محمد توکلی
در یک هفته اخیر آنچه بیشتر از هر موضوعی در جامعه پررنگ شده بود و توجه مردم به آن معطوف بود دو موضوع فوتبال و تحریمها بود. فوتبال با موفقیت تیم پرسپولیس در راه رسیدن به فینال لیگ قهرمانان آسیا و از طرف دیگر تحریمها با خبر اعلام بازگشت مجدد بخشی از آنها که تحریمهای یکجانبه دولت آمریکا نامیده میشود. این دو موضوع قاعدتا نمیتوانند در ظاهر ارتباطی با یکدیگر پیدا کنند اما اگر بخواهیم به این دو نوعی دیگر بنگریم میتوان ربط و ارتباطی را بین این دو با هم پیدا کرد.
تیم پرسپولیس ایران به دلیل سوءمدیریت در فصل جاری امکان خرید هیچ بازیکنی را نداشت و از طرف دیگر به دلایل گوناگون در فصل نقل و انتقالات بخشی از بازیکنان خود را نیز از دست داد. این موضوع شرایطی را ایجاد کرد که هواداران این تیم به شوخی و جدی میگفتند تیم محبوبشان در این فصل در هر بازی به جای یازده بازیکن با ده بازیکن وارد میدان میشود و بارقیبانش مسابقه میدهد. اما این ماجرا روی دیگری هم داشت و آن اینکه مدیران باشگاه پرسپولیس به تیم فنی خود اعتماد کردند و به آنان اختیار تام دادند و تیم فنی پرسپولیس هم تمام تلاش خود را به کار بست تا با استفاده از تمامی اهرمهایی که شرایط ویژه باشگاه در این فصل اجازه میداد در اختیار داشته باشند فضا را به گونهای مدیریت کنند که علاوه بر حوزه فنی از منظر روانی نیز شاهد ارتقا بازیکنان این تیم و دیدن «روح جمعی» در مسابقات این تیم باشیم.
شاید بتوان به جرات گفت موفقیت استثنائی این تیمِ پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا و در مصاف با قدرتهای فوتبالی قاره کهن (فارغ از آنچه در فینال رخ داد) هماندازه و یا حتی بیشتر از آن که به علت دانش فنی هدایتگران پرسپولیس در حوزه مربیگری باشد ناشی از همان ایجاد اتحادی است که برای گذر از این شرایط ویژه در این باشگاه ایجاد شده بود. پررنگ شدن بیشتر از قبل نقش چهرههای موجه در میان هوادران همچون کاپیتانهای این تیم، سیدجلال حسینی و حسین ماهینی از دیگر موضوعاتی بود که به خوبی توانست حلقه وصلی میان هواداران پرسپولیس و بازیکنان این تیم باشد.
ماجرای تحریمها را هم میتوان به وضعیت ویژه و سخت این فصل پرسپولیس تشبیه کرد. تحریمها را علاوه بر آنکه میتوان به دلیل سیاستهای خصمانه دولتترامپ علیه ایران دانست، باید بپذیریم که از بی تدبیریهای خودمان در دو حوزه دیپلماسی و اقتصادی هم نشات میگیرد و رویکردی که همه ماجرا را به گردن طرف مقابل میاندازد و از خود رفع مسئولیت میکند چندان منطقی و منطبق بر واقعیات نیست. اگر بخواهیم از این شرایط ویژه عبور کنیم شاید بتوان با نگاهی به تجربه تیم موفق این روزهای فوتبالِ ایران راه صحیحی را پیدا کرد. راهی که در آن به مسئولان دو حوزه دیپلماسی و اقتصادی اختیار تام داده شود و از موازیکاری و دخالتهای نابجا جلوگیری به عمل بیاید، موضوع تقویت روحیه جامعه با اهرم پذیرش مطالبات و خواستههای مردم در حوزههای اجتماعی مورد توجه قرار بگیرد و چهرههای موجهی که همچنان مقبول جامعه ایرانی هستند اما سالهاست طرد و حذف شدهاند میداندار فضای سیاسی کشور شوند.