شاید ایران تنها کشور آسیایی باشد که بتواند بیش از صد هزار نفر را به ورزشگاه بکشاند در حالی که کشورهای همسایه برای جذب تماشاگر سالهاست ترفندهای گوناگونی به کار میبرند اما هیچ وقت شور و شوق ایرانیان را نتوانستهاند به ورزشگاههای خود منتقل کنند.
امید سعیدی
گروه ورزشی: برای بچههای دهه شصت فوتبال همه چیز بود، حتی از نان شب هم واجبتر بود. در زمانی که ایران گرفتار جنگی سخت و طولانی با همسایه غربی خود بود و جوانان این مرز و بوم از مرزهای کشورمان دفاع میکردند، کودکان و نوجوانان آن دوره به عشق فوتبال در کوچههای شهر فوتبال بازی میکردند. شاید براستی یکی از علل محبوبیت فوتبال در کشورها، عدم نیاز آن به امکانات خاصی باشد و تنها با حضور بچههای محل و یک توپ پلاستیکی و چند تا سنگ میشد به این تفریح سالم پرداخت.
در آن دوران، کودکان و نوجوانان مانند بچههای امروز نبودند که همه چیزشان دیجیتالی شده است، نه شبکههای زیادی بود که بچهها بتوانند اوقات فراغت خود را با تماشای برنامههای آن پر کنند و نه اینترنت و هیچ برنامه مدونی برای اوقات فراغت این نسل از بچههای ایران تدوین شده بود چرا که کشور بهاندازه کافی گرفتار مشکلات ریز و درشت بود و این نسل تنها تفریح و سرگمیاش فوتبال بود. اصولا جامعهای که غرور خود را به نحوی از دست میدهد، به دنبال راهی برای پیدا کردن غرور خود میرود و فوتبال عرصه چنین ماجراهایی است. دورانی که ورزش ایران اولیت هیچ مسئولی نبود، فوتبال به دلیل خیل علاقه مندان، جور تمام رشتههای دیگر را حداقل در آسیا به دوش میکشید.
سایمون کوپر در کتاب «فوتبال علیه دشمن» به خوبی نشان میدهد که فوتبال در خیلی از کشورها از یک ورزش ساده فراتر رفته است و شاید تبدیل به رقابتی مدرن در عصر جدید شده است. برای نشان دادن حرف سایمون کوپر کافی است همه ما بازی ایران مقابل عراق در جام صلح و دوستی کویت در سال 68 را به یاد بیاوریم. حتی اسرای جنگی ایران که هنوز در اردوگاههای رژیم بعثی عراق بودند خاطرات زیادی از آن بازی دارند. سیاسیترین بازی آسیا در آن دوران با نتیجه صفر - صفر به پایان رسید در حالی که تمام ایران پشت تلویزیونها و رادیوهای خود اتفاقات این بازی را دنبال میکردند. این بازی برای هر دو کشور فراتر از یک بازی عادی بود و این نشاندهنده اهمیت این رشته میباشد.
نوجوانان دهه شصت ایران هم مانند جوانان برزیلی تنها تفریحشان فوتبال بود، هر بچهای در زمین، خود را در قالب یکی از بازیکنان معروف آن دوران میدید و وارد بازی میشد، یکی علی پروین بود و یکی حجازی، یکی قلیچخانی بود و دیگری روشن. از قبل همین محبوبیت فزاینده فوتبال در ایران بود که با وجود عدم امکانات و بودجه خاصی، تیم ملی فوتبال ایران همیشه در آسیا حتی در زمانی که هیچ عنوانی کسب نمیکرد باعث وحشت تیمهای دیگر میشد.
فوتبال ایران بعد از انقلاب دوران پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است اما شاید اوج گرفتن دوباره آن را در اواخر دهه نود میلادی بتوان عنوان کرد زمانی که تیم ملی ایران، با بازیهای درخشان خود فوتبال آسیا را انگشت به دهان کرد. پس از آن صعود تاریخی به جام جهانی در استرالیا، نگاههای مدیران نسبت به فوتبال کمی متفاوتتر شد و تلاش برای حرفهای کردن این ورزش رنگ و بویی به خود گرفت.
