گروه سياسي: به گزارش انصاف نیوز، «حمیدرضا ابک»، روزنامه نگار در یادداشتی در فیسبوک نوشت:
مقدمه: فیش حقوقی صفدر حسینی، اگر واقعی باشد، بهترین دلیل است برای اینکه این نوشته سرشار از زبانههای آتش خشم باشد؛ اما تلاش میکنم روی زمین حرف بزنم و مبتنی بر استدلالهایی که همدلان دولت تدبیر و اصلاحات در دفاع از اصل موضوع گفتهاند. امید که یک لاقبایی چون من، متهم به ریختن آب در آسیاب مخالفان دولت و اصلاحات نشود که اصلا بشود؛ سر و تهش چیست که نگران عواقبش باشیم. بدیهی است که فرض نوشته صحت داشتن اصل موضوع است؛ چرا که در غیر این صورت پرسش مستحدثه این است که اساسا چرا میگذارید به اینجا بکشد کار یک شایعه:
چند فیش حقوقی از مدیران بلند پایهی دولتی در فضای مجازی منتشر شده است. خبر خلاصه و آشکار است. فاصله ی دریافتی مدیران مذکور بیشتر از پنجاه برابر حداقل دستمزد در سرزمین ماست و از آن مهمتر فاصلهی بسیار شگفتانگیزی با تصویر و تصوری دارد که افکار عمومی از دستمزد یک مدیر بلند پایهی دولتی در سرزمینی دارد که قرار است مستضعفانش وارثان ارض باشند.
معترضان آشفته شدهاند: اگر این است پس آن همه افشاگری دربارهی دولت قبلی به چه نیت و هدفی بود؟ اگر این است پس شعار خدمترسانی و اولویت دادن به بهبود زندگی مردم را باید بر در کدامین کوزه نهاد؟
موافقان استدلالهایشان را ردیف کردهاند:
یک) استخدام یک متخصص در نهادی دولتی نیازمند صرف هزینهای هنگفت است؛ وگرنه او چرا باید نفع شخصی خود در بخش خصوصی را رها کند و به بدنه ی دولت یا نهادهای عمومی بپیوندد؟ (استدلالی آشنا در دادگاه غلامحسین کرباسچی).
دو) مهم نیست مدیر چقدر میگیرد وقتی کار «مهم»ی انجام میدهد و گرهی فروهشته را میگشاید. این نگاههای «چپ» را باید کنار گذاشت تا مملکت پیشرفت کند.
سه) تخصص قیمت ندارد. اگر این هزینه را نپردازیم مجبوریم با ارقام کم نیروهای ناشی استخدام کنیم و خسارت استخدام آنان بسیار بیشتر از هزینهای است که برای استخدام متخصصان میکنیم؛ چراکه آنها قرار است میلیاردها تومان پول بیتالمال را به بهترین شکل هزینه کنند.
من، صاحب این قلم، بنده، هر کوفتی که شما صلاح میدانید تمامی استدلالهای شما را میپذیرد به دو شرط.
اول: بگویید این چه پدرسوختهبازی و شامورتیگری است که هرگز حاضر نشدهاید استدلالهای مذکور را به افکار عمومی عرضه کنید و رسما اعلام کنید ملت شریف، استخدام صفدر حسینی ماهیانه بیش از پنجاه میلیون تومان هزینه دارد؛ میخواهید یا نه؟ چرا نمیگویید دولت مستضعفین برای استخدام مدیران مخلص و خدومش باید پول خون پدر من و شما را بدهد؟ لااقل منت آدمها به دوشمان نمیماند که در هر مصاحبه و در آغاز هر انتخاباتی دم از خدمت به مردم و وطنپرستی بزنند و قبلیها را متهم کنند که به فکر جیب خودشان بودند. شعار دولت مستضعفان دادن مالیات دارد رفقا. چرا یک بار برای مردم محاسبه نمیکنید که هیچ مدیر دولتیای با حقوق ماهی ده میلیون تومان امروز هم نمیتواند با سه فرزند، منزل سیصد متری در نیاوران داشته باشد و برای هر کدام از فرزندانش سانتافه و پرادو بخرد و بفرستدشان ینگه ی دنیا تا تبدیل به سرمایههای فرهنگی نظام شوند؟
اینکه بنشینیم تا وقتی گندش درآمد، ناگهان نسخههای بانک جهانی را برای مردمی بپیچیم که تا دیروز برایشان از اقتصاد اسلامی و خط امام میگفتیم کمی ماستخوری اضافی است.
