رضا صادقیان
بحثهای شکل گرفته پیرامون اظهار نظر محسن رضایی درباره عملیات کربلای 4 برای مرتبهای دیگر به صحبتها و موضعگیریهای زیادی در خصوص سیاستگذاری عملیات مذکور دامن زد. فارغ از تکرار انتقادها و پرسشهایی که از ایشان و سایر مسئولان امر در همان دوره تاریخی مطرح شده، میتوان این پرسش را عنوان کرد، آیا نوشتن تاریخ از سوی اهل قدرت و شخصیتهای سیاسی و صاحب نفوذ به عنوان یک روایت تاریخی مستند و بدون خدشه پذیرفتنی است؟
نه تنها عملیات کربلای 4 بلکه هر کدام از عملیاتهای نظامی و جنگی را میتوان با نگاه تحلیلی بررسی کرد. در چنین نگاهی هیچ خدشهای به جایگاه والای شهیدان و کسانی که از تمام داشتههایشان چشم پوشیدند و در راه دین و وطن سلاح به دست گرفتند و علیه نیروی خصم مجاهدت کردند، وارد نبوده و نیست، به اینترتیب در نگاه تاریخی و تحلیلی کلیت طرح، برنامه و نقشه عملیات که از سوی فرماندهان و برای اجرا به سایر نیروهای نظامی ابلاغ شده است مدنظر تحلیلگران است. بیتردید در چنین نقطهای هدف بررسی اهداف، سیاستگذاریها، نقشهها و طرحهای نظامی خواهد بود، نقطهای که اهل تصمیم و به عبارتی نیروهای ارشد نظامی به شرح و دفاع از عملکرد خود سخن میگویند و تاریخنویسانی که با دیدهتردید به آن روایت مینگرند.
احتمالا در اولین روزها که شاهد نخستین سخنان از سوی درجهداران ارشد نظامی بعد از شکلگیری یک رویداد نظامی هستیم، تنها سخن از شرح و دفاع از عملکرد است. روایتی که چندان امکان چند و چون در آن ورود ندارد، ولی با گذشت سالها و دور شدن از احساسات اولیه بیش از آنکه نگاه اهل قدرت و تصمیمُساز مدنظر ناظران قرار بگیرد، تاریخ نویسان سخن و گفتههای آنان را در کنار روایتهای دیگر مورد سنجش قرار میدهند. سخنانی که گاه توضیحات نخست و اولین روایت مکتوب را با چالش جدی روبرو میکند.
به عنوان مثال؛ بعد از توییت دبیر مجمع تشخیص مصلحت درباره عملیات کربلای 4 که آن حرکت نظامی را برای فریب دشمن مطرح کرده بود، شاهد صدها موضعگیری علیه سخن ایشان بودیم. رزمندههای سابق، کسانی که تاریخ جنگ تحمیلی را به عنوان یک پژوهشگر تاریخی کاویدهاند، فرزند شهیدان و. . . به اینترتیب نه تنها آن روایت دیگر مورد قبول واقع نخواهد شد، بلکه در کنار صدها کتاب خاطرات و سند تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد. صاحبان قدرت تاریخ مینویسند، ولی تاریخی که بیش از آنکه متکی بر سند و مدرک قابل دسترس برای همگان باشد، منعکس کننده نگاه و دفاع از عملکرد خودشان است. در واقع آنان زیست خودشان از قدرت را بازگو میکنند.
از اهل قدرت نمیتوان توقع داشت که ذرهبین در دست به دنبال کمبودها و کاستیها در کارنامه خودش بگردد و از ناتوانیها، نشدنها و سیاستهای هزینهساز در دورهای خاص سخن بگوید. با این حال تمام این تلاشها و نگفتنها تا هنگامه ورود تاریخنگاران و تحلیلگران رنگ میبازد و با پرسشهای جدی روبرو خواهد شد. پرسشهایی که هر چند اهل قدرت و نفوذ را خوش نمیآید، ولی هنگامی که سوالات به صورت شفاف و براساس مطالعه طرح شوند راهی وجود ندارد مگر پاسخ دادن به آنها، در چنین مرحلهای اگر پاسخها براساس یافتههای جدید و مدارک باشد سخن اهل قدرت نیز در جای خودش و به عنوان یک روایت قابل استناد شنیده خواهد شد، در غیر اینصورت شاهد انکار و نفی و موضعگیریهای شدید علیه آن گفتهها خواهیم بود. مهمتر آنکه، تاریخنویسی با سفارشینویسی، تاکید به نظرات اهل قدرت، کمنویسی، تعارفگویی، ناقص روایت کردن، سندهای مکتوب را نادیده انگاشتن و جابجانویسی تفاوتها دارد.