نامههاي سرگشاده، علني، بيپرده يا هر چيز ديگر. فرقي نميكند اسمش چيست، هرچه هست امروز اين نامهها قسمتي از واقعيت فضاي سياسي ايران هستند؛ ابزاري كه محتوايش بيشتر اعتراض يا انتقاد است؛ ميخواهد نامه سرگشاده محمدرضا رحيمي باشد يا صادق زيباكلام يا علي مطهري. نامههايي كه برخي اختلافات را رسمي ميكنند و خبر برخي دعواها را عمومي. حالا آنقدر اين نامهنگاريها در فضاي سياسي ايران جايگاه پيدا كرده كه «تريبوندار»ها هم جذب آن شوند، مثل خيلي از نمايندگان مجلس. همانها كه ميتوانند از تريبون بهارستان خيلي از ناگفتهها را بگويند، اما باز هم نامهنگاريهاي سرگشاده و علني را ترجيح ميدهند. احمد توكلي چند سالي است در حوزه اقتصادي با همين سياق پيش ميرود. اما هر چه باشد چه در مجلس و چه بيرون آن علي مطهري گوي سبقت را در نامهنگاري از ديگران ربوده، شايد تعداد نامههايش از برخيها، نظير همين احمد توكلي كمتر باشد اما حاشيههاي نامههايش خيلي بيشتر است.
علي مطهري يكتنه بازار نامهنگاريها را داغ كرده؛ ديروز هم با نامهيي خطاب به آيتالله جنتي به اين بازار گرماي تازهيي بخشيد. نامهاش باز هم يك موضوع تكراري داشت؛ «حصر». موضوع تكرارياش اما هيچگاه از تب و تاب آن نكاسته، همانطور كه تكرار نامهها چيزي از عزم مطهري براي دوباره نويسي آن كم نكرده است. موضعش در اين موضوع از همان روز اول يكي است، فرقي نميكند مخاطب نامهاش حسن روحاني باشد يا آيتالله جنتي. مطهري ماههاست كه ميگويد نامزدهاي معترض انتخابات 88 بايد محاكمه شوند، البته در كنار ديگراني كه اين نماينده مجلس آنها را هم در وقايع سال 88 «مقصر» ميداند. علي مطهري بعد از انتشار نامهاش خطاب به آيتالله جنتي گفت كه معتقد است سخنان آيتالله جنتي در برنامه شناسنامه در جواب نامه او به رييسجمهور بوده است و همين اظهارنظر نشان ميدهد كه چرا علي مطهري اينقدر سريع، بعد از سخنان دبير شوراي نگهبان دست به قلم شده و خطاب به او نامه نوشته است.
او در ابتداي نامه ديروز خود تاكيد كرده كه حمايت امريكا و اسراييل از معترضان انتخابات 88 «دليل بر اين نميشود كه آن حركت از ابتدا با حمايت و پشتيباني آنها انجام شده است» چرا كه خطاب به آيتالله جنتي گفته كه معتقد است «جنابعالي هم اگر به رويهيي در جمهوري اسلامي اعتراض كنيد آنها پشت سر شما قرار ميگيرند.» مطهري دليل آورده كه ايران هم «از بحرانهاي اجتماعي و اقتصادي كه در غرب پديد ميآيد به نفع خود و در جهت تضعيف آنها استفاده» ميكند. مطهري همچنين با بيان اينكه معترضان بعد از انتخابات 88 «راهپيمايي آرام ميليوني انجام دادند»، اين موضوع را مطرح كرده كه «اما اينكه چگونه پايان آن به خشونت كشيده شد معلوم نيست و مورد مناقشه است.» اما بخش اصلي نامه مطهري به شيوه برخورد با نامزدهاي معترض انتخابات 88 اختصاص دارد؛ جايي كه وي اين سوال را مطرح ميكند كه «چرا بنا به محاكمه اينها نيست؟» و در ادامه تاكيد ميكند: «آيا جز اين است كه نگران روشن شدن برخي حقايق هستيد و تبليغات چندساله نقش بر آب خواهد شد؟ ثانيا جنابعالي بدون آنكه دفاعيات آنها را بشنويد برايشان حكم اعدام صادر كردهايد. اكنون كه آنها اصرار به محاكمه خود دارند چرا آنها را محاكمه نميكنيد و علاقهمند به حصر شبيه حبس هستيد كه توجيه قانوني و شرعي و اخلاقي ندارد و خلاف اصول متعدد قانون اساسي است.»
