در عموم کشورها، عامه مردم درجهای از احساس و هیجان را با خود حمل میکنند، اما فاجعه آنجاست که نخبگان فکری و نخبگان تصمیم گیر در کشوری گرفتار هیجان، مزاج، بیدقتی، و روزمرگی شوند.
اسماعیل خلفازاده
گروه مقالات: پیش در آمد: اعتدال گرائی سیاسی چیست چه مؤلفه هائی دارد؟ آیا اعتدال گرائی سیاسی متفاوت از اعتدال گرائی عرفی است؟ آیا اعتدالگرائی به معنای یک پیوستار خطی است که باید حد واسط را برگزینیم؟ آیا اعتدال گرائی به معنای داشتن کابینهای از هر دو جناح سیاسی کشور است؟ آیا اعتدال گرائی حد واسطی برای انتخاب مدیران خنثی و بیتفاوت به کار سیاسی است؟
آیا اعتدال گرائی به معنای آن است که تمایلاتی به گرایشات اصلاحطلبی یا اصولگرائی نداشته باشیم؟ آیا اعتدال گرائی به معنای حرکتی است که به چپ یا راست متهم نشویم؟ چرا جامعه ما بیش از اعتدال به افراط و تفریط گرائیده است؟ آیا اعتدال گرائی به معنای آن است که در کار و مشی سیاسی کاری به کار احزاب و فعالیت آنان نداشته باشیم؟ آیا اعتدال گرائی به معنای نفی تضاد و تضارب آراست؟ و...
آیا تجربه تلخ دولت احمدینژاد برای کشور ما امری لازم بود و یا هزینه گزافی بود که به ناروا به کشور تحمل شد و آثار زیانبار بسیاری به وجود آورد. آیا اعتدال گرائی به عنوان امر مسلمی در جامعه ما پذیرفته شده و جامعه ما را مصون از تکرار پوپولیسم احمدینژادیها کرده و امکان وقوع دوباره آن را به صفر رسانده است؟
برخلاف آنچه در عرف عمومی تبلیغ میشود. اعتدال گرائی در اعتراض به افراط و تفریطهای هر دو جناح سیاسی کشور به وجود نیامده است. واقعیت آن است که اعتدال گرائی، نوعی واکنش اعتراضی به افراط کارها، بی تدبیرها، بی منطقیها، شعارهای بی پایه، کارها و تصمیمگیریهای یکشبه، پوپولیسم و عوامفریبی، به راه انداختن کارناوالهای سفرهای استانی و مصوبههای چند صد موردی در یک جلسه دو ساعته و... دولت احمدینژاد پدید آمد، نه در اعتراض به افراط گری در دولت اصلاحات. چون در دولت هشتساله اصلاحات از این کارهای بیمنطق خبری نبود.
عمده اصلاحطلبان مانند اصولگرایان اهل تندروی نیستند که موضع اقتدارطلبانه داشته و از بالای سر مردم سخن بگویند. مهمترین سرمایه اصلاحطلبی اعتمادی است که مردم به آنها دارند. اصلاحطلبان در هشت سال حاکمیت سیاسی خود نشان دادند که اهل تعامل، تحمل، خویشتنداری، صبر، تسامح، و رعایت حقوق انسانها هستند و اینک مهمترین دغدغه اصلاحطلبان این است که روحانی بتواند برنامه هایی که را قول داده عملی کند تا اعتمادی که مردم به کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان کردند، از بین نرود.
اصلاحطلبان در عمل نشان دادند که خشونت و سیاست را دو روی یک سکه نمی دادند و پیوند اخلاق با تدبیر و عقلانیت لازم میدانند. اصلاحطلبان طرفدار مشارکت سیاسی و آگاهانه مردم در تعیین سرنوشت خویش میباشند و با هر گونه تصمیمگیریهای قیم مآبانه و اقتدارگرایانه مخالفند اما به نظر میرسد که هنوز عدهای از اصولگرایان، پس از گذشت یک قرن از انقلاب مشروطیت و سیوهفت سال از انقلاب اسلامی، نتوانستهاند از رودخانه خروشان افراط و تفریط عبور کرده و به ساحل «اعتدالگرایی» برسند. آنها هنوز نیاموختند که از مدار هیجان خارج شوند. آنها هنوز با تندروی و سخنان توهینآمیز و خشن و گذاشتن القاب بر کسانی که متفاوت از آنها میاندیشند احساس کینه و عداوت نشان میدهند.