دوم: استخدام متخصص هزینه دارد؟ قبول. مدیر موفق باید تامین باشد؟ قبول. این آدمها اگر درآمد بالا نداشته باشند جذب بخش خصوصی میشوند؟ قبول. اما یک سوال. صفدرها و امثال صفدرها در کجای کارنامهشان سوابق درخشانی برای حضور در این مناسب رو کردهاند؟ غیر ازین است که با سر کچل ما سلمانی آموختهاند و از روزی که چشم باز کردهاند مدیر کل و معاون وزیر بودهاند؟ انقلاب شد و آقایان شدند سربازان جان بر کف نظامی که قرار بود مردمش گالن نفت پیرزنهای همسایه را برایشان تا درِ خانه ببرند. حالا هول برشان داشته که این چهار سال اگر بگذرد چه خاکی به سر کنیم برای پسری که در نیویورک تئاتر میخواند و دختری که در لندن قرار است فارغالتحصیل ام بی ای شود؟
زحمت بکشید یک مورد فقط یک مورد از موفقیت این آدمها در بخش خصوصی ذکر کنید. مگر هشت سال وقت نداشتند؟ یک نانوایی با پول خودشان تاسیس کردند؟ یک موسسه و شرکت بدون رانت راه انداختند؟ یک رسانهی فسقلی را توانستند اداره کنند؟ ولم کنید آقا ولم کنید.
سوم: حقوق پنجاه میلیونی حق مدیر موفق است؟ بسیار خوب، فقط لطفا بگویید راه دست یافتن به مشاغلی ازین دست برای مردم عادی کدام است؟ آیا مکانیزم شفافی برای دستیابی متخصصان واقعی به مشاغلی ازین دست وجود دارد؟ یا کلش یک ارثیه ی فامیلی است که هشت سال یک بار بین دو عموزاده دست به دست میشود؟ عزیزجان من میخواهم از فردا مدیر صندوق توسعه ی ملی شوم. ضمانت ملکی و وثیقه هم میگذارم که اگر عملکردم به اندازه ی مدیر قبلی مثبت نبود کل خسارات وارده را جبران کنم. مشاورانم را هم از بین برجستهترین اساتید اقتصاد برمیگزینم. اسناد مبتنی بر کسب دانش و تخصص لازم را هم ارائه میدهم. میپذیرید؟ استخدامم میکنید؟ نصف حقوقم را هم میدهم به کمیته ی امداد. حالا چطور؟ کجا باید فرم پر کنم؟ کجا باید رزومه بفرستم؟
جمع کنید قربان جمع کنید. لااقل برای این ابک بینوا که دید معنای پیوستن تکتکتان به بخش خصوصی در هشت سال دولت هزاره چه بود حنایتان رنگی ندارد. پشت هیلمن بهزاد نبوی که بعدِ هزار سال تبدیل به ال نود شد، جایی برای پنهان شدن امثال شما نیست. از آبروی مصطفی و عکسهایی که با او گرفتهاید چیزی به شما نمیماسد. جمع کنید. اگر همین چند دلسوزِ مطلع نبودند که دندان روی جگر بگذارند و به اقتضای «مصلحت» پرده از زیادهخواهیهاتان برندارند که کلاهتان پس معرکه بود. من یکی که روزی صدهزاربار درود میفرستم به روان پاک کسی که همین بروکراسیِ به قول شما ناکارآمد و پیچیده را در نظام دولتی ایران بنیاد نهاد؛ وگرنه که نه از فیش نشانی بر جا میگذاشتید و نه از فیشنویس.
پروندهی «فیشهای آلوده»، حیثیت دولت اعتدال و آبروی اصلاحطلبان را هدف رفته است. کار دشمنان است؟ به جهنم. دسیسهی افراطیون است؟ به درک. مساله روشن و واضح است. این اتفاق یا افتاده یا نه. اگر افتاده عقل داشته باشید و بسته به نوع نگاهتان به موضوع، موضعگیری «رسمی» کنید تا تکلیف مردم با شما روشن شود. اگر هم نیفتاده در اولین فرصت اسناد مربوطه را منتشر کنید تا کار از کار نگذرد.
راه سومی نیست. با لفت دادن و این دست آن دست کردن و پیچاندن و پنهانکاری، چوب حراج خواهید زد به همین مختصر آبروی باقیمانده. موضع بگیرید. فریاد بزنید. بگذارید باور کنیم هنوز در میانتان هستند کسانی که وجودشان مرز روشن و آشکاری است میان شما و «دیگران»ی که به زعم شما خاک پاک سرزمین آریایی را توبره کردهاند؛ وگرنه که هیچ. بگذارید بهزاد نبوی یک شب آسوده بخوابد؛ لااقل یک شب؛ از دست شما همرهان سست عناصر.