ایران کشور عجیبی است و این را نه نگارنده این متن بلکه همه کسانی که این سرزمین و مردم را دیدهاند گفتهاند و نوشتهاند. شاید بتوان با قاطعیت گفت که نوع محبوبیت فوتبال در ایران در هیچ کدام از کشورهای آسیایی سابقه ندارد. برخلاف تمام کشورهای دنیا که مردم هر شهر طرفدار تیم شهرشان هستند، در ایران همه از کودکی یا طرفدار آبی هستند و یا قرمز، حتی پیش از آنکه کودک دست چپ و راستش را بشناسد یا آبی است و یا قرمز و این در دنیا منحصر به فرد است. تنها میتوان کشورهای آمریکای لاتین و به خصوص برزیل را تا حدودی با ایران مقایسه کرد.
شاید ایران تنها کشور آسیایی باشد که بتواند بیش از صد هزار نفر را به ورزشگاه بکشاند در حالی که کشورهای همسایه برای جذب تماشاگر سالهاستترفندهای گوناگونی به کار میبرند اما هیچ وقت شور و شوق ایرانیان را نتوانستهاند به ورزشگاههای خود منتقل کنند. تقریبا بیشتر مفسرین ورزشی آسیا به داشتن چنین شور و شوقی در میان تماشاگران ایرانی غبطه میخورند. البته مدتی است که عدم حرفهای گری لازم که متاسفانه گریبانگیر بیشتر ورزشهای ایران است، شامل تماشاگران فوتبال ایرانی نیز شده است.
دیدن حرکات عجیب و غریب و الفاظ بد در میان تماشاگران حکایت از نبود باشگاه مشتریان مانند آنچه در کشورهای اروپایی وجود دارد، میکند. در انگلستان، تماشاگر حرفهای یک تیم، بلیطهای بازیهای تیم محبوب خود را تا پایان فصل خریداری میکند و باشگاه نیز از قبل این حمایتها به حیات حرفهای خود ادامه میدهد. مسلما ما نیز در کشورمان میتوانیم ساز و کاری را اعمال کنیم تا به آن درجه از پیشرفت در میان تماشاگران برسیم.
اما لیگ ایران متاسفانه خیلی دیر تصمیم به حرفهای شدن گرفت. لیگی که در این مدت دست خوش آزمون و خطاهای بسیاری شده است اما هنوز برای مردم این خطه از دنیا زیبایی خاص خودش را دارد و هنوز پر تماشگرترین لیگ آسیاست.
فردا یکی از حساسترین دوران لیگ حرفهای ایران در تمام تاریخ حرفهای شدنش را تجربه خواهیم کرد، لیگی که چنان حساس شده است که همه جا دوباره بحث و جدل فوتبال در میان مردم را داغ کرده است و این بدین معناست که ما باید هر چه زودتر ساز و کاری بیاندیشیم تا فوتبالمان به معنای واقعی حرفهای شود زیرا این خیل تماشاگران و علاقه مندان به فوتبال حق دارند شاهد لیگی حرفهای و منظم مانند لیگهای معتبر باشند.
داشتن آکادمی فوتبال، زمین اختصاصی، استقلال فوتبال از سیاست، نظم و برنامه ریزی، پخش تلویزیونی، برگزاری سمینارها و کلاسهای مربیگری حرفه ای، مراوده بیشتر با کشورهای صاحب فوتبال و بسیاری نکات ریز و درشت دیگر از نیازهای اولیه فوتبال حرفه است که امیدوارم روزی تمام ایرانیان بتوانند با افتخار به داشتن فوتبال خود ببالند. بهرحال باید پذیرفت که فوتبال ما نیز مانند تمام قسمتهای دیگر جامعه ما رنگ و بوی خودمان را دارد و تا جامعهی ما رنگ و بوی کشوری مدرن و پیشرفته و توسعه یافته را به خود نگیرد نمیتوان توقع داشتن باشگاههایی حرفهای را داشت اما با وجود همه ضعفهایی که در این نوشتار بدانها اشاره شد، فوتبال ما هم زیباییهای خاص خود را دارد و باید برای بهتر شدنش همه ما تلاش کنیم چرا که هر چه فوتبال و ورزش ما حرفهایتر و موفقتر باشد، نام کشور ما در دنیا به نیکی برده خواهد شد و این افتخار را شاید بتوان با دستآوردهای بزرگ سیاسی مقایسه کرد.