحرانی رو به رو شدم که برای اکثر ورزشکاران این بحران پیش می آید. البته اینکه چطور بتوانی با این بحران رو به رو شوی مهم است. ورزشکاران در زمانی به افت شدید می رسند و این افت و خیز ها همیشه هست. ورزشکار باید پایین برود تا دوباره شارژ شود و بتواند دوباره به دوران قهرمانی برگردد. وقتی به یک قله صعود می کنی حتما باید پایین بیایی تا بتوانی دوباره قله بعدی را فتح کنی.
پدرم چگونه با شکست مواجه شدن را به من یاد داد
قهرمانان بزرگ دنیا پذیرفتن شکست را یاد می گیرند. مربیان روانشناس قهرمانان به طور واقعی اخلاق قهرمانی را آموزش می دهند. به همین دلیل است که این ورزشکاران دوران قهرمانی طولانی دارند. مخصوصا در تیراندازی ذهن بسیار کمک کننده است و کمک می کند که قهرمان بمانی. باید ما هم قهرمانی دوستان و ورزشکاران دیگر را بپذیریم و با شکست خودمان به درستی مواجه شویم.
شکست خوردن خصوصا در رشته های انفرادی سخت است اما قبول کردن آن کاری مهم تر است. شاید تنها قهرمانان حرف من را درک کنند. من در دوران ورزشی خیلی زمین خوردم اما همین مسئله به من کمک کرد که خودم را دوباره بالا بکشم. جز پدرم کسی نبود که چگونه مواجه شدن با شکست را به من یاد دهد.
حضور لازلو سوچک نقطه عطف تاریخ تیراندازی ایران بود
لازلو به من اعتماد کرد و این فرصت را به من داد که دوباره در ترکیب اصلی تیم ملی شلیک کنم. در این دوران تمام مدت به من امید داد که سهمیه را بگیرم. حضور او در ایران نقطه عطفی در تیراندازی بود. او یکی از پایه های موفقیت تیراندازی ایران است. با تمام کمبود ها و مشکلات به خاطر ما کنار آمد، چون استعداد تیراندازان ایرانی را می دید و به ما ایمان داشت.او چندین سال جانانه برای ما زحمت کشید و در خیلی از مواقع حقوقش نیز عقب افتاد. در هیچ رشته ای مربیان خارجی در حد لازلو دلسوزانه در کنار ورزشکاران نیستند.
اگر مادرم نبود باید ورزش را کنار می گذاشتم
در مورد مادرم نمی دانم چه بگویم. واقعا حرفی ندارم زیرا به قدری برایم زحمت کشیده که زبانم قاصر است. مادرم باعث شد بعد از المپیک لندن با وجود فرزند کوچک باز هم ورزش را ادامه دهم. اگر او از پسرم مراقبت نمی کرد حتما من دنیای قهرمانی را کنار گذاشته بودم و نهایتا به طور تفریحی می توانستم ورزش را ادامه دهم.
پسرم "باور" من را باور کرده است
من مادر خوبی برای فرزندم "باور" نبوده ام. زیرا بیشتر اوقات در تمرین و مسابقات هستم و نمی توانم برای فرزندم وقت کافی بگذارم. قهرمانی با داشتن فرزند بسیار سخت است اما این راه را خودم انتخاب کرده ام و باید با سختی آن هم کنار بیایم. به نوعی فرزندم قبول کرده است که من ورزش را ادامه دهم. اگر راه آمدن او نبود و اگر در چشمانش سختی را می دیدم باید ورزش را کنار می گذاشتم اما پسرم هم با تمام سختی ها کنار آمده است. همسرم هم در رسیدن به این راه به من خیلی کمک کرده است. شاید من همسری باشم که مدال طلای جهان دارم اما همسری نیستم که بتوانم هر روز غذاهای رنگارنگ درست کنم (با خنده) با شوقی که در چشمان والدینم و همسر و فرزندم می بینم برای ادامه راه انگیزه پیدا می کنم. اگر حمایت آنها نبود به این جایگاه نمی رسیدم.
تماشای والیبال و شنا را دوست دارم
در اوقات فراغتم بیشتر دوست دارم با فرزندم به پارک بروم و بیشتر تفریحم با خانواده است. وقت برای کارهای دیگر ندارم و تیراندازی تمام اوقاتم را پر کرده است و وقت نمی کنم که رشته ورزشی دیگری را انجام دهم اما دنبال کردن رقابت های والیبال و شنا را دوست دارم.
امکانات فراهم شود ایران مدال المپیک در تیراندازی می گیرد
ایران برای کسب سهمیه المپیک باز هم فرصت دارد و در رقابت های قهرمانی آسیا در کویت فرصت خوبی است تا سهمیه ایران بیشتر شود. بعد از اینکه سهمیه تکمیل شد باید یک برنامه ریزی مناسب برای فرصت باقی مانده داشته باشیم. تیراندازی ایران مدال طلا، نقره و برنز جهان را در کارنامه دارد. توجه تیراندازان دنیا به بانوان تیرانداز ایرانی جلب شده است. اگر برنامه ریزی خوبی تا المپیک شود به مدال المپیک هم می رسیم. ما باید در ایران تمرینات خوبی داشته باشیم و نباید هزینه ای چند برابر کنیم تا مثلا در کشوری دیگر اردو بر پا کنیم.
پتانسیل تیراندازی ایران از چین هم بالاتر است
ما خیلی مشکلات داریم. مشکل تغذیه و نداشتن فشنگ و مربی بدنساز و روانشناس تنها بخشی از مشکلات ماست. مسئولان فدراسیون تمام تلاش خود را می کنند اما در این راه به کمک وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک هم نیاز داریم. توقع داریم امکاناتمان هم المپیکی باشد. بعد از بازیهای آسیایی گوانگجو و المپیک لندن از مسئولان خواستیم که به تیراندازی نگاه ویژه کنند زیرا این رشته آینده روشنی دارد. استارت موفقیت ها زده شده اما برای افزایش سرعت پیشرفت تیراندازی ایران به توجه نیاز داریم. پتانسیل تیراندازی ایران حتی بالاتر از چین است و ما با حمایت می توانیم مدال المپیک بگیریم. شرایط تیراندازی طوری است که ما می توانیم مثل رشته های کشتی و وزنه برداری و تکواندو مدال آور باشیم و روی مدال تیراندازی هم می شود برنامه ریزی کرد به شرطی که امکانات در حد المپیک باشد.
با فکر مدال المپیک تمام کارهایم را انجام می دهم
من با فکر مدال المپیک از خواب بیدار می شوم، با این فکر تمام کارهایم را انجام می دهم، سلاحم را برمی دارم و شلیک می کنم. خلاصه تمام ذهنم را معطوف کسب مدال طلای المپیک کرده ام. رقابت سختی در المپیک هست و هر کس ذهن آماده تری داشته باشد موفق تر است.
برایم دعا کنید که به مدال المپیک برسم
در آخر امیدوارم هر کس که این مصاحبه را می خواند برایم دعا کند تا نتیجه زحماتم را بگیرم و به مدال المپیک ریودوژانیرو دست پیدا کنم.