مطهري با اشاره به قياس وضعيت موسوي و كروبي به موسوليني توسط دبير شوراي نگهبان نوشته: «قطعنظر از اين قياس مضحك كه «از قياسش خنده آمد خلق را» اساسا مگر معيار قضاوت ما عدالت نيست؟ و آيا الگوي عمل و رفتار ما در حكومت، پيغمبر اسلام و علي عليهالسلام هستند يا فلان قاضي ايتاليا؟ شما كه همه كارهاي غربيها را رد ميكنيد چطور اينجا طرفدار آنها شدهايد؟! آيا جز اين است كه به مذاق و روحيه شما خوش آمده است؟ و اين يعني خلل در عدالت ما. » اما اصل صحبت علي مطهري كه بارها آن را عنوان كرده در قسمت پاياني نامه آمده است. جايي كه او نوشته: «انتقادات اينجانب به سخنان امثال جنابعالي به اين معني نيست كه آن دو محصور را مبرا از خطا ميدانم، بلكه مساله، اجراي عدالت است كه قُتل اميرالمومنين لشدا عدله، و الحق القديم لايبطله شيء، و تا زماني كه عملكرد دو طرف فتنه سال 88 در دادگاه صالح رسيدگي و نتيجه اعلام نشود وجدان جامعه آرام نميگيرد، و اگر به قول شما بنا بر عدم محاكمه است پس هيچ يك از دو طرف نبايد در حصر باشند و البته آنها پس از آزادي، مصالح كشور و انقلاب را رعايت خواهند كرد.
مساله، فراتر از اين دو نفر، اصلاح يك رويه براساس عدالت است.»اما همانطور كه اين روزها نامههاي علي مطهري ديگر چيز جديدي نيست، روند نامهنگاريهاي سياسي هم كمكم به يك رفتار عادي تبديل ميشود. حتي ميان كساني چون نمايندگان مجلس كه از يك تريبون قدرتمند برخوردارند. علي مطهري در مجلس همكاري دارد كه چون او ترجيح ميدهد خيلي از حرفهايش را با نامهنگاري به مقامات و خصوصا رييسجمهور ميزند؛ احمد توكلي، نماينده منتقد دولت. نه فقط دولت روحاني، حتي دولت احمدينژاد. او هم دو سه سالي است كه ترجيح ميدهد نقدهاي اقتصادياش را با نامهيي كه معمولا مخاطبش رييسجمهوري است، بيان كند. همين اواخر هم چند باري حسن روحاني را به خاطر آنچه كه «رانت 650 ميليون يورويي» ميخواند خطاب قرار داده است.
رييسجمهوري يك بار هم در ميانههاي تابستان مخاطب نامه سرگشاده حجتالاسلام سيد مهدي طباطبايي، معلم اخلاق شد كه او را به خاطر ادبياتش در قبال منتقدان دولت مورد عتاب قرار داد. از اين نامهها هر چند در يك سال اخير زياد بود اما گمان نميرود حتي تا سالها بعد هم نامهنگاري داغتر از نامهنگاري محمود احمدينژاد و آيتالله آمليلاريجاني تكرار شود؛ نامهنگارياي كه در تاريخ بعد از انقلاب هم كمنظير بود. اما هر چه باشد در اين يكي دو سال گذشته همين نامهنگاريها خيلي از تحولات سياسي را رقم زدهاند؛ از همان نامهنگاري احمدينژاد و آيتالله آمليلاريجاني گرفته تا نامهنگاري برخي چهرههاي اصلاحطلب با مرحوم عسگراولادي و بعد از آن هم نامههايي كه علي مطهري اصرار بر نوشتن آنها دارد.