هنوز هم عدهای از آنان جوانان را بسیج کرده و به سخنرانیها میفرستند تا شعار «فتنهگر، بصیرت، بصیرت و...» سر دهند. آنان به نادرست دولت را متهم به همان شکافها و آسیبهای اجتماعی میدانند که بهواسطه عملکرد ناصواب دولت مورد وثوق اصولگرایان حاصلشده است. آنها هنوز در سخنرانی خود از مدیریت جهانی سخن میرانند و از تحریم به عنوان نعمت یاد میکنند. آنها هنوز نیاموختند که کشور تنها میتوان با علم مدیریت و اقتصاد اداره کرد نه با تصمیمات خلقالساعه واکنشی.
در حالیکه دین ما، ما را دعوت به دقت، خویشتنداری، صبر و سکوت میکند، اما زبان حال اصولگرایان و قضاوتهای آنان بر پایه واقعیات نبوده و هیچگونه برنامهریزی و سیاستگذاری ندارند. آنان هنوز دچار اغراق، پرگویی، درشتگوی و بازی با لفاظی هستند و نمیتوانند جهان و واقعیتهای جهانی را ببینند و درباره آنچه نمیدانند سکوت کنند.
واقعیت این است که جهانیشدن فرصت مغتنمی است که میتواند نه تنها ثروت مادی بلکه دستمایههای اخلاقی و اجتماعی و انسانی را گسترش دهد. امروزه پیشرفت کشورها در گروی جذب سرمایه و همکاری با بازار جهانی کار و سرمایه است. نظام بینالملل مساوی با امپریالیسم نیست. اکثریت مطلق شهروندان در اقصی نقاط دنیا نیز دغدغههایی مانند ما دارند. تعامل با آنها و گوش دادن به جهانیان باعث رشد فکری، بهرهبرداری اقتصادی و کاهش سوءبرداشتها و تنشها میشود.
عقلگرایی و اعتدالگرایی از تعصب و عناد فاصله میگیرد، جهان را در جغرافیای جهانی محترم میشمارد و با ادبیات متین و رفتارهایی انسانی، همه را به پشت میز مذاکره و منطق دعوت کرده و اعتمادسازی میکند. بیشک موفقیت دولت در مذاکرات هستهای و رفع تحریمها میتواند نخستین گام بزرگ دولت و ملت ایران در این راه باشد.
اقتصاد کشور ما باید به سوی بینالمللی شدن پیش رود. بینالمللی شدن بر سه اصل استوار است: رقابت، كيفيت و استاندارد. اولین شرط توسعهیافتگی اين است كه همگی بپذيریم، سيستم سازي مبناي تحول است و افراد صرفاً سيستم را مديريت ميكنند. مسئله ما ناكارآمدي است و راهحل آن بینالمللی شدن است. سيستم، ترتّب، تخصص، كيفيت، رقابت و استاندارد منحصراً در سايه روابط گسترده بينالمللي قابل تحقق است.
ملتي كه ثروت دارد، ميتواند فرهنگ و ارزشهاي خود را نيز حفظ كند. ملتي كه ثروت دارد ميتواند استقلال و حاكميت سياسي خود را حفظ كند و حكومتي كه توليد ثروت را براي عامه مردم خود تسهيل ميكند به مهمترين منبع مشروعيت سياسي نيز دسترسي پيدا ميكند.
کسانی که دغدغه دینداری، معنویت و تحقق ارزشهای اسلامی مردم را بهانه اغراض و مقاصد سیاسی خود میکنند، باید این واقعیت را درک کنند که برخورداری از حداقلهای معاش و رضایت روانی از ثبات اقتصادی، در رویکردهای فرهنگی و شناختی انسان مؤثر است. طبع بشر را در بهبود وضع فرهنگی و باورهای دینی او، نباید نادیده گرفت. فقر و نیازمندی، انسان را به لحاظ شخصیتی ذلیل و وابسته تبدیل میکند. وقتی انسانها از ثبات اقتصادی بهرهمند نباشند، آزادی اندیشه و دینداری آنها هم مخدوش میشود.
