رضا صادقیان
با آرامتر شدن فضای کشور و دوری جستن از هیجانات و حساسیت روزهای نخست حوادث تلخ شاهد دوگونه موضعگیری درباره ناآرامیها بودهایم؛ یک: افراد و چهرههایی که کلیت اعتراضها را به آشوب کشیدن کشور و برهم زدن نظم جاری اعلام کردند و در هر کدام از تجمعها در پی مسائل امنیتی و انتظامی میگردند، نگاه بخشی از دولتیها، شخص رییس جمهور، نیروهای انتظامی و... بازتاب این گونه برداشت از حوادث است. دوم: چهرههایی که اتفاقات اخیر را به مسئله فقر، بحرانهای اجتماعی و عمیقتر شدن شکاف فقیر و غنی طی سالهای گذشته در کشور میدانند. در این مورد میتوان به اساتید دانشگاه و تحصیلگردان رشتههای علوم انسانی، شمار قابل توجهی از نشریات کشور و سایتهای خبری اشاره کرد.
نگریستن هر کدام از دریچههای تحلیل ما را با نتایج متفاوتی در قبال حوادث روبرو میکند. به عنوان مثال؛ چنانچه تمام اتفاقات روزهای اخیر را به دست داشتن دشمنان در اعتراضها، نقش پررنگ عوامل بیگانه و عاملان خارجی در داخل ارتباط بدهیم بیشک هیچ راهی باقی نمیماند مگر کشف سر حلقههای اصلی و کسانی که با پرداخت پول و یا وعدههای قابل توجه جمعیت زیادی را اسیر خواستههای خود کردند تا نظم و آبادانی شهرها را با آتش زدن بانکها و جایگاههای سوخت و تخریب اموال عمومی به ویرانه تبدیل کنند. بیتردید برای برخورد و رفع چنین معضلی راهی به غیر از تعقیب، بازداشت و زندانی کردن افراد خاطی و محرکان اغتشاشات خیابانی وجود نخواهد داشت. در واقع در این نوع نگاه ما با صدها و بلکه هزاران اغتشاشگر و آشوبطلب روبرو هستیم.
افرادی که به اسم اعتراض نظم جامعه را برهم زدند، اموال عمومی را تخریب و مهمتر از این دو مورد گیرنده دستور و اجرای برنامههای مخالفان نظام در خارج از مرزها بودهاند. بیتردید حامیان این نگرش، راهی جزء بازداشت و زندانی کردن آشوبطلبها نمیشناسند و باور دارند پس از پیگرد قضایی و زندانی کردن این افراد نظم به جامعه بازخواهد گشت و خبری از مخالفتها و اعتراض به سیاست اقتصادی دستگاه اجرا وجود نخواهد داشت. اما اگر بخش زیادی از اتفافات روزهای اخیر را به مسائلی از قبیل کاهش قدرت خرید مردم، ناتوانی بخش زیادی از شهروندان در راستای تامین نیازهای روزمره زندگی، تاکسیداران و رانندگان خودروهای شخصی که بخشی از درآمد خود را از طریق حمل مسافر درون شهری کسب میکنند از تامین هزینههای سوخت و گسترش فقر در کشور مربوط بدانیم و در این میان به آمارهای رو به رشد حاشیه نشینی در مراکز استانهای پرجمعیت و شهرها بزرگ توجه نماییم و همچنین بپذیریم که بخشی زیادی از تخریبها توسط نسل سومیها حاشیه نشین که اغلب جوانانی ۱۴ الی ۲۰ ساله اتفاق افتاده است(یکی از جامعهشناسان نام این افراد را «جوانان حاشیه نشین موبایل به دست عصبانی» نام نهاده بود)، درک و راه حل ما با نگرش انتظامی متفاوت خواهد بود.
واقعیت اینکه در حوادث اخیر و خصوصا دومین روز نا آرامیها همزمان میتوانستیم شاهد این دو نگاه در میان معترضان باشیم و برای هر کدام مصادیق مرتبط را به مخاطبان ارایه بدهیم. افرادی که اقدام به شکستن شیشه بانکها کردند، کسانی که با پوشاندن چهره خود در حال کندن دوربینهای کنترل ترافیک در سطح شهر و مکانهای پرتردد بودند، افرادی که اتوبوسهای خط واحد را به آتش کشیدند و کسانی که با هماهنگی سایر همراهان مشغول آتش زدن لاستیک در خیابانهای شهر و مسدود کردن راههای ارتباطی بودند و... قسمتی از اتفاقات تلخ بودند. از سویی دیگر، میزان اعتراضها در میان محلههای حاشیه نشین و مکانهایی که بخش عمده آنها را مردمانی تشکیل میدهند که از میزان درآمد کافی برخوردار نیستند راهکاری دیگر طلب میکند. مسیری که میتوان از طریق سیاستگذاریهای اقتصادی و رسیدگی به وضعیت معیشت آنان حس نادیده شدن و کم توجهی را از تا حد ممکن از ساکنان این محلهها تا حدودی کاهش داد.