رضا صادقیان
خرمشهر را جنگ و بمبهای صدامیان نابود کرد. شهری آباد و زیبا را به ویرانهای غمانگیز تبدیل شد. جنگ خرمی خرمشهر را از آن گرفت و به جای آن همه رونق و آبادانی هیچ ارزانیاش شد، گویی وضعیت این شهر بعد از جنگ تحمیلی از سوی مسئولان ستاد بازسازی رها شد و اگر نام خرمشهر را در میان شهرهای فراموش شده بنویسیم اتفاقی رخ نمیدهد، شهری که در هر لحظه گرهای دیگر بر مشکلاتش افزوده میشود و گویی هنوز زمان گشودن چنین گرههایی فرا نرسیده است.
راهاندازی و شکلگیری منطقه آزاد و بازسازی بخشهایی از گمرک خرمشهر نه تنها رونقی در شهر و برای ساکنان آن دیار فراهم نساخت بلکه به جای آنکه سیاستهای دولت مبتنی بر توانمندسازی بومیهای خرمشهر قرار بگیرد، زمینه کسب و کار مشهدیها، شیرازیها، تهرانیها و مردم سایر شهرهای کشور را ایجاد کرد. اینجا نیز سر مردم خرمشهر از سفره منطقه آزاد بیکلاه ماند و با چشم خودشان راه افتادن کسب و کارهای جدید و ساخت پاساژهای لوکس را دیدند ولی همچنان نان خودشان را از دکه فلافل فروشی و دست فروشی کالاهای بیکیفیت چینی به کف آوردند. دقیقا مقابل و کنار همان پاساژهایی که به اسم رونق اقتصادی شهر ساخته شد!
سیاستهای دولتهای وقت درباره مناطق آزاد از روز نخست نادرست و اشتباه بوده است. مناطقی که قرار بود مبنایش بر تولید و صدور کالای ایرانی به خارج از مرزهای کشور باشد و به واسطه معافیتهای مالیاتی و برداشتن موانع ساختاری سرعت کار را بالاتر ببرند، به مکانی برای فروش کالاهای ته لنجی تبدیل شد. به جای آنکه بر تولید تکیه بزنند، صدها مغازه و دههای پاساژ ساخته شد و هر کدام مشغول ارایه تجهیزات خارجی به مردم شدند، خرمشهر و خرمشهریها از این شرایط جدید نیز سود به دست نیاوردند. دولت و کسانی که بر طبل مناطق آزاد به عنوان مناطق پررونق اقتصادی میکوبند، بهتر میبود بهانه سرمایه نداشتن و دست تنگی این مردم را فراموش میکردند و ساکنان خرمشهری را به عنوان سهامداران شرکتهایی که در مناطق آزاد ثبت میشوند را برای سرمایهداران الزامآور میکردند.
مسئله دیگر را بازگو کنیم. هر ساله خرمشهریها شاهد 2 الی 3 میلیون زائران راهیان نور به شهرشان هستند. جمعیت قابل توجهی است، حداقل از منظر کسانی که به توریسم از هر نوع آن انگشت میگذارند و توریسم را برکت اقتصادی برای شهرهای کشور معرفی میکنند، اما همین جمعیت به جای آنکه کالاهای خود را از داخل شهرهای آبادان و خرمشهر تهیه کنند، اکثر وسایل خودشان را از شهر مبدا به همراه میآورند. اینجا و بعد از این همه تردد اتوبوس و ماشین شخصی، دست مردم خرمشهر را ریالی نمیگیرد. راهیان نور میآیند و میروند و تنها چیزی که برای مردم شهر باقی میگذارند به غیر از دودهای اتوبوسهای نسبتا فرسوده، ریختن بطریهای خالی آبمعدنی، پوست کیک و بیسکویت و... است. این یعنی، خرمشهری هنوز در انتهای قاعده بازی میکند و یا اینکه هنوز از سوی مسئولان به بازی و میدان اقتصادی راه داده نشده بلکه در میان صدها مشکل معیشتی و روزمره رها شده است.
خرمشهر امروز گرفتار صدها مشکل است. اگر رفع معضل گرد و غبار به دلیل تغییر زیست و افزایش بیابانهای مرز کشورمان و عراق به سادگی انجام نمیَشود و حل آن به ارتباطات و هزینه زیادی نیاز دارد، ولی مشارکت دادن شهروندان خرمشهر در اقتصاد و بازار منطقه آزاد و یاری کردن آنان حتی در خدمات دهی به توریسم مذهبی و راهیان نور که به این شهر میآیند و میروند نیازمند اندکی تدبیر است.