از آنجا که اساس دینداری، عقل محوری است، روی آوردن به استدلال و برهان در شرایطی محقق میشود که حداقلهای معاش تأمین شده باشد. اعتدالگرایی، ریشه در عقلانیت دارد. تناسب میان طراحی اهداف با مقدورات باعث میشود تا از امکانات موجود نهایت بهرهبرداری صورت پذیرفته و اصل بر کارآمدی و بهینهسازی باشد. اینجاست که کارآمدی، دانش و شایستهسالاری اولویت مییابد و نزاع بر سر تخصص و یا تعهد پایان میپذیرد. بدیهی است هر که توانایی و همت بیشتری دارد، فراتر از دیگران دستاورد خواهد داشت. در اعتدالگرایی و درنتیجه عقلانیت، اعتماد صرف تعهد به فرد مطرح نیست، بلکه به توانایی و مهارت اوست.
چون اعتدالگرایی از اقتدارگرایی عبور میکند، تبعیت و وفاداری به فرد منسوخ میگردد. وفاداری به فکر، توانایی و شایستگی اولویت پیدا میکند. به اینگونه است که استفاده از مدیران اصلاحطلب، توسعهگرا و کسانی که به همراهی با واقعیات و الزامات جهانی اعتقاد دارند، اهمیت و اولویت بیشتری مییابد. نکته دیگری که نباید در این میان مورد غفلت قرار گیرد. اهمیت وجود احزاب و رسانههای آزاد است که بتوانند با عملکرد خود اهداف و عملکرد سیاستمداران مورد مداقه و رصد قرار دهند. باید فضا به سمتی رود که آزادی و امنیت خبرنگاران و فعالین رسانهها جدی شمرده شود تا بتوانند با صدای بلند خطاها و فسادها را مورد افشا قرار دهند. باید بپذیریم که دموکراسی کالای کولسی نیست که دولتمردان بتوانند با آن به ملت تفاخر بفروشند.
نتیجهگیری:
پوپولیسم دشمن عقلگرایی است. اعتدالگرایی نتیجه بهکارگیری گسترده فکر و تدبیر برای مدیریت زندگی است. در واقع اعتدالگرایی همان تداوم عقلانیت سیاسی است. در این معنا اعتدال گرائی به معنی یک پیوستار خطی نیست که در حد واسط آن مدیران خنثی و میانهرو قرار گیرند و الزاماً کابینهای از هر دو جناح سیاسی داشته باشیم. خروج از هیجان و ورود در فکر و روش علمی، نی تواند ریشههای رادیکالیسم را در ایران بسوزاند. در عموم کشورها، عامه مردم درجهای از احساس و هیجان را با خود حمل میکنند، اما فاجعه آنجاست که نخبگان فکری و نخبگان تصمیم گیر در کشوری گرفتار هیجان، مزاج، بیدقتی، و روزمرگی شوند. یکی از بزرگترین فاجعههای کشور ما در فرار نخبگان کشوری است که اکثر آنان را جوانانی تشکل دادند که به قصد تحصیل در مقاطع عالی جلای وطن کردند و دیگر برنگشتند.
درآمد سرانه در ترکیه ده هزار و پانصد دلار است و اقتصادی با حدود هشتصد میلیارد دلار گردش کاری دارد، این نشاندهنده این است که مدیران و مجریان ترکیه با یک عقلانیت جهانشمول دارند کشورشان را مدیریت میکنند. امروز اکثریت مطلق مردم ترکیه نسبت به وضعیت و آینده کشورشان بسیار امیدوارند و این بزرگترین سرمایهای است که یک حکومت میتواند داشته باشد و آن این است که عامه مردم نسبت به آینده جامعه بسیار امیدوار باشند.
ما میتوانیم این را در چین نیز بینیم. مطالعهای که در رابطه با دانشجویان مالزی در آمریکا شده بود و نتیجه مطالعه که در رابطه با دانشجویان کشورهای مختلف بود بسیار جالب بود. نتیجه مطالعه این بود که حتی یک دانشجوی مالزیایی در آمریکا نمیماند و همه به مالزی برمیگردند. این معرف این است که تا چه میزان جوانان مالزیایی و مردم مالزی نسبت به وضعیتی که دارند و آیندهای که این کشور دارد امیدوارند و کار و زندگی در کشور خودشان را بهترین انتخاب میدانند.
در پست مربوط به پخش آهنگ مرحوم پاشایی در ابتدای برنامه ماه عسل چند مورد اشتباه وجود داشت
محسن یگانه خوانندگی ابتدای تیتراژ این برنامه در سال 86 بود
در سال 88 اجرای آن توسط مهدی یغمایی انجام شد و در سال 90 برای اولین بار از مهدی یراحی استفاده شد که اتفاقا خیلی مورد حمایت و استقبال گرفت که بعد از آن در سالهای 92 و 93 نیز از آهنگ های او استفاده شد (308328)